بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جداداد | طاقچه
تصویر جلد کتاب جداداد

بریده‌هایی از کتاب جداداد

انتشارات:نشر آرسس
امتیاز:
۲.۹از ۳۳ رأی
۲٫۹
(۳۳)
از وقتی یادم میاد تو به من ماست میدادی، حتی وقتی بچه بودم بجای شیر بهم ماست دادی. الان اگر دختری بخواد بیاد و من رو بگیره بجای شیربها باید ماست‌بها بده!
ستاره
دروغ میگی میخوای بزنی!
هدیهٔ دریا
گاهی صدای قدقد مرغ‌هایی را می‌شنیده که از روی بام‌ها می‌دوند و ندا سر می‌دهند که: - من شوهر می‌خوام! اما مرغ‌ها حاضر نمی‌شدند زن خروسی شوند که نه لانه و آشیانه‌ای برای زندگی دارد و خروس‌ها هم هر چه تلاش می‌کردند شکم خود را هم نمی‌توانستند سیر کنند، چه برسد به اینکه یک مرغ تخمی را هم سربار خود کنند... کاش مرغ‌ها به همان اندک‌ها می‌ساختند تا پیوندها شکل گیرد و تخم‌ها گذاشته شود و صدای جیک‌جیک جوجه‌ها در کوچه طنین‌انداز شود.
هدیهٔ دریا
اینقدر بچهٔ خوبیه که اصلاً کسی بهش زن نمیده، فکر می‌کنن بی‌عرضه‌اس.
هدیهٔ دریا
خروس برایش اصلاً مهم نبود که صبح، چه کسی بیدار می‌شود و چه کسی نمی‌شود! بلکه این بانگی که او سر می‌داد بخاطر ازدواج بود. آن خروس روی پشت بام‌ها می‌دوید و فریاد می‌کشید: من زن می‌خوام! اما هیچ کس ندای او را نمی‌فهمید...
هدیهٔ دریا

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۹۲ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۹۲ صفحه

قیمت:
رایگان