کودک تا وقتی که برای خود وجود دارد از لحاظ جنسی نمیتواند خود را متفاوت بداند. بهنظر دخترها و پسربچهها، تن در درجه اول، درخشش نوعی ذهنیت است، وسیلهای است که ادراک جهان را انجام میدهد: آنها از طریق چشمها و دستها جهان را درک میکنند نه به یاری اندامهای جنسی.
Nika
پدر به دخترهایش اجازه نمیداد که شبهنگام تنها از خانه بیرون بیروند، زیرا میترسید که به آنها تجاوز کنند
Nika
کلمه عشق برای مرد و برای زن، دو معنای متفاوت دارد. آنچه زن از عشق درک میکند نسبتاً روشن است: عشق، فقط از خودگذشتگی نیست، هدیه کامل جسم و جان، بدون قید و شرط، بدون هرگونه رعایت و ملاحظه و از هر جهت است. همین عدم قید و شرط است که از عشق او ایمانی، یگانه ایمانی که زن داشته باشد، میسازد. اما مرد اگر زنی را دوست داشتهباشد، همین عشق را از زن میخواهد؛ در نتیجه او بسیار دور از آن است که هراحساسی را که برای زن تقاضا میکند برای خود نیز بخواهد؛ اگر مردانی یافت شوند که همین نیاز واگذاری کامل را احساس کنند، عقیده من این است که آنها مرد نیستند.
bookwormnoushin
چه بدبختیئی است زن بودن! اما وقتی انسان زن باشد، بدبختی واقعی این است که خود شخص نداند این امر بدبختی است.
bookwormnoushin