با توجه به این لوحها، آدمیزادها موجوداتی کوتولهشکل بودند، ولی هیچ شباهتی به آدمکوتولهها نداشتند. سه برابر یک کوتوله قد میکشیدند، ولی چاقتر از آنها نمیشدند. بدون دندان به دنیا میآمدند و بیشتر از یک قرن عمر نمیکردند. سنگهای قیمتی را نمیخوردند، ولی درعوض، آنها را دور گردنشان، روی انگشتها و مچ دستشان میانداختند و حتی گاهی روی سرشان میگذاشتند. آدمکوتولهٔ غولپیکر، لاغر و بیدندانی را تصور کردم که شام من را جای کلاه روی سرش گذاشته. از فکرش خندهام گرفت. واقعاً باید چنین منظرهای را میدیدم!
بهار
بااینحال، بریل دیگر پذیرفته بود که تا چند قرن دیگر، آدمیزادها منقرض میشوند.
اشتباه میکرد.
آدمیزادها با وجود ضعفشان زنده ماندند. زود میمردند، حتی با خودشان میجنگیدند و همدیگر را میکشتند، ولی خیلی سریعتر از آدمکوتولهها تولیدمثل میکردند. بعضیهایشان درطی دو دهه یا کمتر، چندین بچه به دنیا میآوردند. شهرهایشان رشد کرد و سراسر سطح زمین پخش شدند. هر نژاد جدیدی از آدمیزادها که به وجود میآمد، بریل سعی میکرد با نسلهای جدید آنها هم ارتباط برقرار کند.
بهار
گاهی دانستن چیزی که در انتظارمان است بدتر از ندانستنش است.
اندلس