بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دختر ترکستانی | طاقچه
تصویر جلد کتاب دختر ترکستانی

بریده‌هایی از کتاب دختر ترکستانی

نویسنده:احمد مدقق
انتشارات:نشر صاد
امتیاز:
۴.۱از ۸ رأی
۴٫۱
(۸)
«شمشیر که به کون فیل نزده‌ای. یک‌رقم سَیّید سیّید می‌کنی که آدم خیال می‌کند صاحب معجزه هستی.»
omid
پدر جواب ابراهیم پهلوان را داده بود. به پهلوان گفته بود: «ها! عاشق شدم. عاشق یک دختر ترکستانی!»
نویسا
اگر از بامیان و قندهاریم همگی یَگ بِراریم و یا از کابل و بلخ و تخاریم همگی یَگ بِراریم
omid
بی‌دلیل عاشق شده بودم؛ ولی چرا بی‌دلیل دروغ بگویم؟ در مقابل به خجسته می‌گفتم هر کار دیگری که از دستم بربیاید کوتاهی نمی‌کنم. مثلاً می‌گفتم در سفری که اعلیحضرت ظاهرشاه به تهران دارد تو را هم می‌برم. هیئت همراه. با شهردار تهران جلسه می‌گذاریم و یک شب هم می‌رویم کاخ شاه. تنها نیستی. زن شاه هم می‌آید. تا من و شهردار و هر دو شاه در حیاط پردرخت سعدآباد دربارهٔ جنگ عرب‌ها و اسرائیل گپ بزنیم تو با ملکه اختلاط کن. یک روز هم می‌توانی بروی خیابان‌های تهران را قدم بزنی و همان زن‌هایی که عکسشان را در مجلهٔ زن روز می‌دیدی از نزدیک ببینی. می‌توانستم همهٔ این حرف‌ها را بگویم؛ ولی نگفتم. دروغ به این بزرگی را حتّی اگر باور می‌کرد بسیار زود معلوم می‌شد که راست نگفته‌ام و می‌فهمید شهردار نیستم. آدم می‌تواند خودش را به‌جای مدیر یک شرکت یا مؤسسه معرّفی کند؛ ولی خود را شهردارنامیدن کمی مشکل است. آن‌هم شهری که از لندن تا پکن شُهره است. کم مقامی نیست.
BookishFateme
عتیق به‌سختی خودش را کنترل کرد تا نگوید «امیدی به این تعویذهای دروغ نیست.»
omid
گفت: «جوانی‌ات را مثل من تباه نکن. زن نگیری زود پیر و افتاده می‌شوی!» عبدالحسین خواست بگوید اگر قیمت را می‌دادند، من اینجا چی می‌کردم؟ نگفت.
omid
پیرمرد گفت: «همی یک دختر، ملائک هم که باشد، این دربه‌دری را می‌ارزد؟» عبدالحسین نان ماست‌آلودش را به کاسه برگرداند. در دلش آهسته گفت ندیده‌ای! و با صدای گرفته‌ای گفت: «می‌ارزد.»
omid
اگر شهردار شهری مثل مزارشریف بودم، هیچ مشکل نبود. چاره‌اش یک تماس تیلیفونی بود. بعد همان روز، با حضور چند مدیر شهرداری و چند مسئول امنیتی نام اصلی‌ترین خیابان شهر را می‌گذاشتم خیابان خجسته. با سردبیر یکی از روزنامه‌های محلی هم تماس می‌گرفتم تا نشر خبرش هم مدیریت شده باشد؛ ولی کابل مشکل است. هزار آدم فضول دارد که بین نَمَد، موی می‌پالند. باز خدا را شکر که اینجا پاریس یا بَرلین نیست تا اِن‌جی‌اوها مفت و مجانی کیسه به دست بگیرند و دو کوچهٔ یک‌متری را پاک‌کاری کنند بعد تا یک سال دیگر میتینگ بگیرند و مظاهره کنند که شهردار فاسد است و کار نمی‌کند. حالی اگر بفهمند یک خیابان را به نام معشوقه‌اش کرده است، باز بیا جنجال را سَیر کن. نه. نمی‌توانم.
BookishFateme
عبدالحسین از سینما که برآمد، زیر لب گفت امشب تو را خواهم دید عشق من
نویسا

حجم

۵۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۹۰ صفحه

حجم

۵۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۹۰ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان