بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب رستاخیز جان | طاقچه
تصویر جلد کتاب رستاخیز جان

بریده‌هایی از کتاب رستاخیز جان

انتشارات:انتشارات واحه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۶از ۱۰ رأی
۴٫۶
(۱۰)
هنرمندان با رغبت فراوان حاضرند در خدمت تبلیغ صابون و پودر لباس‌شویی و... آفیش فیلم‌های سینمایی کار کنند، اما چون سخن از صدور انقلاب و یا پشتیبانی از رزم‌آوران میدان مبارزه با استکبار جهانی به میان می‌آید روی ترش می‌کنند که: «نه آقا، قبول سفارش، هنر را می‌خشکاند!» این کدام هنر است که برای پروپاگاند تجارتی فوران می‌کند، اما برای عشق به خدا، نه؟ آیا هنرمند با این انتخاب، نوع تعهد خویش را مشخص نکرده است؟
خسته‌خوان
چیزی که آن را دانش می‌نامیم صرفاً نوع دیگری از جهل است ـ جهلی که با وسواس بسیار سازمان یافته، و کاملاً علمی است.
خسته‌خوان
اما عجیب این‌جاست که باز هم این همان دهکده‌ای است که در زیر آسمانش بسیجیان رَمل‌های فکه زیسته‌اند، همان دهکده جهانی که در نیمه‌شب‌هایش ماه، هم بر کازینوهای «لاس‌وگاس» تابیده است و هم بر حسینیهٔ «دوکوهه» و گورهایی که در آن بسیجیان از خوف خدا و عشق به او می‌گریسته‌اند. دنیای عجیبی است، نه؟
خسته‌خوان
حال آن که آزادی حقیقی تنها در عشق به خداست و هنر آن‌گاه حقیقتاً آزاد می‌شود که غایتش وصول به حق باشد؛ هنر برای وصول به حق.
خسته‌خوان
هنری زیبا و پاک است که کوبندهٔ سرمایه‌داری مدرن و کمونیسم خون‌آشام و نابودکنندهٔ اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بی‌درد، و در یک کلمه اسلام آمریکایی باشد.
الف. میم
آن آزادی که می‌گویند، «رهایی از هر تقید و تعهدی» است و این آزادی که ما می‌گوییم نیز «آزادی از هر تعلقی» است. تفاوت در آن‌جاست که ما حقیقت انسان را در خلیفۀ‌اللهی او می‌جوییم و بنابراین، «انسان کامل» و «عبدالله» را مشترک معنوی می‌دانیم، اما آنان بندگی خدا را نیز ازخودبیگانگی می‌دانند.
الف. میم
هنرمندان هرگز در جست‌وجوی حکمت نیستند. آنها تنها سعی دارند که در تکنیک کار خویش مهارت بیش‌تری پیدا کنند. و لکن آن‌چه در تکنیک و قالب کار هنری آنها به‌مثابه محتوا اظهار می‌شود، چیست اگر حکمت نیست؟ می‌گویند: «ما احساسات خویش را بیان می‌کنیم.» اما مگر میان احساسات انسان و اعتقادات او هیچ نسبتی نیست؟
الف. میم
باید از میان انسان‌هایی که تحول معنوی انقلاب اسلامی را به جان آزموده‌اند و جوهر رُمان را نیز شناخته‌اند کسانی مبعوث شوند که این وظیفه را برعهده گیرند و نباید انتظار داشت که نتایج مطلوب به‌آسانی و بی‌زحمت و ممارستِ بسیار فراچنگ آید. رسولان انقلاب باید به «جوهرِ» رُمان دست پیدا کنند نه «فُرم و قالب» آن؛ و البته از آن‌جا که این روزگار، روزگار اصالت روش‌ها و ابزار است، بدون تردید تا جوهر رُمان مسخّر ما نشود فُرم و قالب آن نیز به چنگ ما نخواهد آمد. و این سخن در باب دیگر هنرها نیز صادق است.
خسته‌خوان
این را نیز باید اذعان داشت که اگر هم توصیه و سفارش و شعار از بیرون وجود هنرمند بخواهد بر او تحمیل شود، به‌ناچار ذوق را خواهد کشت. تعهد هنرمند باید از باطنِ چشمه‌سار هنر او بیرون بجوشد، نه آن که از بیرون چون لعابی نازک از رنگ بر هنر او بنشیند. غلیان درد است که باید پیمانهٔ وقت هنرمند را پُر کند و سرریز شود در هنر او، نه آن که هنرمند بی‌آن که دردمند باشد بخواهد ذوق خویش را در خدمت سیاست قرار دهد.
خسته‌خوان
وجه مشترک تلویزیون و سینمای پس از انقلاب در آن‌جاست که هیچ‌کدام غرب را دشمن فرهنگی خویش نمی‌دانند و علت این امر را نیز باید در آن‌جا جست‌وجو کرد که از یک سو اصلاً غرب را نمی‌شناسند و از سوی دیگر اصلاً انگیزه‌ای برای مبارزه ندارند.
الف. میم
امیال بشر را معتقدات او محدود می‌کنند و اگرنه نامحدود است، چرا که با وصول به هر یک از خواسته‌های خویش نیازهای تازه‌ای از درونش سر بر می‌آورند. شاهد بر این مدعا شاهان و ثروتمندان بزرگ هستند که چون این تضییقات برای آنها کم‌تر است، بندهٔ امیال روزافزون و متکاثر خویش می‌شوند: قصرهای بزرگ‌تر، حرم‌سراهای وسیع‌تر، سفره‌های شاهانه‌تر و... اما در نهایت، باز هم رضایت کامل حاصل نمی‌آید. رضایت کامل در مقام «رضا» ست که در سلسلهٔ مراتب و منازلِ سلوک روحی بعد از مقام «تسلیم» قرار دارد و جز از طریق حقیقت دین قابل وصول نیست.
الف. میم
من در فروپاشی تمدن غرب بیش‌تر به تحول درونی غربی‌ها امید دارم تا جنگی رودرروی که میان شرق و غرب و یا اسلام و غرب روی دهد. چنین جنگی لامحاله روی خواهد داد، اما غرب از درون خواهد پوسید و در خود فرو خواهد ریخت و چون عقربی در محاصرهٔ آتش، خود خویشتن را نیش خواهد زد و خواهد کشت.
الف. میم
سینمای پس از انقلاب معیار رشد را برنده شدن در جشنواره‌های اروپا می‌داند و در ارزیابی فیلم‌ها، برای منتقدین خارجی صلاحیت بیش‌تری قائل است. تلویزیون نیز گرفتار سیاست‌زدگی است و از لحاظ هنری همان مرضی را دارد که فیلمفارسی قبل از انقلاب به آن مبتلا بود. سینما که اصلاً برای هنر شأنیتی مخالف با تبلیغ قائل است و تلویزیون نیز در مسیر تبلیغ، از هنر دور افتاده و به پیام ظاهری اکتفا کرده است.
الف. میم
همهٔ اولیای خدا در عصر خویش و در میان معاصران خویش غریب بوده‌اند و وای بر ما اگر این ولی خدا نیز در میان ما غریب باشد. و مگر نیست؟ آیا ما به‌راستی دریافته‌ایم که او کیست و چه می‌گوید؟ آیا ما به‌راستی سر به فرمان او سپرده‌ایم و دیگر «خود» ی در میانه باقی نمانده است؟
الف. میم
آزادی هنرمند در «درک تکلیف» اوست نه در «نفی و طرد التزام به همه‌چیز» و البته این التزام باید از درونِ ذاتْ بیرون بجوشد نه آن که از بیرون سایه بر وجود هنرمند بیندازد. در این‌جا عدم تعهد همان‌قدر بی‌معناست که اجبار، یعنی همان‌طور که هنرمند را نمی‌توان مجبور کرد، خود او نیز نمی‌تواند از تعهد درونی خویش بگریزد.
الف. میم
آزادی در نفی همهٔ تعلقات است جز تعلق به حقیقت، که عین ذات انسان است. وجود انسان در این تعلق است که معنا می‌گیرد و بنابراین، آزادی و اختیار انسان تکلیف اوست در قبال حقیقت، نه حق او برای ولنگاری و رهایی از همهٔ تعهدات. و مقدمتاً باید گفت که هنر و ادبیات نیز در برابر همین معنا ملتزم است.
الف. میم
اینان به تجدید نظری پروتستانتیستی در دین اسلام امید بسته‌اند، حال آن که این عصر که باید آن را «عصر توبهٔ انسان» نام نهاد، متناظرِ معکوس نهضتی است که در رُنسانس اتفاق افتاد. بشر یک بار دیگر ـ و این بار در سطح تمامی سیارهٔ زمین ـ متوجه قبلهٔ معنویت شده است و این توجه به‌زودی همهٔ معادلات و مناسبات را به هم خواهد ریخت و زمین از این وضع تعادل ناپایداری که در آن واقع شده است بیرون خواهد آمد.
الف. میم
تعبیرات حضرت امام و تصریحات مکرر ایشان بر تعهد هنر در برابر مبارزه با دشمنان اسلام، بسا بیش‌تر از آن دارای صراحت است که بتواند مورد تأویل قرار گیرد. هنر در منظر امام ذاتاً و ماهیتاً امانت‌دار مبارزه با دشمنان دین است... و دیگر چه جای تردید
الف. میم
تکلیف هنرمندان نیز بالصراحه در انتهای پیام معین شده است: هنرمندان ما تنها زمانی می‌توانند کوله‌بار مسئولیت و امانتشان را زمین بگذارند که مطمئن باشند مردمشان بدون اتکای به غیر تنها و تنها در چارچوب مکتبشان به حیات جاویدان رسیده‌اند. جلودارِ این طریق نیز که به سوی استقلال و تحقق حقیقت کلمهٔ «لا اله الا الله» می‌رود، شهدایی هستند که سرخی خونشان بر افق طلوع نشسته است و «مدعیان هنر بی‌درد» را رسوا نموده است. پس هنر در منظر ایشان عین دردمندی است و همین دردمندی است که روح زیبایی و صفا را در هنر می‌دمد.
الف. میم
حقیقت دین در جهاد رخ خواهد نمود نه در رهبانیت؛ و پناه گرفتن در پسِ دیوارها و صندوق‌خانه‌ها در مواجهه با دنیای جدید نوعی رهبانیت است
basiji
و اما دربارهٔ خودمان. نباید بترسیم. حصارها تا هنگامی مفید فایده‌ای هستند که دزدانِ شب‌رو بر زمین می‌زیند، اما آن‌گاه که دزدان از آسمان فرود می‌آیند، چگونه می‌توان به حصارها اطمینان کرد؟
basiji
کامو می‌گوید: ... هنرمند این عصر از بس همه‌چیز را طرد می‌کند، حتی سنت هنری خود را، می‌پندارد که می‌تواند قواعد خاص خود را بیافریند و سرانجام گمان می‌کند که خداست. با این تصور می‌پندارد که شخصاً می‌تواند واقعیت خود را نیز بیافریند. با این‌همه آن‌چه دور از جامعه می‌آفریند آثاری است صوری و انتزاعی. به عنوان تجربه، ایجادکنندهٔ هیجانی هست، اما از باروری که خاص هنر واقعی است و رسالت هنرمند گردآوری و تحصیل آن است، عاری است.
الف. میم

حجم

۱۶۰٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۱۶۰٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۴۴,۴۰۰
تومان