بریدههایی از کتاب شاید بخواهید با من ازدواج کنید!
۳٫۳
(۱۳۷)
واقعاً باور دارم جیسن تو را دقیقاً بهخاطر کسی که هستی دوست دارد،
و این چیزی است که برایت دعا کردم،
دعا کردم کسی را داشته باشی که بتواند برای تمام جنبههای فوقالعادهات ارزش قائل شود و قدرشان را بداند.
Mary gholami
«در پایان زندگی، در پایان زندگیات، چهچیزی به یادگار گذاشتهای؟ دنیا را با چهچیزی پر کردهای؟ وقتی دیگران بخواهند از تو یاد کنند، برای صحبت دربارهٔ تو چه کلماتی انتخاب خواهند کرد؟»
مروارید ابراهیمیان
تشویقم میکرد مستقل باشم و سرم به کار خودم باشد؛ البته تا زمانیکه «کار خودم» اینقدراحمقانه نباشد که زندگیام را بههم بریزد.
keep
عزیزم، زود برگرد خانه.
اگر وقت تلف کنی، تاب ندارم حتی یک دقیقه صبر کنم.
عزیزم، زود برگرد خانه.
256
عقل سلیم میگوید اگر کاری را یادداشت کنیم احتمال انجامش را افزایش میدهد
Ghorbani
وقتی دخترم مرا در آغوش کشید و از صمیم قلبش از من تعریف کرد برایم ارزش نداشتند.
مستورع
«در پایان زندگی، در پایان زندگیات، چهچیزی به یادگار گذاشتهای؟ دنیا را با چهچیزی پر کردهای؟ وقتی دیگران بخواهند از تو یاد کنند، برای صحبت دربارهٔ تو چه کلماتی انتخاب خواهند کرد؟»
Mary gholami
دعا کردم کسی را داشته باشی که بتواند برای تمام جنبههای فوقالعادهات ارزش قائل شود و قدرشان را بداند.
senator
«خونهٔ ما بهاندازهٔ کافی تمیزه که بشه بهش گفت قشنگ و اونقدر شلخته که بتونیم توش زندگی شادی داشته باشیم»
• Khavari •
فکرش را هم نمیکردم که بخواهم در چنین سن پایینی برای ادامهٔ عمرم به کسی متعهد شوم، اما این رابطه بهشکلی طبیعی پیش میرفت و همهچیز به نظر درست میآمد.
farzanepoursoleiman
زندگی خیلی کوتاه است و ما عاشقِ بودن در کنار یکدیگریم؛ آدمهای عاشق نباید اینهمه ساعت از هم دور و مشغول کارهای جدا، در مکانهای جدا باشند:
Fatemeh Kiayi
فصل نوزدهم: دوباره ازدواج کردی؟
مهشید
همیشه شوخی را چاشنی چالشهای زندگی میکرد.
la lumière
این کتاب داستان عشق و ازدستدادن است، اما در عین حال لذت، زیبایی و شورِ زندگی را ارج مینهد؛ داستانِ اینکه چطور به پایان بخشی از زندگیتان میرسید و برای رفتن به سوی بخش بعدی راهی مییابید؛ داستان زندگی من و زنی استثنایی:
خانم سلطانی
شروع هر کار، عملی بسیار خشونتآمیز است.
من نمیتوانم شروع کنم. من از شروعکردن فراریام.
M.L
زمان مناسب هیچوقت از راه نخواهد رسید.
کاربر ۲۱۰۱۳۲۵
شمع درخششی خیرهکننده دارد و فضا را با نور زنده و رَقصانش که همواره دارد تغییر شکل میدهد روشن میکند. به نظرم شمعهایی با اندازههای مختلف منحصربهفردبودنِ شکلِ انسان را به نمایش میگذاشتند. اشکال، اندازهها و رایحههای مختلف، فتیلههایی که هرکدام بهشکلی متفاوت میسوزند و اجتنابناپذیری سوختنشان، همگی نمادی از انسانها و ضعفشان هستند. بله، هر روز و هر دقیقه شاهد این ضعف بودم، اما شمعها زیبایی و ظرافتِ خاصی داشتند که با من حرف میزدند. حالا که فرصتی پیش آمده بود تا مدتی طولانی در خانه بمانم، شروع کردم به ساختن شمع. خیلی زود اتاق نشیمن و سالن پذیراییمان به شمعفروشی رزنتال تبدیل شد.
esrafil aslani
تمام داستانهای عاشقانه آنطور که شما میخواهید به پایان نمیرسند، اما اغلب همین باعث میشود ارزش شنیدهشدن داشته باشند.
فهیمه
همانطور که آنجا ساکت کنار هم نشسته بودیم، متوجهش شدم، با تکتک ذرات وجودم حس کردم که زمانمان محدود است. اما نمیتوانستم به خودم اجازه دهم که تسلیمِ غمِ دانستنِ این موضوع شوم.
la lumière
چند وقت پیش ازم پرسیدی باتوجه به شرایط سختی که برامون پیش اومده، چیزی هست که بخوام بهت بگم یا نه. میخوام بگم دوستت دارم، نه اونطورکه هر روز بهت میگفتم، اون دوستت دارمها چنین معنایی داشتند: بعد از کار میبینمت، وقتی پیشت نیستم یادت باشه که واقعاً دوست دارم.
اما این دوستت دارم که الان بهت میگم یعنی طوری دوست دارم که تا به حال هیچکسی رو توی زندگیم اینطور دوست نداشتهم و نخواهم داشت. تو نیمهٔ دیگهٔ منی. ازم حمایت کردی و اطمینان و عشقی بهم دادی که فقط این دوستت دارمها میتونن احساسم رو بهت توصیف کنن. عشقت من رو به آدمی که الان هستم تبدیل کرده و تو رو تبدیل به تو. یعنی تو روحمی و خیلی خوب میشه اگه بتونیم تو این مبارزه پیروز بشیم و تا مدتها عاشق هم بمونیم. اصلاً عشقمون باید همینطوری باشه.
a lovinɡ
یکی از عمدهترین دلایلی که ازدواجمان اینچنین موفقیتآمیز بود این بود که واقعاً میخواستیم طرف مقابل شاد باشد، موفق شود، تأثیرگذار باشد و منبع الهامِ خودش را بیابد. همیشه از هم حمایت میکردیم
المیرا پویامهر
زمان معجزه میکند. افرادی که خودشان غم بزرگی را تجربه کرده بودند این را به من گفته بودند.
Mina
مادرم بسیار آزاداندیش بود، همیشه تشویقم میکرد مستقل باشم و سرم به کار خودم باشد؛ البته تا زمانیکه «کار خودم» اینقدراحمقانه نباشد که زندگیام را بههم بریزد.
saye.mfd
در زندگی روزمره هم همین کار را میکرد؛ یا از لباسهایم تعریف میکرد: «وای! خیلی خوشتیپ شدهای!» یا از سخنرانیای که در یکی از مهمانیهای شاممان ارائه دادم تعریف میکرد یا بعد از خواندن یکی از کارتهایی که به او داده بودم میگفت «درحقیقت»، من نویسندهٔ خانوادهام. او با رفتار و حرفهایش من را به انسان بهتری تبدیل کرد. حالا که به گذشته نگاه میکنم، مطمئنم من هم همین کار را برای او انجام دادم.
Farzaneh Yazdani
درسی که همان اوایل یاد گرفتم این بود که سوگواری برای هر شخصی بهشکلی متفاوت اتفاق میافتد و اصلاً راه درست یا غلطی برای گذران این دوران وجود ندارد. هرقدر بیشتر جلو رفتم و انسانهای بیشتری داستانشان را با من در میان گذاشتند، این بیشتر برایم مشخص شد.
مهشید
بهنحوی، طی تاریخ، به مردها برچسب «بیاحساس» زدهاند. درحقیقت، از نهادهایی مانند نهادهای وابسته به ارتش ایالات متحده گرفته تا خانوادههای معمولیِ امریکایی تا عرصههای ورزشی و استادیومها، نهادهای آموزشی و گروههای اجتماعیِ وابسته به آنها و حتی صنعت فیلمسازی و محتواهای تلویزیونی، مردها را بهنحوی بهتصویر میکشیدند که در برخورد با رویدادی عاطفی خشک و بیاحساساند. بهروزرسانی: تمام این افکار را دور بریزید!
زینب
زمان شام= زمانی برای کنار هم بودن. پخش موسیقی در پسزمینه اشکالی ندارد، اما تلویزیون ممنوع است.
la lumière
خانه را پر از یادداشتهای عاشقانه کردم
la lumière
ایمی همیشه میدانست چه بگوید، کِی بغل کند، کِی تنهایشان بگذارد، کِی سفتوسخت باشد و کِی عشق بورزد، طوری که فقط یک مادر میتواند.
la lumière
واقعاً هیچوقت برایمان مهم نبود کجا میرویم یا چه کاری انجام میدهیم؛ شام و نوشیدنی در کافهای نزدیکِ خانه که معمولاً مدتی را در آنجا میگذراندیم، با دوستانمان بیرون میرفتیم، موسیقی و اجراهای زنده، مهم این بود که کنار هم باشیم، برای هم وقت بگذاریم و اجازه ندهیم دغدغههای زندگی، بچهها، کار یا چیزهای دیگر آن «مایِ» فوقالعادهای را که در رأس تمام اینها بود از ما بگیرد. قرارهای هفتگیمان درست مثل شارژکردن باتریِ وسیلهای برقی بود، حالا این قرار میتوانست مدیتیشنی خیلی خوب یا تعطیلاتی کوتاه باشد. این قرارها هیچوقت تکراری نمیشدند. درحقیقت، به نظر میرسید همیشه بهنحوی به رابطهای که از پیش داشت قویتر میشد جان تازهای میبخشند.
fatemeh abdolahi
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۳ صفحه
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۳ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰۷۰%
تومان