در کل دوران مدرسه، زدوخوردهای مهملی در جریان بود؛ بعضیها کوتاه، اما بیشترشان دنبالهدار و مهلک. عموماً نمیتوانستم نپرم وسط دعوا.
بچهها بر سر هیچوپوچ نزاع میکردند؛ سر اینکه کسی هلشان داده بود، پا روی کفششان گذاشته بود یا با اسمی خاص خطابشان کرده بود یا آماج چغلی و شایعه قرار گرفته بودند. هرچیزی آنها را به جان هم میانداخت
αναζητητής της αλήθειας
باور داشتم انرژیام، تعهدم و اعتقاداتم گنجینهای است که اندوختهام و بهدنبال راهی بودم که آن را به کار بگیرم.
αναζητητής της αλήθειας
انقلاب کاری جدی است؛ جدیترین مسئله در زندگی یک انقلابی. وقتی متعهد به مبارزه میشوی باید مادامالعمر خودت را وقفش کنی.
αναζητητής της αλήθειας
چنانچه کسی به جانبداری متهممان میکرد، ادعای بیطرفی نداشتیم. تلاش نمیکردیم نظام قضایی بورژوازیای را تقلید کنیم که سعی دارد تبعیض طبقاتی و نژادی خود را در پس فرایندهای بیمعنا و حرفهای بیسروته دربارهٔ دموکراسی پنهان کند. ما خواستار عدالت برای سیاهپوستانی بودیم که نیازمند عصیان و همدلی بودند. بعد از صدها سال رنج یکطرفه از وحشیگریها و خشونتهای مداوم، واقعاً چگونه میتوانستیم قیافهٔ ناظران بیطرف را به خود بگیریم؟
αναζητητής της αλήθειας