آن نگاری که به قرآن قسمش میدادم
پیرو حضرت انجیل در آمد از کار
مهدی
من آمدم و شما نبودید
ای بد عهدان! چرا نبودید؟
هی در زدم و دری نشد باز
بودید مگر کجا، نبودید؟
پنهان شدهاید در «سهنقطه»!
پنهان بودید یا نبودید؟!
در شهر شما غریب ماندم
ایکاش که آشنا نبودید!
در پاسختان سکوت کردم!
چون هرچه زدم صدا نبودید
Sky_Blue
بودید بهوقتِ شور و شادی
هنگامِ غم و عزا نبودید
گفتید: «بیا» و من دویدم
گفتم: «برویم»؛ پا نبودید!
در «آری» تان نبود خیری
یک عمر بهغیرِ «لا» نبودید
ای فرقۀ منفعتطلبها!
این فرقه نبود تا نبودید!
هرگاه زدید حرفِ «ایمان»
از «نونِ» تهاش جدا نبودید!
Sky_Blue
زین پس دوباره دست قلم را قلم کنم
زین پس دوباره عاقل و معقول میشوم
مهدی
«یار» ذکرِ من است در هر حال
تا که ذکر کلاغها «قار» است
مهدی