تداعی آزاد و انتقال
با وجودی که بعضی اقدامات انجام گرفته برای کوتاه کردن زمان درمان، نقض بنیادین مفاهیم روانتحلیلی کلاسیک بودند، امّا سهم فرانتس الکساندر در رواندرمانی مختصر، بر کاربرد بینشهای بنیادی برگرفته از روانکاوی در رواندرمانی مختصر مبتنی بود. او معتقد بود که فاش کردن محتوای ناخودآگاه در درمان روان تحلیلی کلاسیک و در عین حال در سایر اشکال درمان اتّفاق میافتد، خواه آن درمانها حمایتی باشند، خواه مختصر. هر بار که قدرت من (ego) در درمان بیشتر شود، توانایی شناسایی محتوای پدیدار شده ناخودآگاه را پیدا میکند. منظور او به احتمال زیاد این بود که افزایش قدرت من، توانایی بیمار را در برخورد با محتوای ناخودآگاه، با اضطراب کمتر و تحمّل بیشترِ تکانههای ناهمخوان با من، افزایش میدهد.
کاربر ۳۶۰۳۱۳۴