بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب لنگرگاهی در شن روان | طاقچه
تصویر جلد کتاب لنگرگاهی در شن روان

بریده‌هایی از کتاب لنگرگاهی در شن روان

انتشارات:نشر اطراف
امتیاز:
۳.۵از ۴۰ رأی
۳٫۵
(۴۰)
خیال‌پردازی روایی، و در نتیجه داستان، یکی از ابزارهای مهم تکامل برای بقاست. ما جهان را با قصه‌گویی پردازش می‌کنیم و دانش انسانی را از طریق بده‌بستان با خودهای خیالی‌مان تولید می‌کنیم.
پوریای معاصر
غیاب ماندگار ایزابل حالا یکی از اندام‌های بدن ماست؛ اندامی که تنها کارکردش ترشحِ پیوستهٔ اندوه است.
مارال
نیاز به قصه‌گویی در اعماق ذهن ما ریشه دوانده و چنان با سازوکارهای خلق و درکِ زبان در هم تنیده که تفکیک‌شان ممکن نیست. خیال‌پردازی روایی، و در نتیجه داستان، یکی از ابزارهای مهم تکامل برای بقاست. ما جهان را با قصه‌گویی پردازش می‌کنیم و دانش انسانی را از طریق بده‌بستان با خودهای خیالی‌مان تولید می‌کنیم.
ehsantarighat
یکی از نفرت‌انگیزترین سفسطه‌های بشر این است که رنج موجب تعالی می‌شود، که رنج گامی است در مسیر وارستگی یا رستگاری
ehsantarighat
درست می‌گویی؛ بی‌قیدوشرط‌ترین تکلیف ما یادگیری هرروزهٔ چگونه مردن است. اما راه شناخت عمیق‌تر مرگْ رویگردانی از زندگی نیست. شناخت عمیق‌تر مرگْ میوهٔ رسیدهٔ این‌جا و اکنون زیستن است؛ میوه‌ای که اگر به دستش بیاوریم و به دهانش ببریم، طعم وصف‌ناپذیرش در وجود ما می‌پراکند.
مارال
چیزی که تصورش سخت است به خاطر سپردنش هم سخت است.
ehsantarighat
«جهان بی‌پایان است؛ چنان که در آغاز بود، چنان که اکنون است و چنان که همیشه خواهد بود». این جمله برای من توصیف کاملی بود از دگرگونی مستمرِ زمین، فرسایش تمام‌نشدنی کرانه‌ها و کوهسارها، و تغییر بی‌وقفهٔ سازه‌های زمین‌شناختی که می‌توانست کوه‌ها و جزیره‌ها را واژگون کند یا حتی از میان بردارد. زمین‌لرزه، حتی اگر خودم حسش می‌کردم، برایم لذتی عمیق به همراه داشت چون یک‌باره نشانه‌هایی از آنچه در جریان بود پیش چشم ما می‌گذاشت. آنچه در دل زمین جریان داشت، می‌توانست همهٔ ساخته‌های بشر را نابود کند. این نابودی شاید حس تأسف شخصی‌ام را برمی‌انگیخت اما، در آن تصویرِ بزرگ‌تری که در ذهنم نقش بسته بود، هیچ ارزش و اهمیتی نداشت. کسی حواسش به گنجشک نبود. کسی من را نمی‌پایید. جهان بی‌پایان است؛ چنان که در آغاز بود، چنان که اکنون است، و چنان که همیشه خواهد بود.
مارال
انسانی که از نیروی طبیعی‌اش بهره گیرد، حتی اگر به کهن‌ترین و پوسیده‌ترین سنت‌های بشری متعلق باشد، به لطف مهارتش در مراوده و مواجهه با جهان، در جدیدترین دنیاها هم کامیاب است. چنین انسانی هر جا برود ریشه می‌دواند.
zeebaanevis
دوستی ما با مرگ زمانی از همیشه محکم‌تر است که این‌جا بودن، تغییر، طبیعت و عشق را به پرشورترین و عمیق‌ترین شکل ممکن بپذیریم.
کاربر ۴۲۸۸۹۰۹
اگر چنین باقی بمانی، سخت و منجمد خواهی شد. نباید این‌گونه باشی، عزیزم. باید حرکت کنی.
مارال
دوستی جمله‌ای از یکی از رمان‌هایم را برایم می‌فرستد: «سوگْ جشنِ بزرگداشت عشق بود. آن‌هایی که می‌توانستند سوگِ واقعی را حس کنند خوش‌اقبال بودند که کسی را دوست داشته‌اند.» چقدر عجیب است که خواندن کلمه‌های خودم چنین دردناک است.
zeebaanevis
حسِ این‌که در آکواریوم هستم: بیرون را می‌دیدم و آدم‌های بیرون هم من را می‌دیدند (البته اگر به دلیلی تصمیم می‌گرفتند به من توجه کنند) اما در محیط‌هایی یکسره متفاوت زندگی می‌کردیم. بیماری ایزابل و تجربهٔ ما ارتباط کمی با دنیای بیرون ـ‌و حتی تأثیرِ کمتری بر آن-داشت. من و تری مشغول کسب دانش ناخوشایند و دلسردکننده‌ای بودیم که در دنیای بیرون نه کاربردی داشت و نه برای کسی جذاب بود: دونده‌ها بی‌خیال می‌دویدند تا ورزیده‌تر شوند؛ آدم‌ها از ابتذال مستمر زندگیِ روزمره‌شان سرمست بودند؛ اسب مرد شکنجه‌گر، سرینِ آلوده‌اش را به درخت می‌سایید.
مارال
ما ساکن پوسته‌هاییم و هنر حقیقی زندگی این است که ماهرانه روی پوسته‌ها سُر بخوریم.
zeebaanevis
شب‌هنگام که به ماه و ستاره‌ها نگاه می‌کنم، به نظرم می‌رسد که من ساکنم و آن‌ها شتابان در حرکت‌اند. عشق ما به دنیای محسوسْ ما را شیفتهٔ پایایی و ثبات می‌کند. اما سلامت جسم در پویایی و حرکت است و سلامت ذهن در تنوع یا سهولت هم‌نشینی و معاشرت. ما نیازمند تغییریم.
zeebaanevis

حجم

۳۸۳٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۳۸۳٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۸۴,۰۰۰
تومان