بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کیفرخواست | طاقچه
تصویر جلد کتاب کیفرخواست

بریده‌هایی از کتاب کیفرخواست

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۴ رأی
۴٫۳
(۴)
چه فرق می‌كند اینك بهار یا پاییز برای ما كه كویریم سبز و زرد یكی است
f.mgh.76
آنچه غم تو می‌كند، زخم تبر نمی‌كند
زینب هاشم‌زاده
دامن عقل گرفتم كه نمی‌دانستم عالم مردم هوشیار بلاخیزتر است هیچ قلبی به نگاه تو گرفتار مباد برق چشمان تو از تیغ دودَم تیزتر است
زینب هاشم‌زاده
گفته به من سفر كنم، تا كه ز خود رها شوم فكر نكرده پیش خود، كوه سفر نمی‌كند
زینب هاشم‌زاده
مرا كه پیروِ انجیل چشم‌های تواَم كشیده‌اند چنین بر صلیب‌های جهان اگر به جاذبه چشم خود اشاره كنی به دامن تو می‌افتند سیب‌های جهان
یك رهگذر
اشك، تردستی چشمان هنرپیشه توست آه از این باده نیرنگ كه در شیشه توست
f.mgh.76
زندگی دفتر ناخوانده راز است و دریغ امتحان می‌دهم این درس نیاموخته را
f.mgh.76
چگونه لاله دلش خون نباشد از غم عشق كه شرط داغ ندیدن جگر نداشتن است
f.mgh.76
جانم آمد به لب اما نشد از تن به درآید
آفتاب
ز خوش‌زبانی خصمانه تو بیزارم حلاوتِ سخنِ تلخِ دوستانه كجاست؟
زینب هاشم‌زاده
هیچ قلبی به نگاه تو گرفتار مباد برق چشمان تو از تیغ دودَم تیزتر است
M.M. SAFI
اشك، تردستی چشمان هنرپیشه توست آه از این باده نیرنگ كه در شیشه توست گاه با ما سر كین داری و گاهی سر مِهر گرگ و میش است هوایی كه در اندیشه توست دل از این كوه بكن زحمت فرهاد مبر عشق سنگی‌است كه سرسخت‌تر از تیشه توست
M.M. SAFI
گاهی حجاب روسری ابر لازم است از دست هیزچشمیِ نامحرمان به ماه چیزی چو ماه قابل تشبیه دوست نیست این است دِین قافیه شاعران به ماه
M.M. SAFI
من و تو آتش و آبیم، من كجا تو كجا چقدر فاصله می‌بینم از خودم تا تو دلم به مژده حافظ خوش است و وعده تو به خوش‌حسابی او مطمئنم اما تو! كمی به خویش بیا و كمی به فكر برو ببین تو را به‌خدا بی‌وفا منم یا تو
M.M. SAFI
مرا كه پیروِ انجیل چشم‌های تواَم كشیده‌اند چنین بر صلیب‌های جهان اگر به جاذبه چشم خود اشاره كنی به دامن تو می‌افتند سیب‌های جهان كنون من و شب و غربت، كنون تو و فانوس كمی بگیر سراغ از غریب‌های جهان
M.M. SAFI
مجموعه شلوغ نشان‌ها و نام‌هاست دل‌های ما حكایت دیوار خط‌خطی است
کاربر ۵۱۶۱۰۷۲
سرخوش آن تشنه كه از دست اجل جام بگیرد كه فقط مستی مرگ است كه خمیازه ندارد
یك رهگذر
باغ امسال ز هر سال غم‌انگیزتر است بس‌كه از گریه گل دامن پاییز تر است برو ای عشق كه بهر دل دل‌مرده من عشق بد نیست ولی غم طرب‌انگیزتر است مرغ نفرین مرا از قفس سینه مران ماه من! آه من از تیغ تو خون‌ریزتر است دامن عقل گرفتم كه نمی‌دانستم عالم مردم هوشیار بلاخیزتر است هیچ قلبی به نگاه تو گرفتار مباد برق چشمان تو از تیغ دودَم تیزتر است
یك رهگذر
روح مجروح مرا در خویش سرگردان بخواه دل متاعی نیست در‌خورد تو جانا! جان بخواه
یك رهگذر
هیچ گنجی نیست الا كنج دل‌های خراب ثروت بسیار می‌خواهی دل ویران بخواه هیچ داروی طبیبان چاره درد تو نیست ای دل غافل، دل من! از اجل درمان بخواه آه ای درمانِ من، ای زهر شیرین، ای اجل زندگی‌این داستان تلخ راـ پایان بخواه
یك رهگذر
دلِ آشفته به گیسوی تو بستم چه كنم خانه‌ای ساخته‌ام در دل رودی گذران رسم پرواز اگر این است كه من یافته‌ام هرگز ای عشق مرا از قفس خویش مران
یك رهگذر
تا به شیرین‌سخنی باب طرب باز كنی باز كن لب كه در باغ رطب باز كنی روزگاری‌ست كه گل‌ها همه دلتنگ تواَند باز، كی می‌شود ای غنچه كه لب باز كنی؟ صبح، آیینه چشمان تو خواهد شد اگر با نگاهی در خورشید به شب باز كنی گفته بودم كه دلا! سر به فلك خواهی زد چون درختان اگر آغوش طلب باز كنی دل محال است كه نجوای نصیحت شنوَد مگر این گوش، به فریاد غضب باز كنی
یك رهگذر
تو از منی و من از تو چرا كه درد یكی است كه آنچه با من و تو روزگار كرد یكی است عجیب نیست كه من با تو نیز تنهایم كه در تعامل آیینه زوج و فرد یكی است چه فرق می‌كند اینك بهار یا پاییز برای ما كه كویریم سبز و زرد یكی است خدا یكی، تو یكی، پس از آستان غمت نمی‌روم كه بدانند حرف مرد یكی است
یك رهگذر
از كه بستانم تاوانِ دل سوخته را خود به‌پا كرده‌ام این آتش افروخته را زندگی دفتر ناخوانده راز است و دریغ امتحان می‌دهم این درس نیاموخته را دوستی گفت كه گاهی به غم خویش بخند چه كنم گریه خونینِ لب دوخته را گل‌فروشان غم بیرنگی ما این‌همه نیست كه خدا می‌خرد آن غنچه نفروخته را
یك رهگذر
موری به روی سنگ سیاهی است در شبی بی‌دوست كعبه چیست به غیر از مكعّبی؟ دل‌های سنگ را چه خدایی؟ چه قبله‌ای؟ آنجا كه عشق نیست، چه دینی؟ چه مذهبی؟
یك رهگذر
سال‌ها غم، عوض شادی یك دم، ستم است خسته‌ام خسته‌ام از بیش و كمت، بیش و كمت روی آیینه عمرم نكشیدی جز آه بشكند بشكند ای بخت الهی قلمت بر حذر باش و بر آیینه دل پا مگذار آه اگر بشکند این شیشه به زیر قدمت!
یك رهگذر
كنون من و شب و غربت، كنون تو و فانوس كمی بگیر سراغ از غریب‌های جهان
یك رهگذر

حجم

۳۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۴۸ صفحه

حجم

۳۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۴۸ صفحه

قیمت:
۱۶,۰۰۰
تومان