
بریدههایی از کتاب غزل های یک مرد پاییزی
دلیل مردن پروانه را کسی داند؟
مگر که شمعِ «سحر مرده» برگشاید راز
green
مثل ماهی که هوس کرد به قلاب زند
چشم بستم بپرم آینه تحقیرم کرد
green
درحریمِ آسمانت طوفِ قِرقی کرده ام
عاقبت ازجمعِ طوقی ها جدایت میکنم
green
رمزِ جادوگری و سِحر نمی دانستم
وه که آن سیب زَنَخ یکشَبه استادم کرد
یاس من نرگس من هرکس من میدانی
صوفی چشم تو بی مذهب وبنیادم کرد
green
بیا...تا مهربانی هست دست از کافری بردار
که بذرِ ِ بَد درونِ خاکِ قابل جان نمیگیرد
green
"کلبه احزان ما روزی گلستان میشود"
green
بلبلی غمزده در خانهٔ چشمش بودم
می توانست رهایم کند، آزاد نکرد
باد می بُرد مرا تا بَرَدم از یادش
قاصد خوش خبری همرهِ این باد نکرد
green
من آهواَم چه فاصله تا صحن مرقد است؟
green
من کیستم کنون که به خاتون رسیده ام
سرباز قصه ای که نگاهش به ارشد است
green
خبر از غمم نداری، شب و دجلهْ رودِ چشمم
اثری نمانده باقی زمسیر دودِ چشمم
به ستاره، وقتِ خفتن بسپردمت که چشمک
بزنی برآستانِ طلبِ سجودِ چشمم
green
من لبانم دوختم تا غیر، بی تابی کند
آنکه ازگیسوی یارش تاب میسازد منم
عشق مظلوم است بی شک هرکه در کابین او
پیشِ پایِ مهربانش گریه آغازد... منم
green
از فضایِ بستهٔ فکر شماها میروم
از کجِ دیوارتان، کاشی نماها میروم
از خیابانی که کورِ بی عصا بیناترست
از بلندایِ حصارِ با عصا ها میروم
بس که رنگم میرود از رنگهای بی دوام
عهد می بندم که از دستِ «حنا» ها میروم
گاه زاغی بلبل است وگاه بلبل زاغچه
از نمایشگاهِ مغشوشِ نواها میروم
این همه حجمِ نصیحت از خدا هم دور باد
از دبستانِ کراواتیْ عَباها میروم
بی چراغِ هر چرایی شب دوامش بیشتر
خسته ام از بی چرایی، با چراها میروم
green
از فضایِ بستهٔ فکر شماها میروم
از کجِ دیوارتان، کاشی نماها میروم
از خیابانی که کورِ بی عصا بیناترست
از بلندایِ حصارِ با عصا ها میروم
green
کوچه ها باریک و رَه تاریک و شب محروم کُش
دستمان کی میرسد بر گوشهٔ شالِ شما
green
قصهٔ «یوسف» بیاور مِصرِ بیدارم هنوز
جملگی چاههای کنعان را خریدارم هنوز
شدت پَس لرزه کی محدود میگردد خدا!
» بَم» نمیداند که من در زیر آوارم هنوز
green
وقتی که با تمام وجودت مقصری
ای کاشِ تو که مسئله حل نمیکند
green
حجم
۱۰۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۴۹ صفحه
حجم
۱۰۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۴۹ صفحه
قیمت:
۶,۰۰۰
تومان