تسلا زمستان ۱۸۸۶/۱۸۸۷ به کارهای خدماتی مختلفی مشغول بود، از جمله اینکه تجهیزات برقی را تعمیر میکرد و بعد از آن، مدتی برای کابلهای زیرزمینی وسترن یونیون گودال میکند. درحالیکه آموزش و تحصیلات عالی تسلا به هرز میرفت، شرایطی را تحمل کرد که خودش آن را اینطور توصیف میکرد: فصلِ «سردردهای وحشتناک و اشکهای تلخ بود و نیاز مادیام به رنجم میافزود.»
کاربر... :)
مامای خانواده، با اشاره به تولد این کودک در نیمهشب، ادعا کرد تسلا «فرزند طوفان» است؛ یعنی «فرزند نفرینشدهٔ تاریکی» خواهد شد. مادر نیکولا، جوکا مندیک، بهسرعت حرف او را تصحیح کرد و بهصراحت گفت: «نه. او فرزند نور میشود.»
کاربر... :)
توماس ادیسون به چند دلیل ترجیح میداد شیفت شب کار کند؛ اول اینکه همیشه احساس میکرد شبها بیشتر از هر وقت دیگری میتواند تمرکز کند؛ نهفقط او، بلکه همهٔ آدمهای مبتکری که اهل تفکر انتقادی هستند، چنین خصوصیتی دارند.
کاربر... :)
رابطه با همسالان برای نیکو بهسختی یک راه پرپیچوخم بود و به همین دلیل بیشتر ترجیح میداد همدم پرندهها و حیوانات باشد تا انسانها.
کاربر... :)
برخی از نزدیکان وستینگهاوس از او میخواستند با همان روشها این کارزار تهمتپراکنی را تلافی کند، ولی او قبول نکرد با روشهای کثیف دست به مبارزه بزند. وقتی از وستینگهاوس پرسیدند چرا از روشهای شرورانهٔ ادیسون برای حمله به او استفاده نمیکند، توضیح داد که آموخته انسان «با قواعد بازی دیگران پیش نمیرود».
کاربر... :)
نیکولا تسلا درست مانند یک سال قبل و زمانیکه برای اولین بار وارد آمریکا شده بود، تنهای تنها شد. ولی در حقیقت، با این وضعیت غریبه نبود. زندگی از همان ابتدا بهش آموخته بود تنهایی بهایی است که برای منحصربهفرد بودن باید پرداخت.
و این مرد، نیکولا تسلا، واقعاً منحصربهفرد بود.
کاربر... :)
اگر تسلا فقط یک آرزو در دل داشت، این بود که در آزمایشگاهش از چشم همهٔ آدمها پنهان بماند.
کاربر... :)