بریدههایی از کتاب یونگشناسی کاربردی
نویسنده:رابین رابرتسون
مترجم:ساره سرگلزایی
ویراستار:علی توکلی
انتشارات:بنیاد فرهنگ زندگی دیجیتال
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۷از ۲۵ رأی
۳٫۷
(۲۵)
وقتی ما عاشق میشویم، ویژگیهای مرد یا زن درونمان را به کسی فرافکنی میکنیم که «قلاب» مناسبی برای آویختن آن ویژگیهای ما دارد. این فرافکنی همانند فرافکنی سایه خودمان به دیگران است.
mohammad7613
ما در نیمه اول زندگیمان یک «منِ» سالم را رشد میدهیم و بنابراین میتوانیم در دنیای بیرون عملکرد رضایتبخشی داشته باشیم. با آن دستاوردها و تنها اگر آن دستاوردها موفقیتآمیز باشند، نیمه دوم زندگی شامل رویگردانی از دنیای بیرونی به منظور یافتن خویشتنمان است. برای دستیابی به فردیت باید هر دو مرحله را با موفقیت پشت سر بگذاریم، تا هنگامی که با موفقیت با دنیای بیرون کنار نیاییم، نمیتوانیم امیدی به یافتن بخش معنوی و ژرفتر شخصیتمان داشته باشیم. آیا همه ما کسانی را ندیدهایم که بهدلیل ترس از کنار آمدن با میل به بد بودن، بهطور بیمارگونهای خوب بودهاند؟
Fareeba
دنیا فقط برای کسی پوچ است که نمیداند چگونه غریزه حیاتش را بهسوی اشیا و افراد هدایت کند و به آنها حیات و زیبایی دوباره ببخشد. آن گمشده درونی که ما را به جستجو فرا میخواند چیزی نیست که در دنیای بیرون گم کرده باشیم، بلکه ناتوانی ما در این است که به آنچه در بیرون وجود دارد عشق بورزیم.
کارل یونگ
الهام
بهطور خلاصه، مک لوهان ادعا میکرد که اختراع ماشین چاپ گوتنبرگ در قرن ۱۵، خودآگاهی را تغییر داد. پیش از اینکه انبوهی از کتابها در دسترس باشد، صدا بر دنیا حکمرانی میکرد؛ پس از آن تصویر قدرت را در دست گرفت. مک لوهان نخستین کسی بود که فهمید چه تفاوت عمدهای بین آن دو دنیا ــ دنیای تصویر و صدا ــ وجود دارد. دنیای صدا در یکجا متمرکز نیست، بلکه در همه پیرامون ما وجود دارد. صداها از «اینجا» یا «آنجا» یا هر جایی میآیند. هر صدایی اهمیت خودش را دارد. مک لوهان معتقد بود که نخستین صداها پژواک صداهای طبیعت و تقلیدی از طبیعت بودند. هر صدایی زنده و جادویی بود.
alirezaglm
آنچه ما آن را وجدان فرض میکنیم، فقط والدین درونی شده و صدای تمام مراجع قدرتی است که در طول زندگیمان شنیدهایم. صدای خویشتن، کاملاً متفاوت و قدرت آن از همه آن صداهای والدینی و فردی بیشتر است. آنچه به ما توصیه میکند کمال نیست، بلکه یکپارچگی است.
Arash
درختها و سنگها هم حرف میزنند) .
کاربر ۶۲۴۷۵۳۶
در اکثر فرهنگهای باستانی، هر الهه تجسم یک صفت شخصیتی بود. مثلاً مارس اسطوره جنگ روم، اسطوره جنگ یونان آریس و اسطوره رعد و برق در نروژ تور نام داشت. در دهه ۱۹۹۰ شخصیتهای سینمایی مانند سیلوستر استالونه یا آرنولد شوارزینگر، تجسم بهتری برای آنگونه قدرت بودند. در اعصار باستانی نماد هوش، حیله و نیرنگ در روم مرکوری، در یونان هرمس و در نروژ لوکی بود. در زمانه ما هنگامی که به نماد هوش، حیله و نیرنگ میاندیشیم آیا بیلی کریستال بیشتر به ذهن میآید یا ادی مورفی؟ تجسم عشق و زیبایی در روم، ونوس و در یونان آفرودیت بود. بیش از تمام هنرپیشههای معروف، مرلین مونرو تجسم این کهنالگو بود. اما هنرپیشههای زن معاصری که شخصیت کاملاً متفاوتی با او داشتند، مانند جولیا رابرتز و مدونا، در به نمایش گذاشتن جنبههای متضاد ونوس و آفرودیت با مرلین مونرو رقابت میکنند.
mhzm
یونگ بهوسیله بررسی دقیق رؤیاهای بیمارانش، به دنیای درونی روان پی برد و سپس آن رؤیاها را به موضوعات مشابهی که در افسانهها، اسطورهشناسی، هنر و فرهنگ سراسر دنیا یافته بود ارتباط میداد.
alirezaglm
هنگامی که همه لایههای شخصی روان را کنار بزنیم، هنوز هم چیزی باقی میماند. چیزی که در همه مردان و زنان، در همه اعصار و فرهنگها مشترک است. در واقع بهدلیل اینکه آن ناخودآگاه است، ما نمیتوانیم آن را بهطور مستقیم تجربه کنیم.
alirezaglm
به منظور یکپارچهسازی سایه باید قبول کنیم از افکار و تمایلاتی برخورداریم که با تصویر اولیهای که از خودمان داریم هماهنگ نیستند. باید بپذیریم که ما بیش از آن نقشی هستیم که در جامعه یا در خانه بازی میکنیم. باید از محکوم کردن اطرافیانمان دست بکشیم، از فرافکنی ویژگیهای غیرقابلقبول خود به کسانی که محکومشان میکنیم دست برداریم و مشکلی را که درونمان وجود دارد بپذیریم؛ و آنگاه دیگر نباید خودمان را نیز محکوم کنیم. باید بفهمیم شاید آن ویژگیهای ظاهرا بدی که سعی داریم از آنها فرار کنیم، معنایی در زندگیمان داشته باشند.
Arash
مغز خزندگان که نقش مهمی در رفتار تهاجمی، حفاظت از قلمرو، رفتار عادتی و استقرار سلسله مراتب اجتماعی ایفا میکند
کاربر ۲۲۴۴۴۲۶
یونگ متوجه شد که برچسب خودشیفتگی کاملاً متناسب بعضی از افراد است، ولی به کسانی که به دنیای درون بیشتر از دنیای بیرون علاقه داشتند نیز بهطور ناعادلانه برچسب خودشیفتگی زده میشد.
Meysam
اصولاً فرایند رشد فردیت در روانشناسی یونگ، در نیمه دوم زندگی روی میدهد. از دیدگاه یونگ ما در نیمه اول زندگیمان یک «منِ» سالم را رشد میدهیم و بنابراین میتوانیم در دنیای بیرون عملکرد رضایتبخشی داشته باشیم. با آن دستاوردها و تنها اگر آن دستاوردها موفقیتآمیز باشند، نیمه دوم زندگی شامل رویگردانی از دنیای بیرونی به منظور یافتن خویشتنمان است
Meysam
هرچقدر بیشتر وارد عمق روان شوی، بستر گستردهتر میشود» .
الهام
ارنست هگل، اظهار کرد که «جهان از طریق یک زنجیرهای از تکرارها زایش مییابد»
الهام
اگرچه زنان و مردان ویژگیهای متضادی دارند، ولی آنها یکی هستند. این جفت متضاد ازلی نماد تمام جفتهای متضاد قابلتصور هستند. گرم و سرد، روشن و تاریک، شمال و جنوب، خشک و مرطوب، خوب و بد، خودآگاه و ناخودآگاه.
کارل یونگ
Jasmine
از نظر یونگ رشد خودآگاهی همیشه تلاش متهورانه افرادی است که همانند کسانی نیستند که فکر میکنند همه چیز را میدانند. هر رشدی در خودآگاهی توده در اثر تلاش تعداد زیادی از اینگونه افراد رخ میدهد.
احسان رضاپور
از نظر یونگ رشد خودآگاهی همیشه تلاش متهورانه افرادی است که همانند کسانی نیستند که فکر میکنند همه چیز را میدانند. هر رشدی در خودآگاهی توده در اثر تلاش تعداد زیادی از اینگونه افراد رخ میدهد.
احسان رضاپور
کتابی که میخواهید بخوانید درباره کشف «ناخودآگاه بهعنوان یک روان عینی و جمعی» توسط یونگ است که او بعدها آن را «ناخودآگاه جمعی» نامید. به این دلیل آن را «جمعی» نامید که شامل الگوهای تصویری و رفتاری بود که توسط یک فرد در زندگیاش کسب نمیشود، بلکه تمام افراد در تمام زمانها میتوانند به آن دست یابند؛ و به این دلیل آن را «ناخودآگاه» نامید که از طریق آگاهی هشیار نمیتوان به آن دست یافت.
alirezaglm
مفهوم یونگی ناخودآگاه جمعی نه یک مفهوم فلسفی و نه یک باور مذهبی است؛ بلکه تلاشی هر چند ابتدایی برای ارائه توصیفی دقیق از دنیای درونی روان و رابطه آن با دنیای بیرونی و مادی است.
alirezaglm
یونگ بهوسیله بررسی دقیق رؤیاهای بیمارانش، به دنیای درونی روان پی برد و سپس آن رؤیاها را به موضوعات مشابهی که در افسانهها، اسطورهشناسی، هنر و فرهنگ سراسر دنیا یافته بود ارتباط میداد.
alirezaglm
جالب است هنوز هم هنگامی که در حال بهدست آوردن یک خودآگاهی جدید هستیم، که این خودآگاهی با خودآگاهی عادی ما فاصله زیادی دارد، مارها در رؤیاهای ما ظاهر میشوند و با خونسردیشان بدن ما را به لرزه درمیآورند.
alirezaglm
اصولاً فرایند رشد فردیت در روانشناسی یونگ، در نیمه دوم زندگی روی میدهد. از دیدگاه یونگ ما در نیمه اول زندگیمان یک «منِ» سالم را رشد میدهیم و بنابراین میتوانیم در دنیای بیرون عملکرد رضایتبخشی داشته باشیم. با آن دستاوردها و تنها اگر آن دستاوردها موفقیتآمیز باشند، نیمه دوم زندگی شامل رویگردانی از دنیای بیرونی به منظور یافتن خویشتنمان است
Meysam
، ارنست هگل، اظهار کرد که «جهان از طریق یک زنجیرهای از تکرارها زایش مییابد»
الهام
یکپارچگی آنیما و آنیموس در مسیری درونی ما را به چیزی بازمیگرداند که بهنظر ما میرسد عجیب و البته شبیه به خودمان است، چیزی که همه وجودمان را دربرگرفته ولی ناشناخته است، مرکز واقعی سرشتی رازآلود که میتوان ادعا کرد هم با دیوها و هم با الههها، هم با بلورها و هم با ستارهها نسبتی نزدیک دارد، بدون اینکه باعث شگفتی ما شود و نکوهش ما را برانگیزد. این چیز ادعای همه اینها و حتی بیشتر از اینها را دارد، ما هیچ چیزی در دسترس نداریم که بتواند منصفانه این ادعاها را رد کند. خردمندانه است که تنها به این ندا گوش بسپاریم. من این مرکز وجود را خویشتن مینامم. میتوان آن را الهه درون ما نیز نامید.
کارل یونگ
Emmy
شخصیتی همهجانبه و چندوجهی، بهجز نور به تاریکی هم نیاز دارد.
در غیر این صورت فرد هرگز نمیتواند به نقطه ثقل انعطاف که برای حفظ وضعیت تعادل لازم است، دست پیدا کند. اینگونه نیست که بگوییم در مسائل اخلاقی سخت نگیرید، بلکه مسئله این است که جهت تلاش اخلاقی ما در مرحله یکپارچگی باید متفاوت شود.
کارل یونگ
Emmy
بهخاطر این مادیگرایی، ما جدا از یکدیگر زندگی میکنیم و با یکدیگر غریبه هستیم. تنهایی و ناامیدی تبدیل به شرایط عادی تمدن غربی و پیشرفته ما شده است. ما درون خودمان گیر کردهایم و ناامیدانه آرزو میکنیم که تا اندازهای به شغل، مذهب، فردی دیگر، دنیای پیرامونمان و به خودمان احساس وابستگی کنیم.
روانشناسی یونگ راه خروج از این بنبست را به ما نشان میدهد. روانشناسی یونگ پاسخ کلی نیست، ولی امکان یک جهانبینی تازه را فراهم میکند.
شهاب
یونگ دنیایی را توصیف میکند که گرم، زنده و دارای شعور است. در چنین دنیایی هر فرد به فرد دیگر و به تمام جنبههای جهان هستی پیوسته است. با این حال هر فرد همچنین یک انسان منحصر بهفرد است زیرا سرنوشت منحصر بهفردی دارد، و یونگ این سرنوشت را فردیت مینامد، یعنی مسیر رشدی که هر یک از ما در طول زندگیمان میپیماییم.
مریم
بهشدت معتقد بود سرانجام باید ریشه دانش در مشاهدات درونی باشد.
مریم
بهعبارت دیگر ویژگیهای رؤیاهای انسان دقیقا مطابق با آن چیزی است که از بررسی تاریخچه تکامل مغز بهدست میآوریم. در این تاریخچه این عقیده یونگ، مبنی بر این که رؤیاهای ما میتوانند به اطلاعاتی دست یابند که فقط در طول زندگی ما کسب نشدهاند، بلکه در طول زندگی گونه ما بهدست آمدهاند
کاربر Mim
حجم
۴٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۴٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
قیمت:
۷۱,۰۰۰
۴۲,۶۰۰۴۰%
تومان