بریدههایی از کتاب طوفان دیگری در راه است
۴٫۴
(۴۸)
آدم با نقاب رو که نمیشه دوست داشت. میشه بهش احترام گذاشت، میشه ازش ترسید، میشه ازش حساب برد، می شه چاپلوسیشو کرد، میشه بهش دروغ گفت، ولی نمیشه دوستش داشت.
•° زهــــرا °•
اگر برای کسی بکنی که قبلاً از او مهر دیدهای که هنر نکردهای! معامله کردهای. اگر در ازای قهر و جفا، مهر و وفا کنی هنر کردهای... نه... هنر نکردهای، به وظیفه خداییات عمل کردهای. یک بار برای یک بنده، کاری کردهای که خدا یک عمر برای همه بندگانش میکند.
چقدر بنده باید بیجنبه باشد که با مثقال، منت بر سر خروار بگذارد.
•° زهــــرا °•
«خدایا هر چه خیر ماست مرحمت کن، نه آنچه گمان میکنیم که خیر ماست.»
•° زهــــرا °•
من کیام که بخوام تعیین تکلیف کنم برات؟
•° زهــــرا °•
به نظر من خدا بعضی از کفتراشو که خیلی دوست داره، بهشون رخصت میده که یه چند صباحی برن و سر و گوشی بجنبونن، چهار تا دون از زبالهدون بخورن، صابون یه صیادی به تنشون بخوره، سنگ بچههایی زخمیشون بکنه، سوز سرمایی تنشونو بلرزونه و بیپناهی و آوارگی دلشونو بسوزونه، که با پوست و رگ و پیشون بفهمن که بیرون هیچ خبری نیست.
خورشیدک
هر کس از این لباس مقدس سوءاستفاده کند یا حرمت آن را نگه ندارد، به بیحجابی تنبیه شود. یعنی مجازاتش این باشد که برای مدتی از نعمت و امنیت حجاب محروم شود.
فاء
خیلی از آدما فقط به این خاطر حرف میزنن که بیسوادیشونو بپوشونن، غافل از اینکه با حرف نزدن محفوظتر میتونن بمونن.
زیاد حرف زدن فقط برازنده خداست که علمش بینهایته. با کسانی که به خدا وصلن مثل پیغمبرا و اماما، وگرنه بشر با این علم محدودش که نباس انقدر حرف بزنه.
علی وطنی
بدیهیترین و طبیعیترین نتیجه این کار، یعنی اجباری کردن حجاب، سوق دادن مردم به سمت نفاق و ریا و تزویر است.
چرا میگویم: مردم، در حالی که باید بگویم: زنها.
به دو دلیل:
اولاً، زنها در تعیین شخصیت و سرنوشت جامعه، نقش اساسی دارند و هر اخلاق و منش و شخصیتی پیدا کنند، تأثیر مستقیم و ماندگار بر فرزندان و همسرانشان میگذارند.
ثانیاً، اگر حکومت، یا قشری از حکومت دارای چنین سلیقهای باشد و چنین رفتاری را در پیش بگیرد، برای مردها هم به طرق دیگر، زمینههای تولید و تشکیل نفاق و تزویر را فراهم میکند.
به هر حال، من با این عقل ناقصم و با همه بیاطلاعیام از تاریخ و گذشته و آینده، میتوانم محصول چنین رفتارهایی را پیشبینی کنم. به این دلیل که یقین دارم، هیچ چیز مثل ریا و نفاق و تزویر، نمیتواند آدمها و مملکت و حکومت را از درون بپوکاند و بپوساند و نابود کند.
Neda F
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
باشد که از خزانه غیبم دوا کنند
زبل خان
میدانی حاج امین! کارهای خوب و بد، یا صواب و گناه، در فکر و فرهنگ ما، اندازههای واقعیشان را از دست دادهاند و شدهاند اندازه لباسهایی که ما برایشان قواره کردهایم.
بالا رفتن از دیوار خانه مردم را خیلی بد میدانیم، ولی دروغ و غیبت و تهمت را گناه جدیای تلقی نمیکنیم. باید دید که وزن و اندازه هر کدام از اینها پیش خدا چقدر است. ملاک، نظر خداست، نه دیدگاه ما. خداوند، گناه تهمت به انسان مؤمن را از کشتن او بزرگتر میشمارد، ولی ما با توجیهات مندرآوردی، همه چیز را مطابق سلیقهمان جفت و جور میکنیم و شب هم با خیال راحت و آسوده میخوابیم. اصلاً حرف و سخن، آنقدر برایمان باد هواست که خودمان هم فراموش میکنیم پشت سر مردم چه بافتهایم و چه گفتهایم.
Neda F
گفت: «تو فکر میکنی کارِ منه؟! همهش لطف و کرامت اون طرفه، با بهانه یا بیبهانه، من خودم وقتی حیران و مبهوت پرسیدم که دلیل این همه لطف و کرامت چیه؟ گفتن: لطف خدا که محتاج دلیل نیست.»
گفتم: «آخه محملی، بهانهای چیزی...؟»
گفتن: «اگه دنبال بهانهاش میگردی پاشو بیا!»
فاء
به یکیشون گفتم: «من کارت عروسی رو میخوام.» به صفدری، که ریاضی درس... نمیداد. اولش پرروگی کرد. گفت: «مگه عروسی ننهمه که برات کارت بیارم؟!»
گفتم: «من که با ننهات این حرفارو ندارم! بدون کارت هم میآم. ولی کارت این عروسی رو میخوام داشته باشم.»
گفت: «من کارت عروسی مردمو از کجا بیارم!؟»
گفتم: «این همه وقته خوردی، حالا باهاس پس بدی.»
گفت: «تنهایی که نخوردم! با هم خوردیم.»
گفتم: «من یه عمره که دارم پس میدم. حالا نوبت توئه. در ثانی؛ من که آبرو ندارم، تو باهاس مراقب آبروت باشی.»
گفت: «یعنی میخوای آبروریزی کنی؟!»
گفتم: «چارهای نیست! اگه مجبور بشم.»
علی
«مال هم مثل آب اگر راکد بماند، تبخیر یا گندیده میشود. راه خروجش را باز بگذار تا جریان و برکت پیدا کند. و بدان که معنی برکت، زیاد بودن نیست، جاری و مفید بودن است.»
حسنا
می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب
بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند
زبل خان
آدم با نقاب رو که نمیشه دوست داشت. میشه بهش احترام گذاشت، میشه ازش ترسید، میشه ازش حساب برد، می شه چاپلوسیشو کرد، میشه بهش دروغ گفت، ولی نمیشه دوستش داشت.
Neda F
یک سؤال: آیا تو حاضری در ظرف چرک و چرب و کثیف، آب و غذا بخوری؟
نه، مطمئنم که حاضر نیستی.
وجود کینه در دل، مثل همان چرک و آلودگی در ظرف آب و غذاست؛ آب و غذای روحی و معنوی.
بهترین خوردنیهای معنوی را هم اگر در قلبت بریزی، رسوب آن چرکها مانع جذبشان میشود و نمیگذارد که لذتشان را ببری.
حالا اگر این کینه، نسبت به پدر باشد که واویلاست.
Neda F
به بندگان خدا یاد داده است که تهی دستی خود را چگونه پیش خدا توجیه کنند. معنیاش تقریباً این است:
بیهیچ زاد و توشهای به میهمانی کریم درآمدم، نه قلب سلیم و برقراری و نه کارنامه درخشان و آینهواری.
فاء
سرم را به روی سینهاش چسباند و گفت: «گریه کن دخترم! گریه کردن اصلاً دلیل بر کوچکی نیست. آدمهای بزرگ هم گریه میکنند.»
و خودش شروع کرد به زار زار گریه کردن. ناگهان بغض من هم ترکید و من سیرترین و التیامبخشترین گریه را تجربه کردم. و هنوزبعد از گذشت حدود سی سال، آرامش آن سینه و بوی آن پیراهن را فراموش نکردهام.
شادی
من یک زمانی آرزو میکردم که برای جلب رضایت محبوب، همه کارهای خوب رو انجام بدم. ولی بعد به این نتیجه رسیدم که آدم قدرت انجام همه کارهای خوب رو نداره و عمر و توان و بضاعت آدم محدودتر از این حرفهاست. یک مسیر عملیتر و نزدیکتر برای تقرب به خدا وجود داره و اون اینه که آدم از همه کارهای بد پرهیز کنه و هر کاری رو که مطمئنه بده، نکنه
رومینا مشیری
«خدایا! کل پرونده، سپرده دست خودت! من، نه بلدم دنبال کنم، نه عرضهشو دارم، نه دل و دماغشو.
هر گلی زدی به سر خودت زدی! من کیام که بخوام تعیین تکلیف کنم برات؟
فاء
حجم
۲۵۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۴
تعداد صفحهها
۲۷۹ صفحه
حجم
۲۵۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۴
تعداد صفحهها
۲۷۹ صفحه
قیمت:
۳۹,۰۰۰
۱۱,۷۰۰۷۰%
تومان