بریدههایی از کتاب کلاغ سفید
۳٫۸
(۱۳۵)
هر روزِ خدا آنقدر به در و دیوار چنگخورده نگاه میکردم که برای تکتک خطهای روی آن داستانی ساخته بودم.
میرفندقی
هر روزِ خدا آنقدر به در و دیوار چنگخورده نگاه میکردم که برای تکتک خطهای روی آن داستانی ساخته بودم.
badkarma:)
بچهها زدند زیر خنده. خندهای از عمق وجود که بزرگترها در بزرگی خود پیدایش نمیکنند.
هدیهٔ دریا
تنها کاری که میتوانستم انجام دهم فرار از سایهام بود. میدویدم تا ببینم بالاخره کداممان جا میماند. اما انگار فقط و فقط او بود که همیشه همراهم بود.
احسان عبدی/نویسنده و ویراستار
تنها کاری که میتوانستم انجام دهم فرار از سایهام بود. میدویدم تا ببینم بالاخره کداممان جا میماند. اما انگار فقط و فقط او بود که همیشه همراهم بود.
mehdi
از پدرم پرسیدم دلیل اُفتادن این ستارهها چیه؟ بابا جواب داد:
ـ دلیل نداره. اگه ستارهٔ دنبالهدار دیدی آرزو کن.
ولی از پدربزرگم که این سؤال را پرسیدم جواب داد:
ـ هر ستارهای که اُفتاد بدون یک نفر مرده.
هدیهٔ دریا
برای من، یک روز خستهکنندهٔ دیگر، یادآور ادامهٔ حیات ناخواستهام است.
Ojisama
برای من، یک روز خستهکنندهٔ دیگر، یادآور ادامهٔ حیات ناخواستهام است. در ذهنم این سؤال که دلیل آفرینشم بر روی زمین چه بوده، جاخوش کردهاست و جوابم جز اینکه آدمها با دیدن من سلامتی خود و اطرافیانشان را شکرگذار باشند، چیز دیگری نیست.
ɴᴇɢᴀʀ
تنها کاری که میتوانستم انجام دهم فرار از سایهام بود. میدویدم تا ببینم بالاخره کداممان جا میماند. اما انگار فقط و فقط او بود که همیشه همراهم بود.
ɴᴇɢᴀʀ
اعتقاد دارم این فکر است که آینده را مینویسد و زبان آن را تأیید میکند
mehdi
البته خداوند توانایی هرکاری را به انسان داده و کسانی که میتوانند، اما نمیخواهند، معلول هستند. آن هم معلول به دست خود
کاربر ۵۳۰۰۶۹۸
صدای پرواز کبوتر، گنجشک و کلاغهای زیادی از میان شاخ و برگ درخت کاج بلند میان حیاط و نزدیک پنجره، فضای اُتاق تو خالیام را پُر میکند.
RHM
آن جوجهٔ سفید را در خودم و خودم را در آن میدیدم.
moti2004
مانند کلاغ سفید پلاستیکهای رنگی را جمع میکردم. درِ حیاطی باز بود. کنار حوضچه دستبندی نقرهای با سنگهای آبی فیروزهای را دیدم که درخشش آن چشم آدم را کور میکرد. خوشحال شدم که چیزی را باب دل کلاغم پیدا کردهام.
hosein nezhad
او بهترین زندگی را برای خود رقم زد و در کنار مردی ضعیف که جان خودش برایش مهم نبود، چه برسد به جان دیگران زندگی نکرد. در کنار مردی که بدترین نوع مُردن را برای خود انتخاب کرد زندگی نکرد. در کنار مردی که آرامش را نمیتوانست به خود بدهد، پس چگونه میخواست به دیگری آرامش بدهد؟ حالا او زندگی خودش را ادامه داده و راضی از آن زندگیاش است. اما تو چه شدی؟ یک روح سرگردان هستی یا اینکه ساختهٔ ذهن من، نمیدانم! اما خیلی باعث آزارام هستی.
hosein nezhad
وقتی که توانایی انجام هیچکاری و قدرت دفاع از خودشو و عقلی را برای تشخیص کار خوب و بد نداشته باشه، یعنی بچهست؛ وگرنه بزرگی و کوچکی که ملاک فهم شعور نیست.
تخریب شده
حالا دیگر فقط خودم بودم و پرستاری که از دور مرا میپایید. تنها کاری که میتوانستم انجام دهم فرار از سایهام بود. میدویدم تا ببینم بالاخره کداممان جا میماند. اما انگار فقط و فقط او بود که همیشه همراهم بود.
کاربر ۵۳۰۰۶۹۸
حالا دیگر فقط خودم بودم و پرستاری که از دور مرا میپایید. تنها کاری که میتوانستم انجام دهم فرار از سایهام بود. میدویدم تا ببینم بالاخره کداممان جا میماند. اما انگار فقط و فقط او بود که همیشه همراهم بود.
کاربر ۵۳۰۰۶۹۸
البته خداوند توانایی هرکاری را به انسان داده و کسانی که میتوانند، اما نمیخواهند، معلول هستند. آن هم معلول به دست خود.
کاربر ۵۳۰۰۶۹۸
صد آزار مرا با خوشحالیشان از پشت پنجرهٔ اُتاقم
کاربر ۵۲۹۳۸۳۸
حجم
۸۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۴۰ صفحه
حجم
۸۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۴۰ صفحه
قیمت:
رایگان