بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خانه ما | طاقچه
تصویر جلد کتاب خانه ما

بریده‌هایی از کتاب خانه ما

امتیاز:
۳.۱از ۲۶ رأی
۳٫۱
(۲۶)
فقط به لطف خدا
n re
یک جسدِ در حال پوسیدن در آدم برمی‌انگیزد، آن احساس عمیق درگذشتن، جسمی که خالی شده و روحی که یواشکی رفته است.
n re
«انگار صد روز در یک روز گذشته است.
n re
«همهٔ ما باید هرچند وقت یک‌بار چیزهای جدید را امتحان کنیم.»
n re
اگر ناچارم تغییری در زندگی‌ام بدهم، لعنت به من اگر این‌وآن برایم تعیین کنند که این تغییرات چه باشد.
zohreh
مرله باور داشت که زندگی را برای اطرافیانش بهتر کرده است، ولی او چنین باوری دربارهٔ خودش نداشت. یا دست‌کم اگر قبلاً ذره‌ای باور داشت، دیگر آن را از دست داده بود.
zohreh
مرز بین قربانی بودن و احمق بودن خیلی باریک است.
n re
آه، خنده، ای دوست قدیمی من، دلم برایت تنگ شده است.
n re
من هیچ تصوری نداشتم از اینکه درد تا چه حد می‌تواند تاریک و فلج‌کننده باشد.
n re
ما داریم پیر می‌شویم - چه خوشمان بیاید و چه نه!
n re
چطور موسیقی به آدم شبیخون می‌زند، زیرا ایستگاه‌های رادیویی عاشق حس دلتنگی برای گذشته هستند و همیشه امکان دارد آهنگی قدیمی پخش شود که احساساتی را در تو بیدار کند که نمی‌خواستی زنده شوند. آهنگ‌های «ما» وقتی دیگر «ما» یی وجود نداشت
n re
آدم یادش می‌رود که اینجا چطور موسیقی به آدم شبیخون می‌زند، زیرا ایستگاه‌های رادیویی عاشق حس دلتنگی برای گذشته هستند و همیشه امکان دارد آهنگی قدیمی پخش شود که احساساتی را در تو بیدار کند که نمی‌خواستی زنده شوند. آهنگ‌های «ما» وقتی دیگر «ما» یی وجود نداشت
بهنوش
سوابق نشان می‌داد من کسی بودم که همیشه در جای اشتباه و در زمان اشتباه بودم و مشغول انجام دادن کار اشتباه.
بهنوش
فراموش کرده بود که صخره‌ها در طول سالیان سال شکل می‌گیرند، و نه در عرض چند ماه.
بهنوش
عشق و وفاداری، هرچقدر هم زن‌ها خلافش را بگویند، یکی نیستند.
zohreh
گمان می‌کنم حداقل من باید بدانم که او دشمن اصلی خودش است،‌ مردی با تمایلات خودتخریبی. اگر به اندازهٔ کافی صبر می‌کردم، از خودش انتقام می‌گرفت.
zohreh
دعا می‌کنم از همه این اتفاقات زخمی دائمی نخورده باشد، اگرچه به نظر غیرممکن است.
zohreh
حتی حالا که از او جدا شده بودم و زخم‌ها سنگدلم کرده بود هم به نظر زیادی با او مهربانانه رفتار کرده بودم.
zohreh
بخش بزرگی از دوست داشتن فقط این است که بفهمی طرف مقابل دوستت دارد.
zohreh
واقعیت این است که ما از دوران نوجوانی‌مان پیشرفت چندانی نکرده‌ایم و همچنان با اولین سَری که به سوی ما برگردد خوشحال می‌شویم. یعنی هر کسی را که ما را انتخاب کند انتخاب می‌کنیم.
zohreh
آدم یادش می‌رود که اینجا چطور موسیقی به آدم شبیخون می‌زند، زیرا ایستگاه‌های رادیویی عاشق حس دلتنگی برای گذشته هستند و همیشه امکان دارد آهنگی قدیمی پخش شود که احساساتی را در تو بیدار کند که نمی‌خواستی زنده شوند.
zohreh
صِرفِ اینکه عشق روزی تمام می‌شود، به شما این حق را نمی‌دهد که وجودش را از اساس نفی کنید.
zohreh
زمان‌های خارق‌العاده نیازمند واکنش‌های خارق‌العاده هستند
zohreh
تازگی‌ها از این نگران است که یادشان رفته باشد دلیل با هم ماندنشان چیست.
n re
او روحش را فروخته است، این کاری است که او کرده.‌ روحش را فروخته است. اما زمان آن‌قدرها نگذشته که یادش نیاید روح داشتن چه حسی دارد.
n re
تجربهٔ هر قربانی سفری است ترسناک - و داستانی پندآموز
n re
کارهایی که آدم‌ها برای خیانت به یکدیگر انجام می‌دهند روز به روز بدتر می‌شوند.
n re
فکر می‌کنی چرا ناگهان تعداد بی‌سابقه‌ای از متخلفان را گیر می‌اندازند؟ این صرفاً راهی برای پول به جیب زدن مسئولان است.»
n re
اکثر آنهایی که سریع رانندگی می‌کنند، به پیامدها فکر نمی‌کنند. آنها پیامدها را برای دیگران باقی می‌گذارند.
n re
«من بخشنده نیستم، فقط دارم همهٔ تلاشم را می‌کنم تا ضربه‌هایی را که اتفاقات به من وارد می‌کنند مهار کنم. اگر ناچارم تغییری در زندگی‌ام بدهم، لعنت به من اگر این‌وآن برایم تعیین کنند که این تغییرات چه باشد.»
n re

حجم

۴۰۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

حجم

۴۰۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

قیمت:
۶۷,۵۰۰
تومان