«آدمها عوض نمیشن، فقط در مخفی کردنِ خودِ حقیقیشون واردتر میشن.»
میم ___ لام
«میتونی بدویی ... ولی نمیتونی فرار کنی.»
میم ___ لام
بعضی وقتها تنها چیز ترسناک... خودتان هستید!
میم ___ لام
در یک جنگل تاریکِ تاریک، یک خانهٔ تاریکِ تاریک بود؛
و در خانهٔ تاریکِ تاریک، یک اتاق تاریکِ تاریک بود؛
و در اتاق تاریکِ تاریک، یک کمد تاریکِ تاریک بود؛
و در کمد تاریکِ تاریک، یک... اسکلت بود!
یکی از قصههای سنتی جشن هالووین
میم ___ لام
«ولی واقعاً آیفون چِشه؟»
«چِش نیست!» موبایلم را که همینطور در تقلا بود و نمیتوانست نقشهٔ گوگل را باز کند، بالا گرفتم. «بدون اینکه بشه پیشبینیش کرد، از کار میافته.»
زهرا 🌻
خاطرات را کنار زدم و زیر رواندازی از زندگی روزمره دفنشان کردم. ولی آنها مدام به سطح میآمدند
Feri
«میتونی بدویی ... ولی نمیتونی فرار کنی.»
Feri
شاید اگر بارها تکرارش کنم، بالاخره باورش کنم.
Feri