اِعمالِ محدودیتهای چندگانه بر قدرت اثری مهم بر همهٔ جنبههای حیات اجتماعی بر جا میگذارد. از آنجا که هیچ مرکز سیاسی مستقلی وجود ندارد که تسخیر شود و برای اهداف راهبردی مورد استفاده قرار گیرد، نقش و محدودهٔ تضاد نیز به همین نسبت کاهش مییابد: اثرگذارترین منبع و جذابترین موهبت برای شکلگیری تضاد در این جوامع وجود ندارد. درمقابل، چارچوب نهادی از بازدارندههای درونیای برخوردار است که جاهطلبیهای رقابتآمیزی را کنترل میکنند که ممکن است خیال فعالکردن قدرت را در سر داشته باشند. گوشه بر نقش مبادلهٔ نمادین، بهعنوان صورتی تصعیدیافته و خودمحدودگر از رقابت، تأکید میکند. اما محدودیتهای اعمالشده، بر کنش استراتژیک و تضادآمیز، کنش اجتماعی را در عامترین معنای آن نیز تحتتأثیر قرار میدهد.
esrafil aslani