بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فقر | طاقچه
تصویر جلد کتاب فقر

بریده‌هایی از کتاب فقر

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۱۸ رأی
۴٫۳
(۱۸)
هرکس که خدا را به بزرگى و رحمت و حکمت و کمال و جمال شناخت، ناچار عاشق او مى‌شود و به او مى‌گراید و او را معیار زندگى و چراغ راه مى‌کند. با عشق حق، عشق خلق زنده مى‌شود؛ چون این‌ها وابستۀ محبوب و دست آفریدۀ او هستند و همان است که گفته‌اند: به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست‌ عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست و در نتیجه، مؤمن عاشق، آرام نمى‌گیرد، مگر هنگامى که فقیرى نمانده باشد و بى‌کار نمى‌نشیند، مادام که گرسنه‌اى بیدار مانده است. مؤمن تمام خلق را عیال خود مى‌بیند؛ چون این‌ها عیال حق هستند و همین عشق عمیق و همین ایمان بزرگ است که انفاق‌ها و مساوات‌ها و ایثارها را توجیه مى‌کند و نه تنها توجیه مى‌کند، بلکه به وجود مى‌آورد و عملى مى‌سازد.
Saied mahdi hosseini
خداوند و پروردگار هستى به اندازه‌اى که مهمان آورده و مهمان دعوت کرده، لوازم پذیرایى دارد و به اندازه‌اى که روزى گذاشته مهمان مى‌آورد.
محمدرضا میرباقری
مؤمن عاشق، آرام نمى‌گیرد، مگر هنگامى که فقیرى نمانده باشد و بى‌کار نمى‌نشیند، مادام که گرسنه‌اى بیدار مانده است. مؤمن تمام خلق را عیال خود مى‌بیند؛ چون این‌ها عیال حق هستند و همین عشق عمیق و همین ایمان بزرگ است که انفاق‌ها و مساوات‌ها و ایثارها را توجیه مى‌کند و نه تنها توجیه مى‌کند، بلکه به وجود مى‌آورد و عملى مى‌سازد.
محمدرضا میرباقری
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
محمدرضا میرباقری
مؤمن عارف، هستى را مزرعه مى‌بیند و در این مزرعه با تمام نیرو کار مى‌کند و ثروت به دست مى‌آورد، اما ثروت‌ها را انبار نمى‌کند و بار آن را به دوش نمى‌کشد، بلکه از آن‌ها براى خود استفاده مى‌کند و براى بى‌نهایت راهى که در پیش دارد توشه بر مى‌دارد. و این توشه‌ها را در نزد خداوند هستى مى‌گذارد تا هنگام احتیاج به او باز گرداند. و در این‌جاست که‌ مؤمن بیش از یهودى کار مى‌کند، اما کمتر از درویش برمى‌دارد و همین معناى قناعت است‌. قناعت؛ یعنى کم برداشت کردن، نه کم کار کردن؛ چون گفتم، مؤمن باید تمام نیروهایش را به جریان بیندازد و گرنه احتکار کرده است و باید آنچه را که به دست آورده در راه حق صرف کند وگرنه اسراف کرده است. و مؤمن با نعمت‌هاى حق، نه احتکار مى‌کند و نه اسراف.
Saied mahdi hosseini
فقر خودساخته‌ در جامعه‌هاى پویا و انقلابى پس از رسیدن به اوج شکوفایى و پس از شکست دادن رقیب‌ها و خالى کردن میدان، دوره‌ رکود و ایستایى و دوره‌ خوشگذرانى و اشرافیت و به تعبیر قرآن اِتراف فرامى‌رسد. در این دوره تجمل‌ها و خوشگذارانى‌ها، روح‌ها را فاسد مى‌کنند و کاهل و تنبل بار مى‌آورند.
4=/=2+2
من ایمان دارم که خداوند و پروردگار هستى به اندازه‌اى که مهمان آورده و مهمان دعوت کرده، لوازم پذیرایى دارد و به اندازه‌اى که روزى گذاشته مهمان مى‌آورد
نون والقلم
و اما مرگ بهترین ارمغانى است که مى‌تواند انسان را از دست درد و رنج زندگى نجات دهد
ریحانه شاکر
این تفاوت‌ها، مقتضاى حکمت است و باید باشد. البته عدالت هم اقتضا مى‌کند که این تفاوت‌ها و امتیازها مایۀ افتخار نباشند. و اقتضا مى‌کند که از هر کس به اندازه‌اى که داده‌اند، بازده بخواهند. و اقتضا مى‌کند که بازده هر کس را با داده‌ها و سرمایۀ خود او بسنجند و بر اساس این سنجش و این نسبت، پاداش و مزد بگذارند. عدالت این نیست که تمام انسان‌ها مثل جوجه‌هاى ماشینى یکنواخت و یکسان به وجود بیایند و آفریده شوند، بلکه این حماقت و کوتاه‌فکرى‌ است. عدالت این است که از هرکس به اندازۀ وسعت و سرمایه‌اش، کوشش و سود بخواهند. اگر تمام اجزاى یک ماشین فریاد بردارند که باید ما همه برابر و یکسان باشیم از یک جنس و با یک اندازه و در یک جا،
کاربر ۱۳۴۵۸۷۶
شگرد این سرمایه‌دارها، خیلى آرام و آبرومند، بدون دستیازى به قدرت، شروع مى‌شود. جنسى که براى سازمان تولیدى تازه‌پا به ۲۰ تومان تمام شده و ناچار باید ۲۵ تومان بفروش برسد کارتل و یا تراست با تشکیلات وسیع خود براى مدت محدودى همان جنس را با ضرر به قیمت ۱۵ تومان مى‌فروشد.
جوان انقلابی
عدالت این نیست که تمام انسان‌ها مثل جوجه‌هاى ماشینى یکنواخت و یکسان به وجود بیایند و آفریده شوند، بلکه این حماقت و کوتاه‌فکرى‌ است. عدالت این است که از هرکس به اندازۀ وسعت و سرمایه‌اش، کوشش و سود بخواهند. اگر تمام اجزاى یک ماشین فریاد بردارند که باید ما همه برابر و یکسان باشیم از یک جنس و با یک اندازه و در یک جا، آیا این ماشینِ کاملًا عادلانه، جز مقدارى مواد یکسان و جز توده‌اى بى‌خاصیت ولى همرنگ، چیز دیگرى هست؟ پس تفاوت‌ها باید باشند به شرط اینکه معیار افتخار نباشند.
Hnikmli
و این را مى‌دانم که بشر براى این نیامده که یک عمر به فکر سوخت و خوراک و پوشاکش باشد و با جان کندن چراغى برافروزد و سفره‌اى پهن کند و رخت مهمانى بپوشد، اما هنوز دست دراز نکرده، گرفتار مرگ شود و اسیر خاک. اگر بشر براى همین آمده بود، به این همه استعداد احتیاج نداشت؛ به فکر و عقل و وجدان نیاز نداشت.
Hnikmli
و تمام شرکت‌هاى تعاونى و بیمه‌ها و حمایت‌هایش بیش از یک مقدار از فقر سرمایه‌دارى را جواب نمى‌کنند. بگذر از اینکه هنوز شرکت‌هاى تعاونى و بیمه‌ها به سازمان‌هاى انتفاعى شبیه‌تر هستند تا به سازمان‌هاى‌ تأمینى.
4=/=2+2
انگیزۀ این ندارى و نیازمندى مى‌تواند: ناتوانى، تنبلى، اسراف‌، ظلم و استعمار و یا سیاست‌هاى سرمایه‌دارى باشند.
جوان انقلابی
این بدیهى است که سازمان تولیدى تازه‌پا، مجبور است یکى از سه کار را به گردن بگیرد: یا جنس‌ها را انبار کند و نگه دارد و یا به ضرر بفروشد و ورشکست بشود و یا سازمان تولیدى را به رقیب خود، که صورت‌ دوست دارد و قیافه‌ دلسوز و چهره‌ مسیحِ نجات، واگذار کند و برود پى ‌استخدام، در یکى از مؤسسه‌هاى رقیب. مگر تا چه وقت مى‌توان جنس‌ها را انبار کرد، آن هم در برابر رقیبى که قدرت و توانایى و سرمایۀ زیادى را یدک مى‌کشد؟ و مگر تا چه حد مى‌توان ضرر کشید؟ ناچار، باید سازمان را واگذار کرد و رفت. و در همین وقت است که قیمت‌ها یک مرتبه بالا مى‌رود و همان جنس که ۱۵ تومان فروش مى‌رفت بازار سیاه پیدا مى‌کند و به‌خاطر نبود رقیب مى‌رسد به ۳۰ تومان ... تا خسارت‌هاى دوران سیاست و مبارزه جبران شود.
جوان انقلابی
عدالت این نیست که تمام انسان‌ها مثل جوجه‌هاى ماشینى یکنواخت و یکسان به وجود بیایند و آفریده شوند، بلکه این حماقت و کوتاه‌فکرى‌ است. عدالت این است که از هرکس به اندازۀ وسعت و سرمایه‌اش، کوشش و سود بخواهند.
جوان انقلابی
پس تفاوت‌ها باید باشند به شرط اینکه معیار افتخار نباشند. و به شرط اینکه از هرکس به اندازۀ وسعش و سرمایه‌اش بخواهند. و به شرط اینکه در هنگام مزد و پاداش، نسبتِ سود هرکس را با سرمایۀ خودش بسنجند و بر اساس این نسبت پاداش بگذارند؛
جوان انقلابی
و این را مى‌دانم که بشر براى این نیامده که یک عمر به فکر سوخت و خوراک و پوشاکش باشد و با جان کندن چراغى برافروزد و سفره‌اى پهن کند و رخت مهمانى بپوشد، اما هنوز دست دراز نکرده، گرفتار مرگ شود و اسیر خاک. اگر بشر براى همین آمده بود، به این همه استعداد احتیاج نداشت؛ به فکر و عقل و وجدان نیاز نداشت.
جوان انقلابی
فقر خودساخته زاییدۀ تنبلى و اسراف است. تنبلى؛ یعنى به کار نگرفتن نیروها و استعدادها و اسراف؛ یعنى بیش از حد ضرورت بهره‌بردارى کردن و نیروها را هدر دادن. تنبلى و اسراف از همزادها و یا از آثار اتراف هستند که پس از رسیدن به پیروزى و از دست دادن هدف‌ها و ایدئولوژى‌ها و رسالت‌ها، در جبهۀ حاکم آشکار مى‌شوند و احتیاج به عوامل خارجى ندارند.
Hnikmli
اگر روزى سرمایه‌دار مجبور شود که به سمت اقتصاد ارشادى روى بیاورد و شرکت‌هاى تعاونى و بیمه و سهیم شدن کارگر را گردن نهد، این به‌خاطر خوش‌طینتى و انسانیتش نیست، بلکه این باج تخم‌مرغ دادن و مرغ را نگه‌داشتن است و این سنگرى است که سرمایه‌دارى باید از آن‌جا کمونیسم را عقب براند و سر کارگر را شیره بمالد.
ذاهب
هنگامى که هدف‌ها در تاریکى قرار گرفتند، تلاش‌ها و کوشش‌ها به سردى مى‌گرایند. و هنگامى که معیارها از دست رفتند و رسالت‌ها فراموش شدند، آن وقت اسراف‌ها زنده مى‌شوند
ذاهب
تنبلى؛ یعنى به کار نگرفتن نیروها و استعدادها و اسراف؛ یعنى بیش از حد ضرورت بهره‌بردارى کردن و نیروها را هدر دادن.
ذاهب
نکته سومی هم در رابطه با این طرح وجود دارد و آن هم مسئله تربیت مهره‌ها و کادر اجرایی است.
ذاهب

حجم

۱۴۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۶۰ صفحه

حجم

۱۴۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۶۰ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان