
بریدههایی از کتاب پایان تک زبانی
۴٫۴
(۷)
مهمان برگ نخست این دفتر استاد مصطفی ملکیان، روشنفکر و فیلسوف برجسته معاصر است که با عنوان «خطای اخلاقی، حقوقی، زیباییشناختی و مصلحتانگارانهمخالفانِ «آموزشزبانمادری» در صدر مجموعه نشسته است. تبیین حق زبان مادری در چهار نظام ارزشگذاری حقوقی، اخلاقی، زیباییشناختی و مصلحتاندیشانه توسط ملکیان اهمیت بسیار دارد چه، او از معدود اندیشمندانی است که این هر چهار حوزه را خوب میشناسد و آنقدر محرم است که سخن بیراه نگوید. او با دلایل دقیق در هر چهار نظام ارزشگذارانه ثابت میکند، محروم کردن انسانها از کاربرد زبانمادری، کاری نابجا است. پاسخ او به آخرین پرسش، میتواند بهعنوان نتیجه این بخش از گفتگوی طولانی ما با ملکیان باشد: «با محرومیت انسانها از آموزش زبان مادری، من معتقد هستم نه فقط یک ملت و یک گروه را از بین می بریم و نه فقط یک نسل را نابود میکنیم، فراتر از آن، انسانیت را از بین میبریم.»
Sepideh Abadpour
حالا یکی بگوید ما اجازه دادهایم اینها در خانه با پدر و مادر و خواهر و برادر و خویشان و نزدیکان و دوستان و مهمانان خود به زبانمادریشان سخن بگویند. اما وقتی کسانی در ادارههای شهر خود، زبان خودشان را به کار نمیبرند، وقتی در مدرسه و دانشگاهِ خود به زبان خودشان درس نمیخوانند، وقتی نامهای که میخواهند بنویسند به زبان خودشان نمینویسند و...، در واقع، آنها یک زبان ابتر و یک زبان ناقص یاد گرفتهاند. این زبان فقط توانایی بیان تجاربی را دارد که آن تجارب، زیر سقفخانه امکان حصول دارد. ولی آیا همه تجارب زندگی انسان، تنها زیر سقف خانه، قابل تحصیل است که شما میگویید به زبان مادریتان در خانه حرفمیزنید بستان است؟ بخش بزرگ تجربه زیسته انسانی، هرگز زیر سقف خانه قابل حصول نیست.
Sepideh Abadpour
من مطالعات و پژوهشهای زیادی در این ارتباط داشتهام و تجربه بسیاری از کشورهای جهان را در چند دهه اخیر مطالعه کردهام. جهت رعایت اختصار تنها به تجربه کشور فنلاند در ارتباط با سوئدی زبانها در فنلاند و یا تجربه بلغارستان در مواجهه با ترکها در آن کشور اشاره میکنم. در این کشورها ابتدا سیاست سرکوب زبانی در پیش گرفته شد که به شدت ناموفق بود و به تضعیف امنیت داخلی این کشورها منجر شد. بعدها سیاست پذیرش تنوع زبانی و آموزش زبان آنها اتخاذ گردید و آمار ملموس نشان میدهد، این سیاست کاملا موفقیتآمیز عمل کرده و موجب تحکیم وحدت ملی در آن کشورها شده است. با توجه به تجربههای متعدد در کشورهای چندزبانه، بهجد بر این اعتقاد هستم که توجه به حفظ زبان گروههای قومی و آموزش زبان مادری آنها در درازمدت به تقویت امنیت ملی و وحدت سرزمینی در کشور کمک خواهد کرد.
Sepideh Abadpour
عنصر ملت واحدزبان واحد که فرانسویهای انقلابی قرن هجدهم طرفدار و مبلغ آن بودند، مدلی شد برای سایر جوامع در سراسر دنیا و تصور بر آن شد که تبلیغ یک زبان واحد و منع گسترش سایر زبانهای درونی جامعه عاملی خواهد بود در جهت تقویت اقتدار ملی در مقابل بیگانگان خارج از مرزها؛ در حالی که تا پیش از آن و حتی پس از آن امپراطوریهای قدرتمند جهانی همیشه چند زبانی بودند. ایران باستان، روم باستان، عثمانی جدید، ایتران عصر صفوی، خلافت اسلامی، امپراطورهای استعماری بریتانیا و فرانسه، اتریشهنگری و... همه چند زبانی و به تعبیر فرنگیها Multilingualبودند.
Sepideh Abadpour
زبان به عنوان شاخصترین نشانه ارتباط بشری یکی از دلایل اختلاف میان گروههای انسانی در قرون اخیر بوده است. عدهای برای سخن گفتن به زبانی و دیگران برای جلوگیری از ارتباط برقرار شدن توسط همان زبان به تعارض و گاه کشتار یکدیگر پرداختهاند. تا قبل از دوران روشنفکری در اروپا و مخصوصاً تا پیش از عصر فراسوی آغاز به کار «دولتملت»(NationStates) تعارض بر سر زبان چندان جدی نبود. انسانها پذیرفته بودند که بهدلایلی هریک از گروههای بشری به زبانی متفاوت سخن میگویند و اعمال فشار شدید برای تغییر زبان یا تکلم به زبان واحد کمتر در تاریخ یافت میشد.
Sepideh Abadpour
با گسترش روحیه عدالتطلبی و برابریخواهی انسانی در همه زمینهها از جمله در فرهنگ و زبان قرن بیستم، تقاضا برای رسمیتیافتن چندزبانی گسترش یافت و کشورهایی مانند سوئیس، بلژیک و کانادا رسماً دوزبانه و یا چندزبانه شدند و در کشورهایی نیز آموزش سایر زبانها به عنوان بخشی از غنای میراث فرهنگی به رسمیت شناخته شد. گسترش تقاضا برای رسمیت یافتن زبانهای مرسوم غیر از زبان رسمی ملی در سطح جهانی باعث شد که اعلامیه جهانی تنوع فرهنگی (تنوع زبانی به عنوان بخش اساسی از تنوع فرهنگی) توسط یونسکو در سال۱۳۸۰تصویب شود (جمهوری اسلامی ایران یکی از مدافعان این اعلامیه به هنگام تصویب بود) و روز ۲۱ فوریه نیز از سوی یونسکو با هدف کمک به تنوع زبانی فرهنگی به عنوان روز جهانی زبان مادری نامگذاری شد.
Sepideh Abadpour
افتتاح باب سخن درباره زبان مادری، در رسانهها و محافل روشنفکری، جای بسی امید برای کسانی است که از یک سو نگران «مصلحت»اند و از سوی دیگر در سودای «حقوق بشر»
Sepideh Abadpour
رنج دائمی انسانِ محروم از «آموزش زبانمادری» دومین گفتگوی مجموعه و دومین بخش مصاحبه مبسوط با استاد ملکیان است که این بار به تبیین رهیافت روانشناختی حق زبان مادری پرداخته شده است. در این بخش از گفتگو، ملکیان در تحلیل رنجهای انسانِ محروم از زبان مادری میگوید: «باید با صراحت گفت زبان مادری من، جهاننگری مرا شکل میدهد و اگر زبان، جهاننگری مرا تشکیل میدهد کسی که زبان مادری مرا از من می گیرد، در واقع جهاننگری مرا از من گرفته است؛ یعنی مرا در یک ماده خامی به نام جهان سرگردان کرده است. من دیگر الان جهان را بهصورت یک توده آشوبناک میبینم. من چون از زبان مادری محروم هستم، دیگر نمیتوانم چیزی را از چیزی جدا کنم یعنی من سرگردان شدهام.» بخش دوم گفتگوی ما با استاد مصطفی ملکیان، افزون بر تحلیل چیستی زبان و نسبت آن با هویت و خویشتن انسان، بازخوانی روانشناختی رنجها و محنتهای کسانی روایت میشود که از آموزش و کاربرد زبانمادری محروم میشوند.
Sepideh Abadpour
دکتر ناصرفکوهی، انسانشناسِ برجسته ایرانی، از معدود اندیشمندانی است که در برابر نگاههای جزماندیش و گاه شوونیستی، مواضع دقیق، عالمانه و بهموقع اتخاذ کرده است. چهارمین برگ دفتر پایانی تکزبانی، به تبیین دیدگاههای انسانشناختی او اختصاص دارد. فکوهی در این گفتگو، از «ضرورت تدریس زبانمادری در مدارس» سخن میگوید و بر تقلیل زبان و فرهنگ قومیتها به فولکلور و ادبیات شفاهی، میشورد و میگوید: «چگونه است ما زمانی که از فردوسی و مولوی و حافظ و سعدی بهحق بهمثابه قلههای فکری اندیشه پارسی یاد میکنیم بحث فولکلور را پیش نمیکشیم؛اما حاضر نیستیم بپذیریم که هر یکاز فرهنگهای قومی نیز دارای بزرگان و اندیشمندانی بودهاند که قلههای فکری برای بشریت به شمار میآیند. به همین دلیل است که مناین رویکرد را استعماری میدانم.» این گفتگو سوم اسفند در صفحات ۸ و ۹ روزنامه شرق منتشر شد.
Sepideh Abadpour
اول اینکه آیا اگر انسانهایی که در کشوری زندگی میکنند بتوانند همه مظاهر قومی خودشان را در همه جا ترویج و جلوهگر کنند، اینها بیشتر میل جدایی از کشور را پیدا میکنند یا آدمهایی که در کشوری زندگی میکنند که حتی زبانشان را هم نمیتوانند به کار ببرند؟ در کدام میل و انگیزه جداشدن از کشور بیشتر پیدا میشود؟ این را اول پاسخ بدهید. فرض کنید من یک کردم و در کشوری زندگی میکنم که اجازه بروز و ظهور به زبان مادری من نمیدهند؛ آیا در این صورت انگیزه جداییطلبی و تجزیهخواهی در من بیشتر پدید میآید یا وقتی که احساس بکنم درکشوری زندگی میکنم که زبانم نه فقط میتواند در هر جا جلوهگری بکند بلکه حتی میتوانم کلاس آموزش زبان خود را برای علاقمندان بگذارم؟ در کدام میل به تجزیهطلبی و گریز از مرکز برایم بیشتر میشود؟
Sepideh Abadpour
نکته دوم این است که اگر در میان قومی، میل به جداییطلبی و تجزیهخواهی و گریز از مرکز وجود دارد، باید ببینیم چه مشکلاتی دارند که میخواهند از مرکز بگریزند نه اینکه یک مشکل هم بر مشکلاتشان بیافزاییم این هم با مصلحتاندیشی ناسازگار است. من که بیجهت مرکزگریز و تجزیهطلب وجداییخواه نمیشوم! اگر من تجزیهطلب هستم و میخواهم از کشور جدا شوم حتما در این کشور مشکلات و دردها و رنجها و محنتها و مشقتها و مرارتهایی دارم. شما بیایید این درد و رنجها و محنتها و مشقتهای مرا بکاهید تا میل به تجزیهطلبی در من از بین برود نه اینکه یک مشکل هم بر مشکلات من اضافه کنید و آن اینکه به زبانم هم اجازه بروز و ظهور ندهید.
Sepideh Abadpour
گر کسی نتواند به زبان مادری آموزش ببینید وبه آن زبان، متن تولید کند، در پروسه شناخت، نقیصه ایجاد میشود.
Sepideh Abadpour
دکتر ناصرفکوهی، انسانشناسِ برجسته ایرانی، از معدود اندیشمندانی است که در برابر نگاههای جزماندیش و گاه شوونیستی، مواضع دقیق، عالمانه و بهموقع اتخاذ کرده است. او در این گفتگو، از تدریس زبان مادری در مدارس سخن میگوید و بر تقلیل زبان و فرهنگ قومیتها به فولکلور و ادبیات شفاهی، میشورد و میگوید: «چگونه است ما زمانی که از فردوسی و مولوی و حافظ و سعدی بهحق بهمثابه قلههای فکری اندیشه پارسی یاد میکنیم بحث فولکلور را پیش نمیکشیم؛ اما حاضر نیستیم بپذیریم که هر یک از فرهنگهای قومی نیز دارای بزرگان و اندیشمندانی بودهاند که قلههای فکری برای بشریت به شمار میآیند. به همین دلیل است که من این رویکرد را استعماری میدانم.»
Sepideh Abadpour
اتفاقا دلیل آنکه برخی از مخالفان آموزش زبانمادری خودشان دارای زبانمادری غیرفارسی هستند، این است که هرگز زبان مادری خود را به شیوه درست و علمی و از مدرسه یاد نگرفته و صرفا در خانه آموختهاند و به همین دلیل امروز هم که حتی به سطوح بالای علمی رسیدهاند، قادر نیستند به این زبان فکر کنند یا به صورت علمی بنویسند و برای همین آن زبان را بیارزش قلمداد میکنند. خلاصه کلام اینکه، تنها در یک سیستم علمی، رسمی و درست است که زبان میتواند به کودک آموزش داده شود و سپس درکنار او، در طول سالهای بعدی تحصیلی تقویت شود. امروزه چه تعداد روشنفکر و دانشمند داریم که در همین ایران بتوانند به یکی از زبانهای قومی ما مطالب جدی بنویسند و یا سخنرانیهای علمی بکنند؟ بسیار کم. دلیلش هم نوعی فقر زبانی است که حاصل عدم آموزش زبان در مدرسه است.
Sepideh Abadpour
این وسواس امنیتی در چند زمان در ایران معاصر هم شکل گرفته؛ یکی در زمان آغاز دولت ملی در اوایل قرن بیستم که مدل برای ساختن، آن انقلاب فرانسه بود و بنابراین از یک باستانگرایی مرکزیتگرای پارسمحور برای ساخت مدل استفاده شد. یک بار دیگر در اواخر دوره پهلوی که بار دیگر جنون باستانگرایی و «دروازههای تمدن بزرگ» مطرح شد و برای این کار نوعی خطر از سوی اقوام احساس میشد. انقلاب اسلامی نقطه پایانی بر این گونه نگرش بود و آن اصل قانون اساسی هم از اینجا میآید منتهی در ابتدای انقلاب و سالهای نخستین جنگ که کشور زیر تهدید شدید نظامی بود، گروههای افراطی برای پیشبرد نظرات سیاسی خود زبان را مستمسکی قرار دادند که جداییطلبی را تبلیغ کنند، اما چون پایگاهی در میان مردم نداشتند به موفقیت نرسیدند.
Sepideh Abadpour
برخی قومیت را در حد فولکلور و زبان قومیتها را در حد ادبیات شفاهی تقلیل میدهند. آنها اعتقاد دارند، نیازی به مکتوبکردن ادبیات شفاهی نیست. شما چه میگویید؟ آیا این زبانها که اتفاقا پیش از این مکتوب هم شدهاند، واقعا ارزش مکتوبشدن ندارند؟
این گروه بازمانده سنتهای استعماری و پسااستعماری اروپایی و آمریکایی هستند. تا پیش از انقلاب مردمشناسی در ایران نماینده روشنی برای این گرایش بود. اروپاییهایی میآمدند تا درباره عشایر و روستاهای ما تحقیق کنند و مثلا به نوعی «اصالت» برسند. خوشبختانه یکی از امتیازات انقلاب آن بود که این رویکردها از ایران جمع شدند و به خارج کوچ کردند و نسلی از انسانشناسان جدید به وجود آمد که مردم کشور خود را در همهجا، شهرها و روستا و عشایر به مثابه انسانهایی کامل مطالعه میکنند و نگاه تحقیرآمیز بیگانه (که هرگز اجازه نداد و نمیدهد که خارجیانی مثل ما روی آنها تحقیق کنیم) دستکم به صورت مستقیم کنار گذاشته شد
Sepideh Abadpour
فولکلوریک دیدن زندگی مردم ما، البته در معنای بداین واژه (چون علم فولکلورشناسی در جهان امروز به صورت جدید با نظریههای بسیار کارا در حال پیشرفت است و بسیار نیز قابل استفاده برای ما هست) یعنی فرهنگهایی مثل کرد، ترک، عرب، بلوچ و ... را در ایران در حد چند ضربالمثل و افسانه و خوراکیهای محلی و اعتقادات و باورهای مردمی و ... خلاصهکردن و این قطعا کاری غیر قابل قبول است. این در حالی است هر یک از این فرهنگها، پیشینه زبانی و حتی نوشتاری چند صد ساله و گاه حتی چند هزار ساله دارند؛ پیشینههای تمدنی، شهری، اندیشههای عمیق دینی و معنوی، فناوریهای حیرتانگیزی که ما هنوز به پای آنها نرسیدهایم
Sepideh Abadpour
چگونه است ما زمانی که از فردوسی و مولوی و حافظ و سعدی بهحق بهمثابه قلههای فکری اندیشه پارسی یاد میکنیم (البته بدون اشاره به ریشههای قومی متفاوت برخی از آنها و حتی آثارشان به زبانهای دیگر)، بحث فولکلور را پیش نمیکشیم؛ اما حاضر نیستیم بپذیریم که هر یک از این فرهنگهای قومی نیز دارای بزرگان و اندیشمندانی بودهاند که قلههای فکری برای بشریت به شمار میآیند. به همین دلیل است که من این رویکرد را استعماری میدانم. همین امروز هم برای کشورهای غربی هر چیزی که در دو سه زبان اصلی «علم» که در واقع دو سه زبان اصلی «قدرت» است وجود نداشته باشد، اصلا وجود ندارد.
Sepideh Abadpour
بدین ترتیب است که می بینیم، کار پایاننامه یک ایرانی که در یک دانشگاه گمنام و در سطحی بسیار نازل نوشته شده، اینجا میان ناشران ما چنین طرفداران پرو پا قرصی دارد اما تا به حال به فکر یکی از آنها هم خطور نکرده که از استعدادهای بیشمار محلی که دارند کار و تحقیق میکنند و بسیار هم ارزشمند هستند استفاده کنند. بنابراین میخواهم بگویم خودکوچکبینی و خودشیفتگی دو روی یک سکه هستند. همان تحقیری که این دوستان از سوی غربیها در طول دهها سال تحمل کردهاند، امروز میخواهد بهعنوان تهراننشین فارسزبان، نسبت به اقوام دیگر داشته باشند که طبعا تاثیری جز سقوط عمومی فرهنگ ما به ویژه در مرکز و کمتر در پیرامون ندارد.
Sepideh Abadpour
اما به دلیل عدم درکمان از مدرنیته، بریدنمان از جهان معاصر و چسبیدن به مدل فرانسوی قرن نوزدهمی؛ متاسفانه اجازه میدهیم اندیشههای شوونیسی، نژاد پرستی و توهمات ملی گرایی افراطی یا قوم گرایی در میان ترویج پیدا کند.
Sepideh Abadpour
به نظر من، به دلیل پایین بودن سطح شناخت نخبگان و به اصطلاح متخصصان ما که خودشان را دانشگاهی و علمی میدانند اما چنان با جهان علم و مباحثی که در آن جریان دارد بیگانهاند که برخی اوقات به نظر من، مردم عادی و حتی فاقد توانایی خواندن و نوشتن، اما دارای تجربه زیستی، بهتر از آنها پدیدهها را استدلال میکنند. اشتباه نکنید من ابدا نه پوپولیست هستم و نه طرفدار کنار گذاشتن تخصص و نخبگی به ویژه در حوزه علم، اما «اینها» که ما داریم، با حرفهایی که گاه و بیگاه میزنند و مثلا اظهار نظر علمی میکنند، بیشتر به عوامی شباهت دارند که با استفاده از قدرت نهادها، ظاهر علمی به خود دادهاند و به همین جهت هم حضورشان و هم اظهاراتشان بسیار زیانبارتر از عوام و عوامزدگی واقعی است که چهرهاش و شیوههای بیانش روشن و شناخته شده است.
Sepideh Abadpour
زبان فارسی نه به عنوان حاصل کار قوم موهومی به نام «فارس» که اصلا وجود خارجی نداشته و ندارد، بلکه به عنوان حاصل کار جمعی میلیاردها نفر که در این پهنه فرهنگی در طول چند ده هزار سال زندگی کردهاند میراثی است که همه ما باید قدرش را بدانیم و امروز یکی از ده یا پانزده زبان بزرگ دنیا است. اما ما شانس این را داریم که در میان زبانهای اصلی دنیا زبانهایی چون عربی، کردی، ترکی و غیره هم هستند که در عین حال جزو زبانهای ایرانی (نه در معنای زبانشناختی بلکه در معنای فرهنگی کلمه) به حساب میآیند که ما باید از این شانس بینظیر استفاده کنیم.
Sepideh Abadpour
براین اساس کسانی که بدون درک این واقعیت و یا تجاهل و توسل به سیاستهای انحصارطلبانه و تمامیتخواهانه در مقام نفی تنوع زبانی و تحمیل یک زبان خاص به قیمت سرکوب زبانهای مادری اقوام مختلف در ایران هستند، ناخواسته باعث تشدید مقاومتهای قومی برای پاسداری از زبان مادری خود و ایجاد نفرت نسبت به زبان رسمی کشور و حتی ستیزهجوئی نسبت به آن میشوند و اگر کمی واقعبینانه موج گرایشات شدید جوانان به زبانهایمادری در مناطقی مانند آذربایجان، کردستان، خوزستان، بلوچستان و مناطق ترکمننشین و امثال آن را رصد کنند، به درستی این ادعا پی خواهند برد. به بیان دیگر به موازات تشدید تحرکاتی که معطوف به یکسانسازی زبانی و امحاء زبانهای قومی و تباری است، ما شاهد تشدید مقاومت در برابر آن هم هستیم و گاهی این مقاومتها حالت رادیکال و پرخاشگرانه و ضدیت با زبان رسمی کشور بهخود میگیرد
Sepideh Abadpour
گروه اول شامل اشخاصی است که عنادی نسبت به سایر زبانها ندارند اما تنها راه و روش رسیدن به تفاهم، انسجام و وحدت ملی و دفع پیشگیری از خطرات و تهدیدات منتهی به تجزیه کشور را تنها در گرو وحدت زبانی آن هم زبان فارسی میدانند. در میان این گروه حتی افرادی هم حضور دارند که زبانمادری آنها زبان غیر فارسی است.
Sepideh Abadpour
گروه دوم شامل کسانی است که خود و تبارشان فارسی زباناند و بهشدت نسبت به سایر زبانها از جمله زبان ترکی حساسیت منفی دارند و با رویکرد انحصارطلبانه در مقام تحمیل وحدت زبانی هستند.
Sepideh Abadpour
گروه سوم کسانی هستند که با پرخاشگری و نفی زبان رسمی کشور و اتخاذ مواضع رادیکال و یا بعضا دستاویز قرار دادن زبان مادری برای تبلیغ منویات شوم خود و کوبیدن بر طبل جدائیطلبی، بر نفی زبان فارسی و دفاع از زبانهای قومی دامن میزنند. در واقع میتوان گفت که پیدایش این گروه نتیجه نادیده گرفتهشدن مطالبات و حقوق فطری و قانونی اقوام ایرانی توسط دو گروه قبلی است. همچنان که تقویت و حقانیت رویکرد دو گروه قبلی در میان بعضی از اقشار جامعه نیز کم و بیش نتیجه رفتارهای افراطی و تندرویهای این گروه است.
Sepideh Abadpour
تا جائی که ما اطلاع داریم شما در مجلسهای ششم و هفتم طرحهائی را برای اجرائی شدن اصل ۱۵ قانون اساسی ارائه دادید، فرجام آن چه شد و چرا رای نیاورد؟ شاخصترین مخالفین اینها، چه کسانی بودند؟
بله همینطور است. یک بار بهاتفاق یکی از همکاران در مجلس ششم چنین طرحی را ارائه کردیم که متاسفانه علیرغم شعارهائی که دوستان اصلاحطلب داده بودند این طرح در صحن علنی کمتر از ۵۰ رای موافق را از آن خود کرد. دو نفر در این مجلس آشکارا و سرسختانه علیه این طرح جوسازی میکردند یکی آقای حداد عادل و دیگری هم آقای مجید انصاری بود.
Sepideh Abadpour
در مجلس هفتم هم مشابه همین طرح ارائه شد که در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی با بهدست آوردن ۱۹ رای از ۲۳ رای به تصویب رسید اما در صحن علنی که آن زمان ریاستش با حداد عادل بود کمتر از ۸۰ رای را بهدست آورد و باز تصویب نشد.
Sepideh Abadpour
از منظر حقوقی، عمل جلوگیری از آموزش زبانمادری توسط اقوام مسلط در کشورهای مختلف، چقدر مجرمانه است؟ آیا امکان پیگرد حقوقی است؟
با توجه به این که هر سیاست منتهی به نابودی زبانهای قومی مختلف در یک کشور به منزله نابودی فرهنگ و هویت و الینهشدن آن اقوام محسوب میشود، از یک منظر میتوان چنین سیاستی را نوعی جنایت علیه حقوق بشر به شمار آورد. شیوه مقابله با چنین سیاستهائی به قانون اساسی و قوانین موضوعه کشورهای مختلف بستگی دارد و در بسیاری از کشورهای توسعه یافته هرگونه برخورد و رفتارهای نژادپرستانه و جنایت علیه حقوق بشر، جرم تلقی میشود و مجازاتهای سنگینی برای آن در نظر گرفته شده است
Sepideh Abadpour
در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اصول مختلفی وجود دارد که ناظر به دفاع از حقوق همه اقوام و پیشگیری از هرگونه رفتارهای نژادپرستانه میباشد. به عنوان مثال اصل۱۹ این قانون مقرر میدارد: «مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود». بر این اساس و با توجه به این که یکی از مهمترین این حقوق، حقوق فرهنگی و زبانی است، لاجرم اقوام مسلط باید از حقوق یکسانی از جمله در حوزه فرهنگ و زبان و ادبیات برخوردار شوند. همچنین بند ۹ اصل سوم، قانون اساسی را مکلف به رفع هرگونه تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، در تمام زمینههای مادی و معنوی کرده است.
Sepideh Abadpour
حجم
۱۳۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۳۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان