بریدههایی از کتاب سیمای سلیمانی
۴٫۱
(۲۶)
اگر اراده کند، میتواند با ماشین خودش از تهران راه بیفتد و تا مرز لبنان و اسرائیل برود؛ بدون آنکه کسی متوقفش کند؛ اما این قدرتمندترین سردار خاورمیانه، تند و خشن حرف نمیزند؛ بسیار هم افتاده است. نمیگذارد کسی قهرمانیهایش را ستایش کند و اجازه نمیدهد دستش را ببوسند.
میثم
مقابل کودتا
مدیر شبکهٔ تلویزیونی قدس ترکیه
در ماجرای کودتای نافرجام ۱۵ ژوئیه ۲۰۱۶ میلادی، یکتنه جلوی طرح آمریکایی - صهیونیستی - سعودی برای براندازی حکومت ترکیه ایستاد.
اگر ۸۰ و چند میلیون شهروند ترکیه را جستوجو کنید، از ژنرالها گرفته تا سیاستمداران کراواتیاش، هیچیک کار مؤثری که این سردار کرمانی - ایرانی برای دفاع از ترکیه در برابر طرح کودتای امپریالیستی صهیونیستی کرد، نکردهاند.
قریشی
این را که گفتم، عدهای از فرماندهان گریه کردند و سکوتی در جمع حاکم شد. اولین کسی که بلند شد و سکوت را شکست، قاسم سلیمانی بود. قاسم گفت: همهٔ برادران حاضر، برای رویارویی با مشکلات به اینجا آمدهاند. حاضر نیستند سالم به خانه برگردند؛ این را ننگ میدانند. همه آمدهاند جزء یاران امام حسین باشند. روزی که برادران به جبهههای جنگ آمدند، قسم خوردند از پدر و مادر و زن و بچه بگذرند. برای آنها دنیایی مطرح نیست. استدعا میکنم شما به کارتان ادامه دهید؛ زیرا برای ادامهٔ عملیات، هیچیک از برادرها مشکلی ندارند.
حرفهای قاسم در این جلسه اثرگذار بود. دنبال ایشان، حسین خرازی بلند شد و حرفهایی مثل قاسم گفت. اوضاع بهکلی برگشت، و ما برای عملیاتهای بعدی آماده شدیم.
میثم
بسیاری از مقامهای آمریکا که این چند سال را صرف متوقف کردن افراد وفادار به سلیمانی کردهاند، میگویند که مایل هستند او را ببینند و معتقدند مبهوت کارهای او شدهاند.
قریشی
روزنامهٔ انگلیسی گاردین، با اشاره به این نکته که مقامهای مهم عراقی، سلیمانی را به شکل یک فرشته میبینند و با او رایزنی میکنند، در بارهٔ ایشان آورده است: حتی کسانی که سلیمانی را دوست ندارند، او را فردی باهوش میدانند
قریشی
ژنرال سلیمانی، در مقطعی، تصویر جلد مجلهٔ آمریکایی نیوزویک بود؛ با تیتر «دشمن شکستناپذیر». در توضیح این تیتر آمده بود: «اول با آمریکا جنگید. حالا دارد داعش را نابود میکند.».
روزنامهٔ انگلیسی آبزرور مینویسد سردار قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس، احتمالاً تنها کسیست که میتواند داعش را شکست دهد
قریشی
شب، قاسم سلیمانی آمد برای سرکشی. وقتی شش نفرمان را توی سنگر دید، پرسید: چرا سر پست نیستید؟
سیر تا پیاز ماجرا را بازگو کردیم. حسین یوسفاللهی با خنده گفت: خوب، اگه ایندفعه گلولهٔ تانک اومد طرفتون، بلند بگید یاحسین!
راجی گفت: اگه گلولهٔ دوم شلیک شد، بگید یارمضان!
حاجی هم پشتبندش گفت: اگه دیدید دارند پشت سر هم میزنن، بگید یاحسین، یارمضان، یاقاسم!
حرفهای دلگرمکنندهٔ قاسم سلیمانی، ترس را از دلمان برد.
میثم
از فرودگاه امام، خودم را رساندم فرودگاه مهرآباد. تازه از سوریه آمده بودم. میبایست میرفتم کرمان برای سخنرانی. رفتم کارت پرواز بگیرم، حاجقاسم را دیدم. پرسید: شما داری میآیی شهر ما؟
گفتم: آره، حاجی! امشب روستای زنگیآباد برای شهید حاجیونس زنگیآبادی برنامه گرفتهاند. دعوتم کردهاند برای روایتگری.
وقتی رسیدیم کرمان، سر خیابان ایستاد، تاکسی گرفت و رفت. من رفتم زنگیآباد. مراسم که شروع شد، حاجی هم آمد. دم درِ ورودی شرط گذاشته بود و گفته بود: اسم من را نمیآورید. به حاجحسین هم بگویید چیزی نگوید که حاجقاسم اینجاست. مرا هم دعوت نکنید توی جلسه صحبت کنم. آمدهام جلسهٔ شهید.
حاجی مثل همهٔ مردم آمد نشست توی جلسهٔ شهید، و بعد هم بیسروصدا رفت.
میثم
زمان جنگ، حاجی خیلی خانه نبود؛ زمان فرماندهی قرارگاه قدس هم همینطور. در نیروی قدس که همیشه در سفر بود. یادم هست یکی از پسرهای حاجقاسم بیمار شد و حاجی در مأموریت بود؛ نتوانست بالای سر پسرش باشد و او به علت بیماری در بیمارستان فوت شد. حتی حاجی بالای سر پدر و مادرش هم در زمانی که در بستر بودند، نتوانست برسد و بعد از فوت آنها رسید.
میثم
شبی به گردان رفتم. ایام شهادت حضرت زهرا(س) بود. از ابتدا تا آخر که صحبت کردم، بچههای گردان گریه میکردند. حاجقاسم هم با این بچهها عشق میکرد و به آنها سختترین مأموریتها را میداد. معتقد بود هر کس که اهل اشک است، با اشک خود، خط دشمن را میشکند و سنگرهای آنها را تصرف میکند.
میثم
بعد که قاسم سلیمانی در خط شوش مشغول شد و چند روز گذشت، حسن به من گفت: رفیقت عجب شیرمردیست! این حرفهایی را که تو موقع آموزش میگویی، رفیقت در خط اجرا کرده.
میثم
نیروهای ما به هم دست دادند، و آنجا ایستادیم. من و قاسم سلیمانی و بعد هم محمد کوثری - فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسولالله(ص) - بیستودو روز پوتینهایمان را درنیاوردیم؛ فقط وقتی میخواستیم وضو بگیریم، یک دقیقه پوتینها را درمیآوردیم و دوباره میپوشیدیم. آب درست و حسابی نخوردیم؛ لباسمان پرِ خون بود؛ نمازمان را نتوانستیم ایستاده بخوانیم. آنقدر گلوله و توپ آمده بود که جای راه رفتن هم نبود. دشمن، سنگرهای ما را تکه تکه و منهدم کرده بود. با این حال، ۲۲ روز آنجا ماندیم و پیروزی بزرگی به دست آوردیم.
میثم
همان روزها، قاسم سلیمانی با دشداشهٔ عربی آمده بود مقرمان نزدیک حرم امام علی(ع). خیلی از فرماندهان عراقی را شناسایی کرد و راه گذاشت جلوی پایشان. با مدیریتش، گروههای مقاومت عراقی را هم آورد پای کار. همه دست به دست هم دادند تا شر نیروهای آمریکایی برای همیشه از سر نجف کم شود. همان روز که به مقرمان آمد، گفته بود: آمدهام آمریکاییها را از نجف بیندازم بیرون.
کاربر ۷۱۵۹۲۹۱
علیاکبر حسنزاده
عملیات والفجر ۱۰ که تمام شد، حاجقاسم، فرمانده لشکر، در پیامی از رزمندگان خواست به اموال مردم در شهرهای آزادشدهٔ خرمال و حلبچه دستاندازی نکنند. آنجا، مرغداری و گلهٔ گوسفند و گاو زیاد بود. حاجقاسم تکلیف کرد کسی حق ندارد چیزی بخورد و دست به مرغ و گوسفند مردم بزند. گفته بود چیزهایی را که توی حلبچه فاسدشدنی هستند، میتوانید بخورید و پولش را بگذارید توی همان مغازه؛ چیزهای فاسدنشدنی را حق ندارید دست بزنید. حاجقاسم گفت: اگر بفهمم کسی این کار را کرده، از منطقه بیرونش میکنم!
کاربر ۷۱۵۹۲۹۱
یکدفعه دیدم چشمهایش پر از اشک شد و گفت: توی این وضع مملکت، اگر آقامحسن به امام بگوید نمیپذیرم، خیانت کرده. اگر من به آقامحسن بگویم نمیپذیرم، جنایت کردهام. تویی که به من میگویی نمیپذیرم، هم جنایت کردهای، هم خیانت!
دیگر دهانم بسته شد. دستم را به نشانهٔ تأیید گذاشتم پشت حاجی، و روانهاش کردم توی سنگر. از آن به بعد، تا آخر جنگ، مسئول اطلاعات عملیات لشکر ۴۱ ثارالله بودم.
کاربر ۷۱۵۹۲۹۱
ژنرال جان مگوایر
آن آدم ردهپایینی که ۲۵ سالش است و بدون جلیقهٔ ضدگلوله دارد در یک گروه شبهنظامی میجنگد، چگونه ممکن است انگیزه نگیرد و عملکرد خوبی نداشته باشد وقتی میبیند رئیسش که همسن پدربزرگش است، با یک پیراهن ساده دارد در میدان جنگ و در میان شلیک گلولهها قدم میزند؟ این کار، یک پیام الهامبخش برای آن سرباز است که ترس در این آدم وجود ندارد، و ما هم باید همینگونه باشیم. من واقعاً اعتقاد دارم افرادی مانند سلیمانی احساس میکنند دارند تقدیرشان را رقم میزنند، و اگر هم کشته شدهاند، خوب کشته شدهاند؛ دیدگاه متفاوتی نسبت به مثلاً ما آمریکاییها در این باره دارند و معتقدند در حال اجرای یک مأموریت الهی هستند.
قریشی
زلمی خلیلزاد، سفیر سابق آمریکا در افغانستان، در بارهٔ سردار سلیمانی گفته است: همانقدر که مقامهای آمریکایی، سلیمانی را به جنگافروزی متهم میکنند، او در ایجاد صلح نیز برای رسیدن به اهدافش فعال بوده است.
قریشی
هفتهنامهٔ اشپیگل آلمان نیز در بارهٔ سردار سلیمانی و نقش وی در بحرانهای منطقهای بهخصوص در مقابله با آمریکا مینویسد: قاسم سلیمانی، ژنرال نخبهایست که همهٔ تصمیمهای آمریکا را خنثی میکند. او مردی جسور، باصبروتحمل و بیپروا، بلندپرواز، باهوش و بسیار کاریزماتیک است. عملیاتهای سلیمانی، مخفی هستند. همیشه برخلاف تصمیمهای آمریکا عمل میکند و موفق است.
قریشی
امام خمینی، در آن کاغذ، خطاب به فرماندهان و رزمندگان مطالبی گفته بود که حاجقاسم در آن جلسه، کل آن را از حفظ برای ما گفت. متن پیام این بود:
قریشی
«چون گزارش دادهاند بعضیها نگران هستند، خواستم بگویم جای نگرانی نیست. البته من برای شما و شهدا دعا میکنم؛ ولی باید همه این را بدانیم که ما همه تابع ارادهٔ خداوند هستیم. ما که از ائمهٔ اطهار بالاتر نیستیم. آنها هم در ظاهر بعضی وقتها موفق نبودند؛ هم پیغمبر(ص)، هم امیرالمؤمنین(ع)، هم امام حسن(ع)و هم امام حسین(ع). ما که نسبت به مقام اینها چیزی نیستیم. عمده، مشیت خداوند است که هر چه او بخواهد، همان خوب است و چون عسل، شیرین. باید با آغوش باز، پذیرای آنچه او میخواهد، باشیم و از هیچ چیز نگران نباشیم. خیلی محکمتر از هماکنون، به فکر عملیات بعدی باشید و مطمئن باشید شما پیروزید. اگر کار برای خدا باشد، شکست ندارد.»
قریشی
حجم
۶۰۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
حجم
۶۰۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان