بریدههایی از کتاب خاطرات محرمانه یک پزشک تازه کار
۴٫۱
(۲۹)
اگرچه باید از شغلم در مقابل حرفههای دیگر دفاع میکردم و از مزایای آن حرف میزدم، اما فقط خدا میداند که چقدر مهم است جوانها با چشمهای باز وارد رشتهٔ پزشکی بشوند. برای همین حقیقت را گفتم. ساعات کاری وحشتناک و طاقت فرساست، حقوق پرداختی افتضاح است، شرایط این حرفه به هیچ وجه مطلوب نیست؛ هیچ کس از شما تشکر نمیکند، هیچ کس از شما حمایت نمیکند، به شما بیحرمتی میشود و اغلب جانتان به خطر میافتد. اما هیچ شغلی بهتر از پزشکی در عالم وجود ندارد.
رادبانو
ساعت هشت صبح، یکی از پرستارهای شیفت شب پیجم کرد تا بهم بگه دیشب واقعا عالی بودم و به نظرش من یه «دکترکوچولوی خوب» هستم. تصمیم گرفتم مسخره بودن این عبارت رو نادیده بگیرم، چرا که از وقتی تو این حرفه مشغول به کار شدم این اولین باره که کسی منو آدم حساب میکنه و ازم تشکر میکنه. واقعا نمیدونستم چی باید بگم. خیلی مبهم تشکر کردم و بدون اینکه حواسم باشه تو آخرین جملهام گفتم: «دوستت دارم، فعلا.» نمیدونم چرا این جمله رو گفتم. شاید بهدلیل خستگی بیش از حد بود، یا به این دلیل که مغزم هنگ کرد و اون پرستار رو با اچ اشتباه گرفتم (آخه اچ تنها کسیه که با من خوش رفتاری میکنه)، شایدم برای این بود که اون لحظه، پرستار شب رو واقعا بهدلیل حرفی که زده بود دوستش داشتم.
mohammadali Mehrpouya
وقتی پزشک میشوید، جملهٔ «میتونی سریع بهش یه نگاه بندازی» را بیشتر از جملهٔ «واقعا خوشحالم که میبینمت» میشنوید.
درّین
یا غرق میشوید یا شنا میکنید. مجبورید شنا کردن را یاد بگیرید وگرنه هزاران هزار بیمار همراه با شما غرق میشوند.
درّین
مهم نبود چقدر حواسم را جمع میکردم، بالاخره تراژدی دیگری رخ میداد. تراژدی باید اتفاق بیفتد و ما نمیتوانیم جلوی اتفاقات غیر قابل پیشبینی را بگیریم. یک پزشک متخصص توانمند روزی به رزیدنتهایش گفته بود که تا وقتی موعد بازنشستگیشان فرا برسد یک اتوبوس پر از نوزادان مرده و نوزادانی که دچار فلج مغزی شدهاند به وجود میآید و روی بدنه اتوبوس نام آنها نقش خواهد بست. تعداد زیادی از نتایج نامطلوب، همانطور که در فرهنگ بیمارستانی از آن نام میبرند، تحت نظر آنها اتفاق میافتد. او به آنها گفته بود اگر نمیتوانند با چنین چیزهایی کنار بیایند در حرفهٔ اشتباهی ثبت نام کردهاند. شاید اگر یک نفر کمی زودتر این حرفها را به من زده بود برای انتخاب رشته پزشکی تامل بیشتری میکردم. ای کاش، این حرفها را زمان ثبت نام در امتحان کنکور میشنیدم، قبل از اینکه خودم را در چنین مهلکهای بیندازم.
رادبانو
واقعا شرمآوره که مجموعه وظایفی که در امر مهم مراقبت از کودکان به دوش هر دکتری سنگینی میکنه، شامل اختیار تام در منع والدین از گذاشتن اسامی عجیب روی بچههای نگون بختشون نمیشه. امروز نوزاد کوچولویی رو به دنیا آوردم که تلفظ اسمی که روش گذاشته بودن چیزی تو مایههای شیطان بود! شک ندارم بعدا این بچه تو مدرسه تحت آزار و تمسخر دیگران قرار میگیره.
Yas Balal.جواد عطوی
به جای اینکه بهمون خوش بگذره، به چنین فاجعهای ختم شد: همهٔ ۶ نفرمون تا حالا بهدلیل شغلمون گریه کردیم، ۵ نفرمون تا حالا سر کار گریه کردیم، همهمون تا حالا تو موقعیتهایی بودیم که احساس ناامنی کردیم، ۳ نفرمون رابطه عاطفیشون رو بهدلیل کار از دست دادن و همه مهمترین مراسم خانوادگی رو بهدلیل کار از دست دادیم. در عوض، ۳ نفرمون تا حالا موفق شدن با پرستارها رابطه داشته باشن که ۱ نفرمون حین خدمت این کار رو انجام داده. پس میبینید که اوضاعمون زیاد هم بد نیست.
Yas Balal.جواد عطوی
آنچه مرا به زایمان علاقهمند میکند این است که با دوبرابر تعداد بیمارانی که شروع کرده بودید کار را به پایان میرسانید، عددی که بر خلاف حاصل تعداد بیماران باقی تخصصها به طرز عجیبی دلنشین است. (منظورم با شماست، طب سالمندان!)
f.z
یک روز متوجه شدم -درست مثل زمانی که یک ثانیه پس از وقوع حادثهای وحشتناک پلک میزنید- اکنون سی و چند سالهام و هنوز در شغلی هستم که چهارده سال پیش بر اساس دلایلی ضعیف و ناکافی برای ورود به آن ثبت نام کردم.
درّین
اما بیایید به من قول بدهید: به من قول بدهید نوبت بعدی که دولت کلنگش را بالا برد تا بر سر سرویس سلامت ملی بکوبد، هر دروغی که سیاستمداران تلاش میکنند به خوردتان بدهند را باور نکنید. به خسارات سنگینی فکر کنید که این حرفه به هرکدام از متخصصین حوزه سلامت وارد کرده است، چه در محل زندگی و چه در محل کار. به یاد بیاورید که آنها با تمام توانشان شغلی کاملا غیرقابل ممکن را انجام میدهند. ایامی که شما در بیمارستان به سر میبرید بیشتر از آنکه شما را آزار دهد، عمیقا به آنها آزار میرساند.
Hooria Salehi
آدمهای زیادی از من میپرسیدند «حالت خوبه؟»، اما همچنان از من توقع میرفت که فردای حادثه سر کارم حاضر باشم، گویا دکمهٔ تنظیم مجدد را سخت فشار داده بودند و همه چیز باید عادی جلو میرفت. اینها به این معنی نیست که آنها بیعاطفه یا بیفکر بودند. این چالشیست که با تار و پود این حرفه در هم آمیخته است. نمیتوانی هربار که اتفاق ناگواری میافتد مچ بند سیاه ببندی و سوگواری کنی، نمیتوانی یک ماه تمام مرخصی بگیری تا اوضاع روحیات سر و سامان بگیرد. در بیمارستان این جور اتفاقات زیاد میافتد.
این سیستمیست که به سختی میتواند به شما اجازه مرخصی استعلاجی بدهد، چه برسد به اینکه مسالهای مانند «نیاز به استراحت پس از گذراندن یک روز وحشتناک» را بتواند درک کند. و درواقع، پزشکان نمیتوانند عمق ویران کننده این لحظات را بپذیرند. اگر میخواهید در این حرفه جان سالم به در ببرید، باید خودتان را متقاعد کنید که این لحظات وحشتناک بخشی از شغل شما هستند
رادبانو
حالا در حرفهٔ جدیدم زمانی یک روز بد را تجربه میکنم که لپتاپم خراب شود یا یکی از قسمتهای سریال از دید بینندگان رتبهٔ بدی کسب کند- چیزهایی که در کل اتفاقات مهمی محسوب نمیشوند. دلم برای روزهای بد دورهٔ طبابت تنگ نشده است، اما دلتنگ روزهای خوبش هستم، دلتنگ همکارانم و دلتنگ کمک کردن به آدمها...دلم برای آن حس نابی تنگ شده که زمان برگشتن از بیمارستان به خانه پشت فرمان ماشین در دلم جوانه میزد، حسی که میگفت: کار ارزشمندی انجام دادهای. از اینکه کشورم پول بسیاری برای آموزش و تربیت من خرج کرده است و در نهایت سرم را پایین انداخته و رفتهام، احساس شرم و گناه میکنم.
هنوز هم پیوند محکمی بین من و طبابت وجود دارد. من هیچ وقت نمیتوانم از پزشک بودن دست بکشم.
رادبانو
پزشک خوب باید قلبی اقیانوسی داشته باشد و آئورتی بزرگ که از طریق آن یک دریاچهٔ بیانتها شفقت و مهر انسانی را پمپاژ کند.
مهساکتابی
کشیکهای شبانه با آدم کاری میکنند که دانتهٔ شاعر شبیه والت دیزنی به نظر برسد.
مهساکتابی
به طرز غریبی متوجه شدم این اولین دفعهست که تو این پنج ماه به عنوان یه پزشک جوون یه مریض رو نجات دادم. آدمهای اون بیرون فکر میکنن ما تو بخش پرسه میزنیم و مثل سوپرمن کارهای قهرمانانه انجام میدیم. حتی منم وقتی کارمو شروع کردم چنین تصوری داشتم. واقعیت اینه که تو بخشهای یک بیمارستان روزانه جون دهها یا صدتا بیمار نجات داده میشه، اما این اتفاق هربار بر اساس تلاش گروه درمان رخ میده، نه تلاش یک شخصیت کلیدی. نه توسط دکتری که فقط یک کار انجام میده، بلکه بر اساس نقشهٔ حساسی که توسط کادر درمان جلو میره و تو هر قسمتش وظیفهٔ دکتر اینه که حال بیمار رو بررسی کنه. اگر بیمار رو به بهبود باشه که چه بهتر، وگرنه نقشه تغییر میکنه.
mohammadali Mehrpouya
تو مشاغل دیگه، اگر فعالیت یک شخص اون رو به سمت خودکشی ببره، همه توقع دارن دلیل این اتفاق کشف بشه و به صورت خیلی جدی تلاش کنند تا دیگه این اتفاق تکرار نشه. اما اینجا، هیچ کس حرفی نمیزنه، همه این ماجرا رو از دوستشون شنیدن، انگار تو حیاط مدرسه یه خبر بیاهمیت پخش شده باشه. حتی شک دارم اگه میمرد یه ایمیل خشک و خالی دریافت میکردیم.
Tina
با تعجب پرسید: «من فکر میکردم این قرصها فقط گیاهی هستن. آخه چطور میشه یه داروی گیاهی برای سلامتی بد باشه؟»
احساس کردم با شنیدن عبارت «فقط گیاهی»، دمای اتاق چند درجه افتاد و هوگو از روی خستگی آه غلیظی کشید. کاملا مشخص بود دفعهٔ اولش نیست که وارد همچین بازی بهخصوصی میشه.
خشک و رسمی گفت: «هستهٔ زردآلو هم سم سیانید داره. قارچهایی با کلاهکهای سمی نرخ پنجاه درصدی مرگ و میر دارن. اینکه یه چیزی طبیعیه، به این معنا نیست که بیخطره. منم تو باغچهٔ خونهم یه مدل گیاه دارم که اگه فقط ده دقیقهٔ ناقابل زیرش بشینی، مرگت حتمیه». ماموریت انجام شد: زن کپسولها رو داخل سطل آشغال انداخت.
چند ساعت بعد وسط کولونوسکوپی ازش پرسیدم: «اون گیاهی که تو خونهت داری اسمش چیه؟»
گفت: «هیچی بابا، تو حوض خونهمون نیلوفر آبی کاشتم.»
mohammadali Mehrpouya
شایدم حس سیمون شبیه این موقعیت باشه: وقتی که وارد یه رابطه درست و حسابی شدی و برای اولین بار قراره بری با خانوادهٔ طرف آشنا بشی، میبینی که فقط خانوادهٔ تو نیستن که کاراشون ضایع و مایه آبروریزیه، بدبختن و یه عالمه راز پنهونی و عادتهای عجیب و غریب سر میز شام دارن. بلکه طرف مقابل هم به همین درد دچاره!
mohammadali Mehrpouya
مسالهٔ دیگری که مکرر برای پزشکان اتفاق میافتد یادآوری خاطرات تلخ و غمانگیز با وضوح بالاست. انگار مغز آدمیزاد با کیفیت HD تمام آن تصاویر را ضبط کرده است. آنها شماره اتاقی که یک دهه پیش در بخش زایمان آن حادثه وحشتناک را در آنجا مشاهده کردهاند، کفشی که همسر بیمار به پا کرده بود و آهنگی که آن لحظه از رادیو پخش میشد را به یاد میآورند. صدای لرزان متخصص ارشد زمانی که درباره آن فاجعه حرف میزد و با شش فوت قد، کمرش خم شده بود و در آستانهٔ گریستن بود از خاطر آنها فراموش نمیشود
f.z
اینجا خبری از درخشیدن در مقابل چشمان مافوقتان و جلو زدن از همکارانتان نیست، حتی شانسی برای ترفیع درجه ندارید: شما بر اساس نرخی که از قبل تنظیم شده پیشرفت میکنید.
Tina
میزان پرداختی کمتر از حقوق اغلب مردم است، اما خب دکترها در این شغل فعالیت میکنند چون خودشان انتخاب کردهاند، حتما هیچ گونه نیاز مالی هم ندارند. چشمشان کور!
Tina
وقتی پزشک میشوید، جملهٔ «میتونی سریع بهش یه نگاه بندازی» را بیشتر از جملهٔ «واقعا خوشحالم که میبینمت» میشنوید
Tina
زندگی یکی از اون آزمونهای اطلاعات عمومیه که تو میخونه انجام میدیم و من همیشه تو تیم ضعیف هستم.
Abolfazl Rashidi
-مطلعش میکردیم اما نگران نه- و نحوهٔ منتقل کردن اطلاعات در سطح درستی بود؛ نه اصطلاحات عجیب و غریب میگفتیم و میترسوندیمش، نه الکی امیدوارش میکردیم. مهمتر از همه، شاه کلید اصلی این روش، حرفهای و مهربون بودن بود.
کاربر ۱۴۳۵۰۲۳
یکی از دوستانم دربارهٔ جراحی سزارینی که روی زن مردهای انجام داده بود خاطرهای تعریف میکرد: مادر نوزاد جلوی چشمان من مرده بود، شکمش را شکافتم و بچه را بیرون کشیدم. نوزاد زنده بود. اما پدر نوزاد با گریه فریاد میکشید: «دکتر، تو باید اون یکی رو نجات میدادی!»
Hooria Salehi
زمان بسیار زیادی را صرف توضیح و شرح خوبیها و بدیهای این شغل کردم. اگرچه باید از شغلم در مقابل حرفههای دیگر دفاع میکردم و از مزایای آن حرف میزدم، اما فقط خدا میداند که چقدر مهم است جوانها با چشمهای باز وارد رشتهٔ پزشکی بشوند. برای همین حقیقت را گفتم.
Sobhan Naghizadeh
مریض براش سوال بود چرا تو دانشکده پزشکی بجز دندونها، تمام اعضای بدن رو به دکترها آموزش میدن و مبحث دندون رو از بین کتابهای پزشکی قیچی کردن و تحویل دندونپزشکها دادن.
Sobhan Naghizadeh
بخش جاییست که کل تیم دکترها، از کنار مریضهایشان آهسته و بیهدف عبور میکنند. مانند اردکی مسخ شده دنبال آنها حرکت میکنید، سرتان را با ژستی دلسوزانه یکوری میکنید و به تمام اظهار نظرهای مافوقتان با دقت توجه میکنید -وقت ام آر ای میگیرید، به بخش روماتولوژی رجوع میکنید، نوار قلب میگیرید. سپس باقیماندهٔ روز کاریتان را (به علاوه چهار ساعت اضافهکاری بدون حقوق) به تکمیل کردن صدها، یا گاهی اوقات هزاران وظیفهای که بر دوشتان گذاشتهاند، میپردازید، فرمها را پر میکنید، تماس تلفنی میگیرید- اساسا، شما پزشک برجستهٔ تحت آموزش هستید.
Parsa
حجم
۲۴۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۲۴۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰۵۰%
تومان