بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تابستان با جسپر | طاقچه
تصویر جلد کتاب تابستان با جسپر

بریده‌هایی از کتاب تابستان با جسپر

امتیاز:
۴.۵از ۶۳ رأی
۴٫۵
(۶۳)
بزرگ که بشی، می‌فهمی دنیا پُره از آدم‌های غمگین، آدم‌های مریض، آدم‌های مشکل داره. تو نمی‌تونی مشکل همه رو حل کنی. وقتی نمی‌تونی، مقصر نیستی
adriana
می‌دونی، جالبه، وقتی یه چیز باورنکردنی چند بار اتفاق می‌افته، دیگه راحت باورش می‌کنی.»
Kara danvers
در هر چیزی تَرکی هست. نور از همین تَرک‌هاست که وارد می‌شود
Nao~
این قدرت موبایل چیز عجیبی بود. هر جا و مشغول هر کاری که بودم، وقتی پیامی می‌رسید، سیخ می‌نشستم و ضربان قلبم کمی بالا می‌رفت. توی دلم می‌گفتم یک نفر دارد به من فکر می‌کند.
Book
هر چیزی تَرَکی دارد نور از همین ترک‌هاست که وارد می‌شود.
:)💜
ولی آخرسر نزدیک ظهر به این نتیجه می‌رسیدم که هر قدر هم با چشم‌های بسته توی رختخواب بمانم، مغزم دست از تلق‌تلوق کردن برنمی‌دارد، از کار نمی‌افتد، مدام غلت می‌زند و می‌خواهد بلند شود.
Book worm
«امتحان کن. حقیقت رو امتحان کن.»
Raha.Sh
بخشی از وجودم می‌خواست نظرم را عوض کنم، می‌خواست به چیزی که فکر می‌کردم، فکر نکنم. بخشی از وجودم تس را دوست داشت و می‌خواست برود پایین پله‌ها و بغلش کند و همه‌چیز را دوباره روبه‌راه کند. ولی نمی‌توانستم. جلوی جریان رودخانه را نمی‌شد گرفت. ما چیزی گران‌بها را گم کرده بودیم و می‌دانستیم دقیقاً کجاست، ولی معنایش این نبود که می‌توانیم برگردیم سراغش.
کرم کتاب🐛📗
تنها راهی که برای فرار از خودم به ذهنم می‌رسید، این بود که وارد داستان زندگی یک نفر دیگر بشوم و از داستان خودم فاصله بگیرم. به جایی سفر کنم که دوستانم همدیگر را اذیت نمی‌کردند و برادرها غرق نمی‌شدند و خواهرها کتک نمی‌خوردند و پدر و مادرها نمی‌گذاشتند بروند، خوشگذرانی نمی‌کردند، سکوت نمی‌کردند. یا جایی که وقتی این‌جور چیزها اتفاق می‌افتاد، راه حلی داشتند.
Helia
«رفتم پایین، مامانم توی نشیمن نشسته بود و موسیقی گوش می‌داد. بهش گفتم ناراحتم. گفت بعضی وقت‌ها جنگیدن با غُصه سخت‌تر از خود غُصه‌ست، چون نمی‌تونی شکستش بدی. این‌جور وقت‌ها، غُصه‌بازی می‌کنی. یعنی به خودت اجازه می‌دادی که غمگین باشی، که با غمگین بودن خودت مشکلی نداشته باشی.»
Zahra Movahedi
اگر حوصلهٔ خنده و فریاد داشته باشی، زمان خوبی است. وگرنه، واقعاً مسخره است که بایستی وسط آن‌همه سروصدا، نگاه کنی و گوش کنی.
:)💜
از ته دل لبخند زدن حس خوبی داشت.
Book
مثل آدم‌های کتاب‌های قصه بود. انگار من آرزو کرده بودم و او ظاهر شده بود
𝐑𝐎𝐒𝐄
تنها جایی که واقعاً دلم می‌خواست باشم، همین‌جا بود، توی تختم، بین خواب و بیداری
f.nik
بزرگ که بشی، می‌فهمی دنیا پُره از آدم‌های غمگین، آدم‌های مریض، آدم‌های مشکل داره. تو نمی‌تونی مشکل همه رو حل کنی. وقتی نمی‌تونی، مقصر نیستی
𝐑𝐎𝐒𝐄
نمی‌دونم چرا. ولی هر چقدر هم بزرگ می‌شم، هیچی جای هری‌پاتر رو نمی‌گیره.
Book
جسپر یادم آورده بود که چطور عادی باشم.
f.nik
جسپر به چشم‌هایم زل زد و گفت: «یه آدم‌هایی هم هستن که درست وقتی خیلی بهشون نیاز داری، این جاهای خالی رو پُر می‌کنن. جاهای خالی بزرگ. وقتی که خیلی برات مهمه. گاهی وقت‌ها یه آدم این‌طوری به تورم می‌خوره و حس ششمم بهم می‌گه که قراره با هم دوست بشیم. دوست واقعی. می‌دونی منظورم چیه؟»
daisy
هر چیزی تَرَکی دارد نور از همین ترک‌هاست که وارد می‌شود.
seyed
یه آدم‌هایی هم هستن که درست وقتی خیلی بهشون نیاز داری، این جاهای خالی رو پُر می‌کنن. جاهای خالی بزرگ.
f.nik
«پس... غرق شدنش رو ندیدی؟» سرم را تکان دادم. «هیچی ندیدم. چون نگاهش نمی‌کردم. از عمد. چون نمی‌خواستم نگاهش کنم. بهش محل نذاشتم. جسپر، وقتی داشت می‌مرد، من محلش نذاشتم.»
fatemeh norozi
بهش گفتم ناراحتم. گفت بعضی وقت‌ها جنگیدن با غُصه سخت‌تر از خود غُصه‌ست، چون نمی‌تونی شکستش بدی. این‌جور وقت‌ها، غُصه‌بازی می‌کنی. یعنی به خودت اجازه می‌دادی که غمگین باشی، که با غمگین بودن خودت مشکلی نداشته باشی.»
fatemeh norozi
خودم گفتم این یک خانواده است. این‌ها آدم هستند نه ارواح. این ما هستیم که داریم بیدار می‌شویم، مهم نیست چه اتفاقی می‌افتد...
fatemeh norozi
این قدرت موبایل چیز عجیبی بود. هر جا و مشغول هر کاری که بودم، وقتی پیامی می‌رسید، سیخ می‌نشستم و ضربان قلبم کمی بالا می‌رفت. توی دلم می‌گفتم یک نفر دارد به من فکر می‌کند
𝐑𝐎𝐒𝐄
این انصاف نیست. انصاف نیست که همیشه مثل ارواح باشین و فقط وقتی از دستم عصبانی می‌شین، پدر و مادرم باشین
𝐑𝐎𝐒𝐄
هر چیزی تَرَکی دارد نور از همین ترک‌هاست که وارد می‌شود.
Book
ادا درآوردن سخت بود. اینکه سعی کنم به‌خاطرِ یک نفر دیگر حالم خوب باشد.
Book
صدایی درآوردم که هم می‌شد به معنای نمی‌دانم باشد، هم به معنای دست از سرم بردارید.
Book
چند سال واقعاً امیدوار بودم وقتی یازده سالم شد یه نامه به دستم برسه. بعد برم مدرسهٔ هاگوارتز.
Book
جالب است که می‌توانی در آن واحد نه دروغ بگویی، نه حقیقت را.
Book

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۴۴ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۴۴ صفحه

قیمت:
۸۰,۰۰۰
تومان