بریدههایی از کتاب فلسفه فون تریه
نویسنده:اودرونه ژوکاسکیته، دنی نباس
مترجم:سحر دریاب
انتشارات:انتشارات شوند
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۳از ۳ رأی
۳٫۳
(۳)
مالیخولیا با عدم بزرگنمایی و نیز با زدودن اوهام، هم جهان موجود را و هم ناپدید شدن آن را نشان میدهد. فاجعه دیگر به ما حس رهایی نمیبخشد. در نگاه ملامتگرِ فیلم فونتریه، نابودی چیزها چندان رضایت ما را جلب نمیکند، در حالی که بودنشان در وهلهی نخست ما را راضی میکرد. در عوض، مالیخولیا فهم درستی از افسردگی در میان این اندک مردمان سفیدپوست و ثروتمند به ما میدهد. فیلم به ما نشان میدهد که این انسانهای خوشبخت ترجیح میدهند نابودی کل دنیا را ببینند، تا اینکه کوچکترین بخشی از دارایی، قدرت و ثروتشان را بدهند.
Javad Azar
فونتریه در مواجه با سناریوی فاجعهبار رآلیسم کاپیتالیستی همهی اضلاع آن را در نظر میگیرد. او بنبست مصیبتباری را نشان میدهد که تمام آیندهی جامعه از صافی آن میگذرد و البته عدهی زیادی از امکانات آن بیبهرهاند و تنها تعداد کمی در مسیر دارایی قرار میگیرند. از منظر اجتماعی، پایان جهان یک استعاره است: تصویر تمام آرزوها و ترسهای ما و ناتوانی ما از تصور چیزی بهتر. اما فونتریه با در نظر گرفتن دورنمای کلی و دقیق فاجعه آن را از مرزهای اجتماع بیرون میکشد و اهمیتی کاملاً کیهانشناختی به آن میبخشد. مالیخولیا ما را وامیدارد که به آنچه رِی براسیهی فیلسوف «حقیقت انقراض» میخواند چنگ زنیم (براسیه، ۲۰۵، ۲۰۰۷).
Javad Azar
در طول مهمانی جاستین تمام سعیاش را میکند تا چنان باشد که از او انتظار دارند. او به کلر میگوید، «من لبخند میزنم و لبخند میزنم و لبخند میزنم». اما او از اینکه ظاهر را حفظ کند ناتوان است. جاستین در میان لحظهها سرگردان است، در حالی که باید بهزور بر چهرهاش لبخند را بنشاند و تلاش کند از دستورالعملهای جشن پیروی کند. اما او اصلاً تحمل این لحظات را ندارد. او از مهمانی کناره میگیرد و جمع را ترک میکند و در واقع مدام در مسیر از هم گسیختگی پیش میرود. شب که میشود جاستین در زمینهای گلف و چمنهای دستنخوردهی باغ، سرگردان از این سو به آن سو میرود. سپس در حالی که همهی مهمانها منتظرش هستند که بیاید و به همراه مایکل کیک را ببرد، او در وان آب گرم حمام میکند. اندکی بعد، از نزدیکی با همسرش سر باز میزند و روی چمنهای سبز زمین گلف، با دمدستترین غریبه میخوابد. در پایان شب، همه از جمله مایکل، با بیزاری آنجا را ترک میکنند. ازدواج هم البته به پایان میرسد.
Javad Azar
عکسالعملهای جاستین را میتوان تحت عنوان پس زدن ریاکاریهای اجتماعی فهم کرد، اما در واقع رفتار وی بسیار بیش از اینها است. عکسالعملهای وی پاسخهای بسیار مناسبی هستند به بیصداقتیها و دشمنیهای مکرر و خستهکنندهای که در جشن رخ میدهد و فراتر از اینها این تنشها و ریاکاریها نمونهای است از آنچه در هر رویداد سازماندهیشدهی اجتماعی اتفاق میافتد. البته همه با این مناسبات اجتماعی آنگونه که جاستین با آنها مواجه میشود، برخورد نمیکنند. اغلب اوقات ما میتوانیم قدری از این نارضایتیها را تحمل کنیم. در واقع، فائق آمدن بر برخی چیزها و احیا کردن سازگاریهای اجتماعی - حتی به قیمت پذیرفتن اندکی ریاکاری - دقیقاً هدف آیینهای اجتماعی از جمله مراسم عروسی است. اما نکتهی اصلی فیلم این است که جاستین نمیتواند اینها را بپذیرد. پاسخ او به این آیینها به دور از نزاکت، غیرسازشکارانه و افراطی است.
Javad Azar
از منظر روانشناختی، رفتارهای جاستین به اختیار خود او نیستند، بلکه از اندوهی ژرف و بینهایت ناشی میشوند. اما ورای اینها، افسردگی جاستین هستیشناختی است و تنها وابسته به یک شرایط خاص نیست. رفتار او واپس زدن هر نوع «شرایط خاصی» است. افسردگی جاستین نشاندهندهی گسستی از خودِ الگوی اجتماعی است: نظمی که نمیتواند عمل کند، بدون اینکه همگان بدون علنی کردنِ چیزهایی که از آن میدانند در آن مشارکت کنند. جاستین با طرد این ساختار وارد شرایطی میشود که مطلق و نامشروط است. افسردگی جاستین بیعلت، خودبنیاد و زاییده از خود است، و نیازی به توجیه و انگیزههای بیرونی ندارد. این حالت هست چنانکه هست: یک احساس ناب نامشروط و غیرواکنشی.
Javad Azar
اما با وجود سیارهی مالیخولیا که همچون ماه دیگری در آسمان میدرخشد، زندگی نمیتواند مسیر گذشتهاش را بپیماید. زندگی روزمره به حال تعلیق درمیآید. دنیا رو به نابودی است و کلر هم میداند که هیچکاری از دستاش برنمیآید. پایان جهان امری ناگزیر است، کاملاً به دور از محاسبات و البته غیرقابل درک. این شرایط همچون دیگر شرایطی نیست که کلر با آنها سر و کار دارد. این اتفاق پایان تمام شرایط و مناسبات است. کلر را ناامیدی فرا میگیرد، زیرا آن استواری وجودی که او آن را مسلم فرض میکند در حال نابودی است.
Javad Azar
در قسمتهای پایانی فیلم، کلر به دنبال کاری برای انجام دادن میگردد، اما در واقع در آن لحظات هیچ کاری نیست که او بتواند انجام دهد. او به دنبال هدفی میگردد، آن هم در شرایطی که خالی از هر هدفی است. کلر میخواهد کاری انجام دهد، اصلاً مهم نیست که آن کار چقدر مسخره و احمقانه باشد، او قصد دارد همچنان توهمِ معنا و خواست کنش را حفظ کند. در واقع، کلر هنوز با مفهوم خواست زندگی نیچه پیش میرود - در حالی که چنانکه قبلاً دیدیم، جاستین اینگونه نیست. میتوانیم بگوییم ناامیدی کلر نتیجهی احساسی همان چیزی است که کانت توهم استعلایی مینامد. این تلاشی است - این تلاشها به همان اندازه که نادرست هستند، وسوسهانگیز هم هستند - برای اینکه قوانین و اصولی را که برای پدیدهی خاص در جهان بودن معتبرند، برای جهان به مثابهی یک کل هم معتبر بدانیم. چنین تلاشهایی هرگز نمیتوانند موفق باشند. پایان جهان نمیتواند به مثابهی رویدادی که در جهان رخ میدهد فهم یا تجربه شود. بنابراین، ناامیدی کلر نتیجهی وابسته بودن به توهم استعلایی است.
Javad Azar
حجم
۹۶۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه
حجم
۹۶۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه
قیمت:
۵۸,۰۰۰
تومان