بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ناصر ارمنی | طاقچه
تصویر جلد کتاب ناصر ارمنی

بریده‌هایی از کتاب ناصر ارمنی

امتیاز:
۴.۲از ۲۰ رأی
۴٫۲
(۲۰)
با چه زبانی بگویم. من شهید نشده‌ام. من مرده‌ام. این را بارها گفته‌ام و هیچ کس توجه نکرده است. من به عنوان تفریح و سرگرمی به جبهه رفتم. تازه خیلی هم خوش نگذشت. همان روز اول تا آمدیم ببینیم کجا آمده‌ایم، یک خمپاره وسط چادر خورد. نه اشهد گفتم نه یا حسین. ترکش به گلویم خورد. خیلی هم درد گرفت. پدرم در آمد تا مردم.
shariaty
خدا آدمی رو که دنبال عشقش باشه دوست داره. خدا یار عاشقاس.
زهرا علمی
چهارپایه را که از زیر پایت می‌کشند، یک تکانی به خودت می‌دهی. دست‌هایت را از پشت بسته‌اند. بی‌خودی تقلا می‌کنی که آنها را بالا بیاوری و طناب را بگیری و خودت را بالا بکشی. همه همین طور هستند. این کار درست نیست. برای این که هر چه بیشتر تقلا کنی، بدتر می‌میری. آرام رنگت سیاه که نه، کبود می‌شود. این حرف‌ها تجربه است. هزارتایش را دیده‌ام.
shariaty
سهراب پسری بود که به موقع دیپلم گرفته بود. به موقع سربازی رفته بود و و بعد هم رفته بود دنبال شغل مورد علاقه‌اش و اینها یعنی تمام مواردی که برای پسر خوب بودن لازم است.
زهرا علمی
خدا یار عاشقاس. این حرفا رو باید باور کرد، اینا شعر نیست. خدا آدمی رو که دنبال عشقش باشه دوست داره. خدا یار عاشقاس.
MaaM
اول اینکه در هیچ فرهنگی فاصله ظفر تا پیروزی این‌قدر زیاد نیست. ظفر در شمال تهران است؛ حال آنکه پیروزی در شرق تهران است. کلی هوای آلوده باید ریه آدم را چرک کند تا از پیروزی به ظفر رسید؛ اما در فرهنگ عمید یا معین که دیروز دست بغل‌دستی‌ام در اتوبوس بود، دقیقاً جلوی ظفر نوشته بود پیروزی. به جای این همه فاصله ـ آن هم با آن هوای آلوده و ترافیک سنگین ـ مرحوم معین یا شاید هم مرحوم عمید فقط با یکی دو نقطه،‌ از ظفر به پیروزی می‌رسد. نمی‌دانم چرا مردم که می‌توانند این‌قدر راحت با یک کتاب لغت زندگی کنند و به همه جای عالم بروند، این همه زحمت می‌کشند
MaaM

حجم

۱۰۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۴

تعداد صفحه‌ها

۱۳۸ صفحه

حجم

۱۰۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۴

تعداد صفحه‌ها

۱۳۸ صفحه

قیمت:
۵۷,۰۰۰
تومان