
بریدههایی از کتاب جشن بی معنایی
نویسنده:میلان کوندرا
مترجم:حسین کاظمییزدی
ویراستار:نغمه نقشینپور
انتشارات:انتشارات بذر خرد
دستهبندی:
امتیاز
۲.۴از ۱۷ رأی
۲٫۴
(۱۷)
خودشیفته مغرور نیست. یه آدم مغرور دیگران رو تحقیر و بیارزش میکنه؛ ولی خودشیفته به اونا ارزشی بیش از حد میده؛ چون اون خودشو توی چشم دیگران میبینه و دوست داره این تصویرو تزئین کنه. بنابراین، از همهٔ آیینههاش به خوبی مراقبت میکنه.
javadazadi
قرار بود لذت شوخی از شما محافظت کنه. راستش این استراتژی همیشگی ما بوده. ما خیلی وقته میدونیم که دیگه از هیچ راهی نمیتونیم بر این دنیا چیره بشیم، تغییرش بدیم یا در برابر هجومهای خطرناکش، سرمونو بدزدیم. تنها راه ممکن برای مقاومت کردن اینه که اونو جدی نگیریم؛ ولی من فکر میکنم شوخیهای ما قدرتشونو از دست دادن.
javadazadi
بیمعنایی با اونچه قبلاً به نظرم میاومده کاملا متفاوته. من به بیمعنایی به شیوهٔ دیگهای نگاه میکنم، زیر نوری قویتر و روشنگرتر. دوست من! بیمعنایی جوهر وجوده. اون چیزیه که همیشه و همه جا دور و بر ماست. حتی وقتی کسی نمیخواد ببیندش، بازم حضور داره. در وحشتها، در جنگهای خونین، در بدترین مصیبتها. اغلب در چنین موقعیتهای دراماتیکی شجاعت تصدیق اون و به اسم صدا زدن اون به وجود مییاد؛ ولی مسئله فقط تصدیق بیمعنایی نیست؛ ما باید عاشقش بشیم و یاد بگیریم که بهش عشق بورزیم.
mahdieh
«درسته! نباید عذرخواهی کرد. ولی من جهانی رو دوست دارم که همه توش عذرخواهی کنن ــ همه، بدون استثنا و بیخودی، بیش از حد؛ جایی که مردم پشتشون زیر بار عذرخواهی خم شده باشه ...»
زمانی
خودشیفته مغرور نیست. یه آدم مغرور دیگران رو تحقیر و بیارزش میکنه؛ ولی خودشیفته به اونا ارزشی بیش از حد میده؛ چون اون خودشو توی چشم دیگران میبینه و دوست داره این تصویرو تزئین کنه. بنابراین، از همهٔ آیینههاش به خوبی مراقبت میکنه.
Hasti.hdd
احساس گناه کردن یا احساس گناه نکردن ــ فکر کنم کل مسئله اینه. زندگی یه نبرده بین همه در برابر همه. این یه واقعیت شناختهشده است. ولی این نبرد چطوری در جامعهای که تا حدودی متمدن شده تأثیر میذاره؟ مردم نمیتونن به محض اینکه همدیگه رو میبینن به هم حمله کنن. بنابراین، در عوض سعی میکنن تا شرم گناهکار بودن رو به دیگری تحمیل کنن. کسی که بتونه دیگری رو گناهکار جلوه بده برنده است. کسی که به گناهش اعتراف میکنه بازنده است.
Hasti.hdd
ولی مسئله فقط تصدیق بیمعنایی نیست؛ ما باید عاشقش بشیم و یاد بگیریم که بهش عشق بورزیم. درست همین جا، توی همین پارک و پشت سر ما ــ نگاه کن دوست من! بیمعنایی با همهٔ وضوحش وجود داره، با همهٔ خلوصش و با همهٔ زیباییش. بله، زیباییش. همونطور که خودت گفتی: اجرای بینقص ... و کاملاً بیعایدی؛ این بچهها میخندن ... بدون اینکه دلیلش رو بدونن ــ این زیبا نیست؟ داردلو، دوست من! نفس بکش؛ این بیمعناییای که دور و برمونه رو بده توی ریههات، این کلید داناییه، کلید سرخوشیه ...»
Hasti.hdd
«چیزی که توی کل این داستان باورکردنی نیست اینه که هیچ کس نفهمیده بوده که استالین داره شوخی میکنه.»
زمانی
ما خیلی وقته میدونیم که دیگه از هیچ راهی نمیتونیم بر این دنیا چیره بشیم، تغییرش بدیم یا در برابر هجومهای خطرناکش، سرمونو بدزدیم. تنها راه ممکن برای مقاومت کردن اینه که اونو جدی نگیریم؛
zeynab
ولی حس مرد (یا دورهای) که قدرت اغواگری زن را در نقطهای در مرکز بدنش، یعنی ناف، میبیند، چگونه تعریف میشود؟
زمانی
«نخند. حرف زدن بدون جلب توجه اصلاً کار آسونی نیست. اینکه همیشه به واسطهٔ صدات حضور داشته باشی ولی باز هم کسی صدات رو گوش نده ــ این خودش هنره.»
زمانی
«بیفایدگیِ برجستگی ــ آره، فهمیدم.»
«بیش از بیفایدگی، این کار ضرر داره. وقتی یه فرد برجسته سعی میکنه زنی رو اغوا کنه، اون زن احساس میکنه وارد نوعی رقابت شده. احساس میکنه مجبوره اونم برجسته و درخشنده باشه و بدون مقاومت نباید تسلیم بشه. در حالی که بیمعنایی اونو رها میکنه. نیاز به چالاکی رو براش از بین میبره. دیگه نیازی به حضور ذهن نیست.
زمانی
حجم
۷۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۷۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
قیمت:
۴۴,۰۰۰
تومان