بریدههایی از کتاب فرزند آتش
۳٫۳
(۷)
ای خدا ما را در امان نگه دار
n re
سردی حرفش مرا میکُشد. جلوی خودم را میگیرم تا به هقهق نیفتم.
n re
اصلاً چرا من وارد این شغل دولتی شدم؟ فکر کرده بودم قراره به کشورم خدمت کنم ولی انگار دارم به یه مشت آدم احمق سرویس میدم. امان از دست این سیاستمدارها!»
n re
«چقدر خوبه که آدم حس مهم بودن داشته باشه.»
n re
من دلم نمیخواست اجازه بدم مشکلات و ناراحتیهایی که توی گذشته پیش اومده بود روی زندگی آیندهمون تأثیر بذاره
n re
دردی در چهرهاش است که نیازی به توضیح دادن ندارد و کاملاً واضح است.
n re
«همۀ ما یهجورهایی فضانوردیم، مگه نه؟ فضانوردهایی بین ستارهها. اونقدر به عمق سیاهی فرو میریم که دیگه نمیتونیم برگردیم.»
n re
همیشه حضور مردم مهمه.»
n re
من نگران شدم که بهشکل روح بیایی سراغم. روح. خیلی ترسناکه.
روح.
n re
انگار آنها محکوم بودند اشتباهی را نسلبهنسل تکرار کنند.
n re
هزاران تیکۀ شادی، قلبتون رو هزاران تیکه میکنه.
این جمله بهشکلی دردناک حقیقت داشت.
n re
شاید هیچ چیزی نباشد که عشق انسان را خاموش کند. شاید این حس همینطور در تاریکی به مسیر خود ادامه میدهد. درست مثل نور ستارههایی که مردهاند و خاموش شدهاند.
n re
من دارم تبدیل میشوم به چیزی که از آن متنفر هستم. یک زن سلیطه که دمار از روزگار شوهرش درمیآورد.
n re
برای من این رمان بود که کمک میکرد از زندگیِ خارج از تحملم فرار کنم.
n re
از دست تاریخ نمیشود فرار کرد.
n re
خیلی خیلی دلش برای او تنگ شده بود. دلش برای او، برای کارهایی که باهم میکردند، وقتگذرانیها، غذا خوردنها و خندیدنها و همهوهمه تنگ شده بود.
n re
اینجا همۀ ما در اندوه و اضطراب غرق شدهایم.
n re
مردم خبرهای بد را مثل داستانهای قتل مرموز دوست دارند.
n re
به یاد آوردن را خوب بلدم.
n re
میگن صلح روی زمین میآد.
n re
مردهها همینجا کنار ما و با ما هستند.
n re
غم و غصۀ جیمی مثل یک آبخیز، مثل یک رود زیرزمینی است که تا وقتیمتلاشی نشود و روی سطح نریزد دیده نمیشود. مثل یک جزرومد، مثل یک سیل میتواند همهچیز را با خود جارو کند و ببرد.
n re
ستارهها مثل تکههای جواهر در آسمان پخش شدهاند.
n re
تردید کردن درمورد تردیدها شروع یه باوره.»
بهنوش
حجم
۳۱۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۹۲ صفحه
حجم
۳۱۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۹۲ صفحه
قیمت:
۴۸,۰۰۰
تومان