در هر جهان سنتی در هر لحظه از تاریخ آن قطبی که بهمنزله قطب عالم است و بهواسطه او برکت آسمان بر زمین نازل میشود، حکومت میکند. این قطب بیش از هرچیز مبین یک حقیقت معنوی و ممثل نظام وجود است. وجود او همان حضور الهی در مرکز عالم و یا در مرکز عالمی خاص و یا در مرکز نفس انسانی، به مقتضای مراتب مختلف است. ولی معمولاًمظهر و ممثل حقیقی آن، شخص ولی یا اولیا هستند که مقام معنوی آنها در سلسلهمراتب مختلف هستی به منزله قطب عالم است. از این چند نکته روشن است که تشیع متضمن حقیقتی بسیار دقیق و لطیف است و بیان آن به عباراتی که معمولاً قابل قبول همه باشد به غایت دشوار است.
الف. میم
حدیثی از پیامبر(ص) که در جواب سؤال «ابن عمر» که پرسید: خداوند کجاست؟ در ارض یا سماء؟ فرمود: «فی قلوب عباده المؤمنین». پس نتیجه میگیرد: «هرکه میان دل او حجاب برداشته شود صورت ملک و ملکوت در دل او تجلی نماید» و نسبت این دل با عالم خیال، در اندیشههای غزالی بسی روشن و بینیاز از شرح و تأویل است: «پس آنچه در دل حاصل شده است موافق عالمی است که در خیال حاصل است و آنچه در خیال حاصل است موافق عالمی است که در نفس خود موجود است -بیرون از خیال آدمی و دل او -و عالم موجود موافق نسخهای است که در لوح محفوظ موجود است».
الف. میم
ضمن پذیرش برخی تأثیرپذیریهای هنر و معماری اسلامی از هنر و معماری تمدنهایی چون ایران، بیزانس، رم و یونان باید اذعان نمود به دلیل مقبولیت عام قرآن در میان تمامی فرق مسلمان، هنر و معماری اسلامی در معنا و فرم، کاملاً متأثر از فرهنگ اسلامی بوده است. به یک عبارت تاریخ فرهنگ و اندیشه اسلامی نشان میدهد رجوع به قرآن و دیگر منابع اصیل اسلامی، تقریباً در همه ابعاد یا دستکم در مواردی که اسلام دارای موضع بوده، امری قطعی و مسلم است.
الف. میم