بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب همین حوالی | طاقچه
تصویر جلد کتاب همین حوالی

بریده‌هایی از کتاب همین حوالی

انتشارات:نشر ماهی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۳۰ رأی
۳٫۷
(۳۰)
هر خریدی خوشحالم می‌کند، حالا هرقدر هم ناچیز. هرکدامشان به‌نوعی به زندگی‌ام اعتبار می‌بخشد.
آبـــــان🍊
هنوز افسوس جوانی بربادرفته‌ام را می‌خورم، جوانی بدون عصیان.
marie
گرچه تنها زندگی می‌کنم، از یک بغل محکم خوشحال می‌شوم، از دو بوسه بر گونه‌ها و پیاده‌روی کوتاهی در خیابان.
hamtaf
میل غریزی ما آدم‌ها برای بیان احساسات و توضیح نظرات خود و قصه‌گفتن برای یکدیگر مرا به شگفت می‌آورد.
hamtaf
آسمان، برخلاف دریا، هرگز به کسانی که از آن می‌گذرند چنگ نمی‌زند. آسمان چیزی از روح ما را در خود نگه نمی‌دارد. اصلا برایش مهم نیست. آسمان همیشه متغیر است، هرلحظه به یک رنگ، تعریف‌ناپذیر.
hamtaf
از آن‌جا که نه حرفی برای گفتن مانده و نه کاری برای انجام‌دادن، مکان دیگر اهمیتی ندارد: فضا، دیوارها، نور. فرقی ندارد زیر آسمان صاف و آبی باشم یا زیر باران یا مشغول شنا در دریای زلال در تابستان. می‌توانم در قطار باشم یا در ماشین یا در هواپیما، میان ابرهای شناوری که در تمام جهات پراکنده می‌شوند، همچون دسته‌ای عروس دریایی که در هوا به پرواز درمی‌آیند. من هرگز یک جا بند نشده‌ام، همیشه در حرکت بوده‌ام، تمام عمر کارم همین بوده، همیشه منتظر رسیدن به جایی یا برگشتن از جایی، یا منتظر فرار. مدام دارم چمدان‌های کوچک را کنار پایم باز و بسته می‌کنم. کیف دستی‌ام را روی دامنم می‌گذارم. مقداری پول و یک کتاب در آن است. آیا مکانی وجود دارد که از آن عبور نکنیم؟ سرگشته، گمشده، در دریا، خلاف جهت، گمراه، آواره، پریشان، گیج، بی‌خانمان، برگشته. من با این واژه‌های مرتبط ارتباط دارم. این کلمات سکونتگاه منند، تنها سرپناه امن من.
rachel
مادرم در حال حاضر، همچون تکه نوارچسب کهنه‌ای در یک آلبوم بریدهٔ روزنامه، به زندگی چسبیده است. هر لحظه ممکن است کنده شود، اما هنوز سر جایش است. کافی است صفحه را ورق بزنی تا چسب از کاغذ جدا شود و لکهٔ مستطیل‌شکل کم‌رنگی از خود به جا بگذارد.
n.nasim
هربار محیط پیرامونم تغییر می‌کند، غم بزرگی بر دلم می‌نشیند، غمی بزرگ‌تر از اندوه ترک مکانی گره‌خورده با خاطرات تلخ وشیرین. این خودِ تغییر است که مرا برمی‌آشوبد، درست همچون وقتی که شیشه‌ای را تکان می‌دهی و مایع درونش تار و کدر می‌شود. ــ ایتالو اسوو، مقالات و نوشته‌های پراکنده ـ
marie
پدری آشپزی می‌کند و دخترش به سفارش‌ها می‌رسد. فکر می‌کنم دختر در بچگی مادرش را از دست داده. رابطهٔ این پدر و دختر چیزی است فراتر از پیوند خونی، پیوندی استوارشده با اندوهی مشترک.
marie
موقع حرف‌زدن لبخند می‌زند، انگار بخواهد به دنیا بگوید: ببینید من چقدر خوشبختم.
hamtaf
می‌دانم اگر به مادرم بگویم از تنهایی‌ام خوشحالم، چه واکنشی نشان خواهد داد. اگر به او بگویم خوشحالم که اختیار زمان و مکان خودم را دارم (به‌رغم سکوت و چراغ‌هایی که هرگز موقع بیرون‌رفتن از خانه خاموششان نمی‌کنم و رادیویی که همیشه روشن است)، بی‌آن‌که قانع شود هاج وواج نگاهم خواهد کرد. از نظر او، تنهایی چیزی نیست جز یک کمبود. او از لذت‌های کوچکی که تنهایی برایم به ارمغان می‌آورد هیچ درکی ندارد، بنابراین جروبحث بی‌فایده است.
hamtaf
انزوا مستلزم ارزیابی دقیق زمان است و من همیشه این موضوع را درک کرده‌ام. به پول داخل کیف می‌ماند: باید بدانی چقدر وقت برای تلف‌کردن داری، تا شام چقدر مانده و تا قبل از خواب چقدر.
hamtaf
در این فصل که به تاریکی می‌گراید، از سایه‌هایی که ناگزیر سربرمی‌آورند گریزی نیست. از سایه‌هایی که خانواده‌هایمان بر سرمان می‌اندازند نیز گریزی نداریم. با همهٔ این‌ها، گاهی دلم برای سایبان دلنشینی که یک یار موافق فراهم می‌کند تنگ می‌شود.
hamtaf
وقتی با هم بودیم، تنها کاری که می‌کردم گوش‌دادن به حرف‌های او بود. می‌خواستم همهٔ مشکلاتش را حل کنم، حتی مشکلات جزئی و پیش‌پاافتاده‌اش را، از یأس‌های فلسفی بگیر تا گرفتن کمرش. اما حالا می‌توانم نگاهش کنم، بی‌آن‌که آن اضطراب ملال‌آور و نالیدن‌های بی‌پایانش ذره‌ای بر من اثر بگذارد.
kurdistan_f
اوایل از این رفتارهایش کفری می‌شدم، اما به‌مرور عادت کردم. عاشقش بودم و می‌بخشیدمش.
kurdistan_f
وقتی با هم بودیم، تنها کاری که می‌کردم گوش‌دادن به حرف‌های او بود. می‌خواستم همهٔ مشکلاتش را حل کنم، حتی مشکلات جزئی و پیش‌پاافتاده‌اش را، از یأس‌های فلسفی بگیر تا گرفتن کمرش. اما حالا می‌توانم نگاهش کنم، بی‌آن‌که آن اضطراب ملال‌آور و نالیدن‌های بی‌پایانش ذره‌ای بر من اثر بگذارد.
kurdistan_f

حجم

۱۱۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

حجم

۱۱۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۸,۰۰۰
۳۰%
تومان