بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شام با آدری هپبورن | طاقچه
تصویر جلد کتاب شام با آدری هپبورن

بریده‌هایی از کتاب شام با آدری هپبورن

نویسنده:ربکا سرل
انتشارات:نشر نون
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۲۸ رأی
۳٫۸
(۲۸)
وقتی کسی می‌رود، یادآوری لذت‌هایی که با او داشتید خیلی سخت‌تر و دردناک‌تر از بدبختی‌هایی است که با او تجربه کردید.
یك رهگذر
مهم‌ترین نکته در ارتباطات، شنیدن چیزهایی است که گفته نمی‌شوند.
یك رهگذر
«بعضی وقت‌ها، فکر می‌کنم تنها راهی که می‌شه ارزش چیزی رو فهمید اینه که از دستش بدی.»
Mary gholami
وقتی کسی می‌رود، یادآوری لذت‌هایی که با او داشتید خیلی سخت‌تر و دردناک‌تر از بدبختی‌هایی است که با او تجربه کردید.
Mary gholami
«بعضی وقت‌ها، فکر می‌کنم تنها راهی که می‌شه ارزش چیزی رو فهمید اینه که از دستش بدی.»
یك رهگذر
«شماها نمی‌تونین توی گذشته زندگی کنین.» بگذر و بسپار به خدا.
یك رهگذر
«شماها نمی‌تونین توی گذشته زندگی کنین.» بگذر و بسپار به خدا.
n re
«خوشبختی این نیست که همیشه همه چی در بهترین حالت خودش باشه.»
n re
«تو به‌خاطر من برگشتی، اما اگه خودت نخوای که پیشم بمونی، این کافی نیست. من دوستت دارم، اما اگه تو خوشحال نباشی، این هیچ ارزشی نداره.»
n re
«هر چیزی به‌وقتش خوبه.»
n re
در لحظه زندگی کن.
n re
می‌خوام که با من باشی. می‌خوام کنارت باشم. می‌خوام شب‌ها که می‌خوابم، تو رو ببینم و صبح‌ها که پا می‌شم، رو به تو بیدار شم. می‌خوام توی زندگی‌ات باشم.
یك رهگذر
با عصبانیت دوری به وجود می‌آید.
n re
راه‌های زیادی برای ادامهٔ هر داستانی هست
n re
اصلاً برای انجام کاری، نیاز به راه نداشت، فقط دلیلی کافی بود تا حتی شده، راهی برای انجامش بسازد.
markar89
چطور می‌توانستم اتفاقی را که افتاده بود برایش تشریح کنم؟ اتفاقی که باعث شد در یک لحظه، قلبم را تسلیم غریبه‌ای کنم که ممکن بود دیگر هیچ وقت نبینمش.
یك رهگذر
برای انجام کاری، نیاز به راه نداشت، فقط دلیلی کافی بود تا حتی شده، راهی برای انجامش بسازد.
یك رهگذر
«بعضی وقت‌ها، گذشتن بدون اینکه بفهمی واقعاً چه اتفاقی افتاده، غیرممکنه.»
یك رهگذر
«حالا، با این‌همه حسرت، چه جوری می‌شه خوشحال و خوشبخت بود؟»
یك رهگذر
«اگه می‌تونستی دوباره زندگی کنی، همهٔ زندگی‌ات رو، چی رو عوض می‌کردی؟»
یك رهگذر
داشتیم خودمان را قربانی می‌کردیم تا تبدیل شویم به آدم بهتری نسبت به طرف مقابلمان.
یك رهگذر
که ظرفیت اندازه‌گیری دنیا توسط بشر محدوده. اون وقت، ما چطور می‌تونیم سر از انتهای انتها دربیاریم؟
n re
«ما هر دومون بیشتر همدیگه رو دوست داشتیم، اما به‌نوبت.»
n re
سؤال‌های زیادی داشتم. دلم می‌خواست بدانم وقتی می‌میری، چه اتفاقی می‌افتد. خبری از آن تونل معروف هست؟ نوری می‌بینی؟ دلم می‌خواست بدانم می‌شود با دیگران نشست و برخاست کرد یا نه. آیا کسانی را که از دست دادی دوباره می‌بینی؟ یا اصلاً قضیهٔ تناسخ چیست؟
n re
احساس کردم دنیا دارد روی سرم خراب می‌شود. می‌توانم قسم بخورم که انگار خورشید داشت مستقیماً به‌سمتم سقوط می‌کرد.
n re
چیزی نمی‌گوید. همیشه، مشکل ما هم همین بود. همیشه، دلش می‌خواست سکوت حرف‌هایش را بزند.
یك رهگذر
دیدنِ آغاز چیزها آسان‌تر و دیدن پایانشان سخت‌تر است.
یك رهگذر
برگشت سمتم و چشمانش را به‌روی چشمانم گشود. تنها جوری که می‌توانم تشریحش کنم این است که درست مثل کلیدی بود که جفت در شد، دری که چاره‌ای جز باز شدن و رها شدن از قفل نداشت.
یك رهگذر
توضیحش سخت است. اینکه چگونه ایده‌های بزرگ دربارهٔ زندگی و عشق، در عرض ده دقیقه کنار کسی ایستادن، شکل می‌گیرند و عوض می‌شوند.
یك رهگذر
زندگی یعنی رشد کردن. اگر رشد کردنمان متوقف شود، با مُرده فرقی نداریم.
یك رهگذر

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۰۲ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۰۲ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰
۷۰%
تومان