بریدههایی از کتاب کفیل
۴٫۲
(۱۲)
شیخجعفر مجتهدی نوشت:
یادم ز وفای اشجعالنّاس آید
وز چشم ترم، سودهٔ الماس آید
آید به جهان اگر حسین (ع) دگری
هیهات، برادری چو عباس (ع) آید
از امامزمان (عج) شنیده بود:
«هرکس با این دو بیت شعر، به عمویم عباس (ع) متوسّل بشود، حاجتش برآورده میشود.»
banoo_ketabdost
شیخجعفر مجتهدی نوشت:
یادم ز وفای اشجعالنّاس آید
وز چشم ترم، سودهٔ الماس آید
آید به جهان اگر حسین (ع) دگری
هیهات، برادری چو عباس (ع) آید
از امامزمان (عج) شنیده بود:
«هرکس با این دو بیت شعر، به عمویم عباس (ع) متوسّل بشود، حاجتش برآورده میشود.»
ema
رسم میدان جنگ است که اگر پرچم به زمین افتاد؛ یعنی شکست خوردهایم. پرچمدار لشکر حسین (ع)، عباس (ع) بود.
تا وقتی دست در بدن داشت، پرچم را بالا نگه داشت، مثل عمویش جعفر طیار. به کمک دو بازویش، پرچم را به سینهاش چسباند.
maryhzd
اهلکربلا بود و ساکن کربلا. هر روز به زیارت حسین (ع) میرفت؛ سهچهار مرتبه در روز. چند روز یک بار هم به زیارت عباس (ع).
حضرت زهرا (س) را در خواب دید. سلام کرد؛ ولی جوابی نشنید. حضرت از او رو برگرداند.
_ خطای من چیست خانم؟ چرا از دست من ناراحت هستید؟
_ به زیارت فرزندم کم میروی؟
_ من؟ من که روزی دوسه مرتبه به زیارت میروم.
_ بله! اما فقط به زیارت حسینم میروی. پس فرزندم عباس (ع) چه میشود؟
maryhzd
یک عباس (ع) بود و لشکر دشمن. برای عباس (ع) اما یک دنیا بود و یک حسین (ع).
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸
_ پدرجان! اسم برادرم عباس (ع) است؛ صلابت، شجاعت و دلاوری را در چهرهاش میبینم. کنیهاش ابوالفضل است؛ نشانهٔ شهامت و برتری را دارد. لقبش قمر بنیهاشم است؛ درخشندگی و زیبایی را در جمالش میبینم؛ ولی دیگر سقّا چرا؟
_ زینبجان! سقّایی شغل و حرفهاش نیست. عباس (ع)، سقّای اهل و عشیرهٔ خودش میشود؛ ساقی تشنگان کربلا.
رنگ چهرهاش تغییر کرد. نام کربلا را قبلاً شنیده بود. بغض گلویش را گرفت، نتوانست تحمّل کند. اشکهایش جاری شد.
«دخترم! تو و عباس (ع)، روزهای سختی را باهم پیش رو دارید. آرام باش و گریه نکن!»
ISA
رسم میدان جنگ است که اگر پرچم به زمین افتاد؛ یعنی شکست خوردهایم. پرچمدار لشکر حسین (ع)، عباس (ع) بود.
تا وقتی دست در بدن داشت، پرچم را بالا نگه داشت، مثل عمویش جعفر طیار. به کمک دو بازویش، پرچم را به سینهاش چسباند.
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸
زنان حرم، دختران امام، زینب (س) و حتّی امام (ع)، دور هم جمع شده بودند. گریه میکردند و عزاداری. حسین (ع) هنوز با برادرش حرف داشت:
«عباسجان! برادرم، نور چشمم، میوهٔ دلم، تو پناه من بودی در همهٔ سختیها و رنجها. یارویاورم بودی. بعد از تو، زندگی برایم گوارا نیست، بهزودی همدیگر را ملاقات میکنیم و در پیشگاه خدا شکایت لشکر یزید را به خدا میکنم و به او پناه میبرم.»
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸
عباس (ع) را هیچگاه خوابیده روی زمین ندیده بود. دستی به گلوی بریدهٔ عمویش کشید و گفت:
«ای ماه تابان! بعد از تو خاک بر سر دنیا شد.»
همان جا قبری را آماده کردند. بنیاسد خواستند کمک کنند؛ اما سجاد (ع) نگذاشت. گفت:
«فرشتگان برای دفن عمویم آمدهاند.»
sh.sh
شیخجعفر مجتهدی نوشت:
یادم ز وفای اشجعالنّاس آید
وز چشم ترم، سودهٔ الماس آید
آید به جهان اگر حسین (ع) دگری
هیهات، برادری چو عباس (ع) آید
از امامزمان (عج) شنیده بود:
«هرکس با این دو بیت شعر، به عمویم عباس (ع) متوسّل بشود، حاجتش برآورده میشود.»
عاطفه سادات
حجم
۹۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۵۶ صفحه
حجم
۹۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۵۶ صفحه
قیمت:
۴۷,۰۰۰
تومان