
بریدههایی از کتاب هشت کتاب سهراب سپهری به انضمام زندگینامه و کتابنامه
۴٫۱
(۳۲)
من سالها مذهبی ماندم، بیآنکه خدایی داشته باشم.
『sachli』
به سراغ من اگر میآئید
نرم و آهسته بیائید، مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهائی من.
Pariya
جهان آلودۀ خواب است و من در وهم خود بیدار
سیّد جواد
و خدایی که در این نزدیکی است
"Shfar"
خوب بود این مردم، دانههای دلشان پیدا بود
[ مریمالسلطنه ]
مرد بقال از من پرسید: چند من خربزه میخواهی؟
من از او پرسیدم: دل خوش سیری چند؟
سیّد جواد
و خدایی که در این نزدیکی است
🌸📚💖Shamim💖📚🌸
جهان آسوده خوابیده است
فروبسته است وحشت در به روی هر تکان هر بانگ
چنان که من به روی خویش
در این خلوت که هر نقشی غمانگیز است
و دیوارش فرو میخواندم در گوش
دمی از عمر اگر باقیست
در آن آسوده باید زیست
جهان آسوده خوابیده است و من در رنج خود بیدار
به روی هر صدا راه گریزش بسته هول شب
و میگوید: «دمی آسوده باید زیست» با من
در و دیوار این خلوت که رنگ دلگشایش نیست
helya.B
زندگی شستن یک بشقاب است
سیّد جواد
دمی از عمر اگر باقیست
در آن آسوده باید زیست
جهان آسوده خوابیده است و من در رنج خود بیدار
دنیا
نقشهائی که کشیدم در روز،
شب زِ ره آمد و با قیر اندود
طرحهائی که فکندم در شب
روز پیدا شد و با پنبه زدود.
milad
ساده باشیم
ساده باشیم چه در باجۀ یک بانک چه در زیر درخت
کار ما نیست شناسایی «راز» گل سرخ
کار ما شاید این است
که در «افسون» گل سرخ شناور باشیم
پشت دانایی اردو بزنیم
عاطفه
زندگی خالی نیست
مهربانی هست، سیب هست، ایمان هست
آری
تا شقایق هست، زندگی باید کرد
Pariya
مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد. و من سالها مذهبی ماندم، بیآنکه خدایی داشته باشم.»
maedeh aqaei
زندگی یافتن سکۀ دهشاهی در جوی خیابان است.
زندگی «مجذور» آینه است
زندگی گل به «توان» ابدیت
زندگی «ضرب» زمین در ضربان دل ما
زندگی «هندسۀ» ساده و یکسان نفسهاست.
هر کجا هستم، باشم
آسمان مال من است
کاربر ۴۱۵۰۸۸۸
جای آسودن چو نبود رهروان، رنج سفر به
plato
ای عجیب قشنگ!
با نگاهی پر از لفظ مرطوب
plato
در دل من چیزی است، مثل یک بیشۀ نور، مثل خواب دم صبح
و چنان بیتابم، که دلم میخواهد
بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه
دورها آوائی است، که مرا میخواند.»
Pariya
تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی، همت کن
و بگو ماهیها، حوضشان بیآب است»
Lion
دیرگاهی است در این غمکدهام
قفل خاموشی بر روی لب است
بانگی از دور مرا میخواند،
لیک پاهایم در قیر شب است.
رخنهای نیست در این تاریکی
در و دیوار به هم چسبیده
خندهای بوده اگر بر لب روز
بر رخ لاغر شب خشکیده.
کاربر ۴۱۵۰۸۸۸
دنیا در ما دچار استحاله مداوم است.
من هزارها گرسنه در خاک هند دیدهام. و هیچ وقت از گرسنگی حرف نزدهام. نه، هیچ وقت. ولی هر وقت رفتهام از گلی حرف بزنم دهانم گس شده است. گرسنگی هندی سبک دهانم را عوض کرده است. و من دین خود را ادا کردهام.
محمدرضا
گرچه میسوزم از این آتش بجان
لیک بر این سوختن دل بستهام.
.
چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید
واژهها را باید شست
واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد.
چترها را باید بست
زیر باران باید رفت
فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد
با همه مردم شهر زیر باران باید رفت
دوست را زیر باران باید دید
کاربر ۴۱۵۰۸۸۸
کار از کار گذشته است و نمیآرد سود
آنچه باید بشود خواهد شد
و آنچه باید بودن خواهد بود.
دنیا
چه رؤیاها که پاره نشد!
و چه نزدیکها که دور نرفت!
دنیا
اسباب عیش نیست به کاشانه جهان
میبرد کاش سیل فنا خانه جهان
خون میخورم، خون دل خویش همچو خم
تا پا نهادهایم به میخانه جهان
مستی درد دارد و در پی خمار غم
نوشیدهایم باده ز پیمانه جهان
غم ماند و عمر رفت، دریغا که هیچ سیل
این نقش را نشست ز ویرانه جهان
جز نقشهای درهم رؤیا چه دیدهام
ما را به خواب میکند افسانه جهان
در زیر آسیای فلک، کاش از فشار
یکباره خرد میشدی این دانه جهان
S
سپهری مبحث زیباییشناسی را از نزدیک میشناسد، قطرهقطره کلماتش بوی، آب و نان و امید و معرفت و آیندهای نیک میدهد، سهراب، در قالب هر جملهای دردی نهفته دارد، و در میان دردها روزنهای باز میگذارد، اگر صحبت از خشمی نگران است یا از قتل یک شاعر افسرده به دست گل یخ حرف میزند، سعی دارد نابرابریهای جوامع انسانی را از دامن طبیعت پاک کند، و چه بسا در کلام موفق هم میشود.
Pariya
یاد من باشد فردا، بروم باغ حسن گوجه و قیسی بخرم
یاد من باشد فردا لب سلخ، طرحی از بزها بردارم
طرحی از جاروها، سایههاشان در آب
یاد من باشد، هر چه پروانه که میافتد در آب، زود از آب درآرم
یاد من باشد کاری نکنم، که به قانون زمین بربخورد
یاد من باشد فردا لب جوی، حولهام را هم با چوبه بشویم
یاد من باشد تنها هستم.
ماه بالای سر تنهائی است.
Maede Kh
سهراب معتقد بود که همه چیز فناپذیر است و تنها سه چیز است که جاودان میماند، خدای عزوجل، نام نیک و هنر اصیل.
🌸📚💖Shamim💖📚🌸
تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی، همت کن
و بگو ماهیها، حوضشان بیآب است»
Lion
حجم
۱۸۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۳۱۶ صفحه
حجم
۱۸۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۳۱۶ صفحه
قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان