«فقط به رفتن ادامه بده. بهش فکر نکن. به عقب نگاه نکن.»
میم ___ لام
آهای، مغز گرامی؟ هیچ حالیت میشه اولویت با چیه؟
کاربر ۵۵۴۰۵۱۹
وقتی اون زیبایی اولیه برای آدم عادی بشه، هیچی دیگه مثل قبل به نظر نمیآد.
یك رهگذر
به من این حس رو داد که دارم رو میدون مین قدم میذارم و هر چیزی بگم ممکنه به یه سری از نقاط ضعف مامانم که من حتی از وجودشون خبر ندارم فشار وارد کنه.
کاربر ۵۵۴۰۵۱۹
برام یه فنجون چای پررنگ و خوشطعم درست کردهان. چون درمان فراموشی همینه دیگه، مگه نه؟ یه فنجون چای.
Nasim Norozi
از تموم شبهای افتضاحی که تا حالا تو زندگی افتضاحم داشتهام این یکی قطعاً افتضاحترینه.
۹۸۹۸
امشب اصلاً تو مود آواز خوندن نیستم. احساس میکنم یه درد درونی دارم، یه جوری که دلم میخواد یه گوشه برای خودم جدا از بقیه باشم.
۹۸۹۸
هیچکس از غرغروها خوشش نمیآد.
۹۸۹۸
«خب، به نظر میرسه که مسائل یه کم... پیچیده هستن. اما فکر میکنم بهزودی همهچیز درست میشه.»
۹۸۹۸
«عالی نبود اگه یک بار، فقط یک بار، زندگیم خودبهخود روبهراه میشد؟»
۹۸۹۸
نمیتونه حقیقت داشته باشه! من تو بیمارستان هستم!
۹۸۹۸
یه حس سرد ناامیدی آشنا توی دلم پیچید.
۹۸۹۸