جملات زیبای کتاب ملت عشق | طاقچه
تصویر جلد کتاب ملت عشق

بریده‌هایی از کتاب ملت عشق

نویسنده:الیف شافاک
ویراستار:مریم جمشیدیان
انتشارات:انتشارات تحول
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۴۳ رأی
۴٫۰
(۴۳)
عشق نوعی تولد است. اگر بین بعد و قبل از عشق تفاوتی وجود نداشته باشد، برای آن است که به قدر کافی دوست نداشته‌ایم. اگر کسی را دوست داشته باشی، با ارزش‌ترین کاری که می‌توانی برای او بکنی تغییر است. آنقدر باید تغییر کنی، که دیگر تو، تو نباشی
رضاحیدرپور
خداوند به بنده‌اش باری نمی‌دهد که توان حمل‌کردن آن را نداشته باشد.
AliFallah
«هرگز ناامید نشو. حتی اگر تمامی درها به رویت بسته شوند. او در نهایت، دری مخفی به رویت باز خواهد کرد. پس شکرگزار باش.
کاربر ۱۶۶۸۹۰۲
افراد وقتی چیزی خارج از فهم خود ببیند، می‌گویند یا خواب دیده‌ای یا خیالاتی شده‌ای
امیر سلطانی
قانون ششم عشق: «بیشتر مشکلات دنیا ریشه در اشتباهات زبانی و کج فهمی‌ها دارد. به کلمات توجه نکنید. در قلمرو عشق، زبان حکم نمی‌کند. عاشق بی‌زبان است.»
Hamideh Balajany
«دنیا مثل کوه است. هر فریادی بزنی، همان‌طور صدایت را منعکس می‌کند. اگر از دهانت سخن خوب و نیک خارج شود، سخن خیر منعکس می‌شود و اگر بدی و شر گویی، تو هم شر و بدی خواهی شنید. این جهان کوه است و فعل ما ندا، سوی ما آید نداها را صدا.»
AliFallah
مردم آنچه را که درک نکنند قبول نمی‌کنند.
امیر سلطانی
عشق و ایمان انسان را جسور می‌کند. هر دوی این‌ها توهم و وسوسه را از دل دور می‌کند.
امیر سلطانی
اتفاقات غیرمنتظره تنها زمانی می‌افتد که ما برای رویارویی با آن‌ها آمادگی داشته باشیم.
امیر سلطانی
زندگی هم مثل شطرنج است. بعضی حرکات را برای بردن انجام می‌دهی و بعضی دیگر را فقط به‌خاطر اینکه این حرکت درست است، انجام می‌دهی و می‌بازی.
امیر سلطانی
«اگر در این دنیا گوشه عزلت برگزینی، تنها انعکاس صدای خود خواهی شد و به کشف حقیقت پی نخواهی برد. از این‌رو خود را تنها در آینه انسانی دیگر می‌توانی به کمال برسانی!»
کاربر ۸۷۱۹۹۹۰
عاشق رانده می‌شود و نمی‌راند. عاشق آزار می‌بیند و آزار نمی‌دهد. عاشق که شدی میفهمی. عاشق که شدی قلبت به کیسه‌ای مخملی تبدیل می‌شود که درونش گلوله‌های ابریشمی است. تو با این دل نازک، نمی‌توانی کسی را بیازاری.
MELORIN
وقتی خدا بنده‌هایش را این پایین فراموش می‌کند، ما ناچار، خود عدالت را برقرار می‌کنیم.
امیر سلطانی
خودش را شمس تبریزی معرفی کرد و گفت یک درویش سرگردان است که در کوه و دشت به دنبال خدا می‌گردد. پرسیدم: «توانستی او را پیدا کنی؟» سایه بر چهره‌اش افتاد، سرش را تکان داد و گفت: «بله او همه جا همراه من بود!»
امیر سلطانی
حرفی که برای دیگران حمد و ثناست برای تو شک و ظن است. چیزی که برای او شیرین است برای تو زهر است. تو فکر کردی آنچه که می‌گوید کفر است. اما اگر کفر هم باشد برای ما کفری شیرین است.
امیر سلطانی
به قول مولانا عشق مایه زندگی است
امیر سلطانی
آدم‌ها به جای آنکه چیز جدیدی اختراع کنند باید به داشته‌هایشان احترام بگذارند.
امیر سلطانی
زندگی در چنین دنیای ناامنی سبب می‌شد آدم‌هایی مثل اللا خود را در حباب خانه محبوس کنند. اما همین دنیا تأثیری عکس بر روی افرادی مثل عزیز داشت، و باعث می‌شد به دنبال ماجراجویی بروند.
امیر سلطانی
جاهلان او را نمی‌فهمند و دانایان هم به او حسادت می‌کنند.
امیر سلطانی
قانون دوازدهم عشق: «عشق سفر است. مسافری که قدم در این راه می‌گذارد، به ناچار تغییر می‌کند. کسی نیست که در این راه باشد و تغییر نکرده باشد!»
امیر سلطانی
همه مخالف فحشا هستند و دلشان برای فاحشه‌ها می‌سوزد، اما هیچکدام از آن‌ها باور ندارند که یک فاحشه هم می‌تواند توبه کند و همه چیز را از نو شروع کند؟ حکم می‌کنند که چون به داخل این باتلاق افتاده‌ای باید تا ابد در آن بمانی. نمی‌دانم چرا؟ تنها می‌دانم در این دنیا کسانی هستند که از بدبختی دیگران لذت می‌برند و از نجات یافتن او ناراحت.
امیر سلطانی
بدون‌شک، ایمان واقعی به‌وجود نمی‌آید.
امیر سلطانی
انسان هنگام موعظه آنچه را که دلش بخواهد می‌شنود. اما اصل سخن همانی است که به گوش خوش نمی‌آید.
امیر سلطانی
معتقد بود ریشه جنگ و خونریزی به خاطر تفاوت زبان‌هاست نه دین. انسان‌ها همدیگر را درک نمی‌کنند. برای همین، همیشه نسبت به هم دچار سوءتفاهم می‌شوند.
امیر سلطانی
در عشق که حل شوی دیگر چیزی به نام ظاهر و ذهنیت باقی نمی‌ماند. دیگر چیزی به نام منیت در تو باقی نمی‌ماند. تمام هستی‌ات از بین می‌رود. در آنجا دیگر نه از شریعت خبری است نه از طریقت و نه از معرفت. تنها حقیقت است که پابرجا می‌ماند.
امیر سلطانی
مدت‌هاست که دیگر دوگانگی را رها کرده و همه چیز در نظر او واحد است. بله او دیگر نه از ملت شرق است و نه از ملت غرب، بلکه او فقط اهل عشق است. او از دیار عاشقان، از ملت عشق است.
امیر سلطانی
قانون بیست و هشتم عشق: «گذشته همچون ابری مه‌آلود سراسر ذهن ما را فراگرفته. اما آینده چون پرده‌ای خیالی است؛ نه می‌توانیم آینده را ببینیم و نه می‌توانیم گذشته را تغییر دهیم. صوفی تنها لحظه حال را در می‌یابد.»
امیر سلطانی
همه برای بالا رفتن از نردبان حرص دنیوی، پا بر روی‌شانه‌های یکدیگر می‌گذارند
امیر سلطانی
عشق حقیقی انسان را به راهی که انتظارش را ندارد سوق می‌دهد. عشق نوعی تولد است. اگر بین بعد و قبل از عشق تفاوتی وجود نداشته باشد، برای آن است که به قدر کافی دوست نداشته‌ایم. اگر کسی را دوست داشته باشی، با ارزش‌ترین کاری که می‌توانی برای او بکنی تغییر است.
امیر سلطانی
شمس می‌گوید، عشق همه تفاوت‌ها را از میان می‌برد.
امیر سلطانی

حجم

۳۳۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۵۶ صفحه

حجم

۳۳۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۵۶ صفحه

قیمت:
۵۹,۵۰۰
تومان