
بریدههایی از کتاب خاطرات یک بیش فعال
۴٫۴
(۸)
اگر ما یاد نگیریم برای آدمهای اطرافمان استانداردها و خط قرمزهای سالمی ایجاد کنیم زندگیمان در آشفتگیها غوطهور خواهد شد.
El
«چقدر خداوند در نوع خلقت من سخاوت به خرج داده است»
F_S_M
گردبادی که در دنیای من وجود داشت همیشه آنقدر مرا مشغول نگاه میداشت که کمبودهای دیگران هیچگاه بهنظرم نمیآمدند و نمیتوانستم به آنها توجه نشان دهم. من خودم به حد کافی از آن کمبودها داشتم.
prvinsalehi
من بعدها فهمیدم که کودکان بیشفعال نسبت به روشنایی نور چراغها (عموماً فلورسنت)، بوها و صداها فوق حساس هستند. تا همین امروز هم صداهای ناگهانی باعث وحشتم میشود و مرا شوکه میکند. حساسیت من به صداهای بلند محیط اطرافم کاملاً آشکار است. من میفهمم که اگر سروصداهای اطرافم خیلی زیاد باشد بهسرعت تحریکپذیر میشوم و باعث میشود کجخلق و تندمزاج شوم.
fereshteh
بله افرادی که مثل میسی دارای بیشفعالی بزرگسالان هستند دستاوردهایی با درجات بالا کسب میکنند که دسترسی به آنها خارج از تصور بسیاری از افراد دیگر میباشد!
Ghazaleh Soleimani
ما عاشق آن هستیم که آنچه را میآموزیم تجربه کنیم!
El
علیرغم وجود اختلال نقص توجه یا بیشفعالی میتوانند بهمراتب عالی دست پیدا کنند.
F_S_M
. من به خودم یاد داده بودم که از آنها چشمپوشی کنم، اما درد آن هر روز عمیقتر میشد. بهنظرم سعی میکردم که آن رفتارها را ناچیز بشمارم و تلاش میکردم روی چیزهای خوب دیگری که در زندگیم بودند تمرکز کنم. این حادثه خاص مرا تغییر داد. برای اولین بار، فهمیدم چطور آدمهای شرور میتوانند در برابر دیدگان دیگران رنگ عوض کنند.
Birdy
کودکان بیشفعال نسبت به روشنایی نور چراغها (عموماً فلورسنت)، بوها و صداها فوق حساس هستند.
farnaz3000
افراد مبتلابه اختلال نقص توجه یا بیشفعالی نهتنها جزئیات را نادیده میگیرند بلکه از آنها خسته و دلزده میشوند. من هنوز هم در این مقطع از پرداختن به جزئیات خسته میشوم و با آن مشکل دارم
El
من در برخی از درسها واقعاً موفقتر بودم در حالی که در برخی دیگر خیلی ضعیف عمل میکردم.
F_S_M
شما باید درستی آن حقیقت را با قلبی که میخواهید با آن ارتباط برقرار کنید اندازهگیری کنید.
F_S_M
هیچکس استحقاق این را ندارد که عمیقترین بخش از قلب و روح شما را ببیند
F_S_M
مداوا از درون آغاز میشود نه از بیرون، بنابراین کنترل دیگران یا تحتکنترل دیگران بودن به مداوای یک شخص کمکی نخواهد کرد.
F_S_M
من یک اسم مستعار داشتم، ماجراجو و اگر بهنظر میرسید یکسری چیزها بدون حرکت و راکد هستند، خوب، من کاری میکردم که در آن لحظهای که پا به اتاق میگذارم همهچیز به هم بریزد. من عقیده داشتم اگر زندگی هیجان خود را از دست داده این وظیفه من است که آن هیجان را به همان روش خودم تا زمانی که محیط را ترک میکردم بازگردانم. شعارم این بود: «از هیچ اقدامی فروگزار نکن.» نیاز به گفتن نیست که برای همه آن افراد خونسرد در خانوادهام، این یک چالش بود. من باعث شده بودم همه دائماً گوشبهزنگ و مراقب باشند.
fereshteh
میدانید، شما باید درکی از یک مغز بیشفعال داشته باشید: مغزی که بیشفعال است از بدو تولد به طرز متفاوتی پیچ خورده است. وقتی والدین یک بچه عادی به او میگویند که اجاقگاز داغ است «دست نزن»، مغز او این را میفهمد.
fereshteh
. مغز من هم میشنید تا فرمان دهد اما تکانشگری و کنجکاوی غلبه میکردند و تنها کاری که من میکردم این بود که به اجاق دست بزنم تا ببینم آیا آن چیزی که آنها میگویند واقعاً درست است یا نه. در آن وهله نتیجه نهایی تاول بزرگی بود که دو هفته به طول میانجامید تا التیام یابد و درد آن با سرزنش بسیار زیاد اطرافیان بهخاطر حرف گوش نکردن توامان میشد.
fereshteh
وقتی بزرگتر شدم نقطهضعف خودم را یافتم و فهمیدم چه مواقعی میزان حواسپرتیم افزایش مییابد و توانستم از مهارتهای موردنیاز برای مقابله با آن استفاده کنم و همین امر موجب شد تا بیشتر تمرکز کنم و بیاموزم. قبل از آن، هرچیزی باعث حواسپرتی من میشد، هرچیز از تابش نور آفتاب در بیرون از کلاس و جیکجیک پرندهها گرفته تا صدای تقتق نوک مداد روی میز همکلاسیهایم. گویی مغز من بهسمت هر صدا یا تصویری متمایل میشود – و این واقعاً آزاردهنده و وحشتناک بود.
fereshteh
خیلی پیشترها، در دوران بلوغم، من به این آدمها اعتماد میکردم و به آنها اجازه میدادم که وارد زندگیم شوند. پیامد آن این بود که روح من همیشه جریحهدار میشد چون اغلب آدمها میخواستند بهخاطر اهداف خبیثانه خودشان مرا تحت تأثیر قرار دهند یا کنترلم کنند. آنها تلاش میکردند مرا ساکت کنند و یا بر من تسلط داشته باشند، با خشمشان سعی در کنترل من داشتند، مرا وادار به ارتکاب به اشتباه میکردند، دائماً از من خرده میگرفتند و یا عشقشان را از من دریغ میکردند،
Birdy
من نمیخواهم کسی را تربیت کنم و نمیخواهم کسی مرا تربیت کند – من فقط میخواهم آدمهای اطراف من مرا برای آنچه خودم هستم دوست داشته باشند و مرا بپذیرند. این تمام چیزی است که من همیشه میخواستم. در این صورت من هم مثل تمام آدمهای دیگر هستم، چه بیشفعالی داشته باشم چه نداشته باشم. من میخواهم که مرا با وجود تمام نقصهایم دوست بدارند – اما با روشی سالم.
Birdy
وقتی آدمهایی را که برای شما مشکل ایجاد کردهاند از زندگیتان حذف میکنید، ممکن است قدم به فصل کوتاهی از تنهایی خود بگذارید، اما همان طور که شما تغییر میکنید و کاملتر میشوید محدوده شما هم تغییر خواهد کرد!
Birdy
من او را بخشیدهام اما دیگر آن رفتارها را نه از جانب او و نه از هیچکس دیگری دوباره تحمل نخواهم کرد.
Birdy
من از یک محیط دارای ساختار (دبیرستان) فارغالتحصیل شده بودم و اکنون در کالج بودم، جایی که مجبور بودم خودم ساختار خودم را ایجاد کنم. الآن دو برابر گذشته در همهچیز گم میشدم: نهتنها نمیدانستم ساختاری لازم دارم که به من در یادگیری کمک کند بلکه نمیدانستم چطور باید آن را ایجاد کنم. من هنوز از ساختار نظامی پدرم پیروی میکردم.
Birdy
گاهی اوقات در زندگی چیزهایی وجود دارند که دارای اهمیت بسیار زیادی هستند و عشق بدون قیدوشرط لایق قلبهایی است که ظاهراً با مال دیگران فرق دارد. میدانم که من متفاوت هستم و میدانم خدا مرا منحصربهفرد آفریده است اما گاهی اوقات یک قلب نمیتواند درک کند با اینکه خدا همه این دردها را میشناسد چرا این تفاوتها را ایجاد میکند.
Birdy
حجم
۱۷۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۴۵ صفحه
حجم
۱۷۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۴۵ صفحه
قیمت:
۱۹,۵۰۰
تومان