بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آخرین چیزی که به من گفت | طاقچه
تصویر جلد کتاب آخرین چیزی که به من گفت

بریده‌هایی از کتاب آخرین چیزی که به من گفت

نویسنده:لارا دیو
انتشارات:نشر نون
امتیاز:
۳.۸از ۲۱۹ رأی
۳٫۸
(۲۱۹)
چیزی را نپرس که جوابش را نمی‌خواهی بدانی
n re
"می‌دونم حرف مزخرفیه، ولی یه جایی تو زندگی، دیگه باید به یکی اعتماد کنی."
n re
"بعضی وقت‌ها، کاری که اشتیاق زیادی به انجامش داری از اون چیزی که انتظارش رو داشتی سخت‌تره، ولی به‌خاطر اینکه آسون نیست نباید ازش دست بکشی..."
hamtaf
(مرد گفت بیا برویم زن گفت خیلی دور نرویم مرد گفت خیلی دور کجاست زن گفت آنجا که تو هستی)
کاربر۰۰۰۰۰۰
شاید همۀ ما احمقیم، هر کس به‌شکل خاص خودش.
Book
چیزی را نپرس که جوابش را نمی‌خواهی بدانی
Book
وقتی بحث آدم‌هایی که ما را دوست دارند و سعی می‌کنیم دوستشان داشته باشیم پیش می‌آید، همۀ ما احمقیم.
بهنوش
وقتی اتفاق بدی برای آدم می‌افتد، این سخت‌ترین قسمتش است. هر لحظه، آن اتفاق را به خاطر نداری. مدتی فراموشش می‌کنی و بعد، دوباره، سراغت می‌آید. بالاخره، خیلی خوب می‌فهمی که مجبوری با آن کنار بیایی. از تو انتظار می‌رود تا به زندگی ادامه دهی.
n re
گاهی، مجبور می‌شوی از زوایای مختلف به مسئله وارد شوی، اما نباید خودت را ببازی. باید کاری را که لازم است انجام دهی، هر چقدر که بخواهد سخت باشد.
parniangh
اکثر مردم نمی‌خوان بشنون چی می‌تونه باعث بشه کار بهتر انجام بشه، اون‌ها فقط می‌خوان بدونن چطوری می‌تونن این کار رو راحت انجام
thisissky
وقتی به کسی می‌رسی که تمام عمر منتظرش بودی، اسمش را چه می‌شود گذاشت؟ قسمت؟ سرنوشت؟
Hossein shiravand
من از اینکه کسی تنهایم بگذارد وحشتی نداشتم، ترس من از این بود که شخصی که مناسبم نیست به زندگی‌ام بیاید و همیشه، همان جا بماند.
n re
"بعضی وقت‌ها، کاری که اشتیاق زیادی به انجامش داری از اون چیزی که انتظارش رو داشتی سخت‌تره، ولی به‌خاطر اینکه آسون نیست نباید ازش دست بکشی..."
~ از ساکنین قلعه ی متحرک هاول ~
بعضی وقت‌ها، راهت رو به همون جایی که واقعاً تو رو می‌خوان پیدا می‌کنی.
Book
چیزی را نپرس که جوابش را نمی‌خواهی بدانی
ryhn_di
وقتی به کسی می‌رسی که تمام عمر منتظرش بودی، اسمش را چه می‌شود گذاشت؟ قسمت؟ سرنوشت؟ نه، به این سادگی نیست. مثل این است که بالاخره، راه خانه را پیدا کرده باشی و خانه همان جایی باشد که تمام عمر آرزوی رسیدن به آن را داشته‌ای. خانه. جایی که مطمئن نبودی روزی آن را به دست خواهی آورد یا نه. اوئن برای من خانه بود.
n re
نکته‌ای دربارۀ من وجود دارد که این مردم قادر به درکش نبودند
SaNaZ
وقتی اتفاق بدی برای آدم می‌افتد، این سخت‌ترین قسمتش است. هر لحظه، آن اتفاق را به خاطر نداری. مدتی فراموشش می‌کنی و بعد، دوباره، سراغت می‌آید.
Chista
"همیشه، یه راهی هست."
n re
ما کمی به حقیقت نزدیک‌تر می‌شویم، مثل یک پیروزی است، اما اینکه حقیقت تو را به‌سمتی می‌برد که مایل به رفتن به‌سوی آن نیستی، آن وقت، حس می‌کنی اگر این پیروزی را نداشتی، خوشحال‌تر بودی.
n re
آدم‌های خوب و بد آن‌قدرها با هم فرق ندارند. فقط اوضاع را که تغییر دهی، همان موقع، همه چیز معلوم می‌شود.
n re
همیشه، در مواقع حساس زندگی، لحظه‌ای وجود دارد که ناگهان، می‌فهمی دیگر چاره‌ای نداری.
n re
نیکولاس در زندگی حرفه‌ای‌اش، هر کاری ممکن است کرده باشد. کارهای خلاف و غیراخلاقی. اما وقتی پدری دستش را روی شانۀ پسر بزرگش می‌گذارد و پس از یک روز کاری طولانی، به او نوشیدنی تعارف می‌کند، این تنها چیزی است که پسرش از او می‌بیند.
بهنوش
گاهی، بلافاصله، با کسی حس نزدیکی می‌کنی و این یکی از آن حس‌هایی است که یا فوراً با کسی تجربه می‌کنی یا هیچ وقت به آن نمی‌رسی، یعنی از آن چیزهایی نیست که به‌مرور زمان، به وجود بیاید.
hamtaf
حالا، من اینجا تنها هستم، بدون او. در این لحظه، موقعیتم درست به‌اندازۀ مادرم احمقانه است. یعنی من هم مثل او هستم؟ اعتماد تمام و کمال به یک مرد، که اسمش را عشق گذاشته بود. عشق به چه دردی می‌خورد، اگر قرار است آدم را به چنین روزی بیندازد؟
zohreh
عشق به چه دردی می‌خورد، اگر قرار است آدم را به چنین روزی بیندازد؟
SaNaZ
وقتی اتفاق بدی برای آدم می‌افتد، این سخت‌ترین قسمتش است. هر لحظه، آن اتفاق را به خاطر نداری. مدتی فراموشش می‌کنی و بعد، دوباره، سراغت می‌آید. بالاخره، خیلی خوب می‌فهمی که مجبوری با آن کنار بیایی. از تو انتظار می‌رود تا به زندگی ادامه دهی.
SaNaZ
ناگهان، می‌بینی در یک دنیای جدید تنهایی و مجبوری راه خودت را پیدا کنی، و مهم‌ترین آدم زندگی‌ات دیگر حواسش به تو نیست.
SaNaZ
یعنی من هم مثل او هستم؟ اعتماد تمام و کمال به یک مرد، که اسمش را عشق گذاشته بود. عشق به چه دردی می‌خورد، اگر قرار است آدم را به چنین روزی بیندازد؟
n re
"هیچ چیزی بدتر از این نیست که بچه‌ات رو از دست بدی، واقعاً نیست. مخصوصاً، اگه آدمی باشی که خانواده‌ات تمام زندگی‌ته."
n re

حجم

۲۵۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۰۴ صفحه

حجم

۲۵۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۰۴ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰
۷۰%
تومان