بریدههایی از کتاب مبانی نظری غرب مدرن
۴٫۵
(۱۷)
من اعتقاد دارم که روزگار زوال و مرگ مدرنیته و انحطاط آن بیش از یک قرن است که آغاز شده است و این انحطاط، دیر یا زود موجب انقراض قطعی و نهایی و غرب مدرن خواهد شد.
علی دائمی
امروزه دیگر هیچ کشوری نمیتواند غربی شود، بلکه فقط میتواند غربزده شود و غربزدگی نیز در دو سطح محقق میگردد:
۱. غربزدگی مدرن.
۲. غربزدگی شبه مدرن
و این آخری بدتر از همه سطوح و مراتب غربزدگی است و متأسفانه مسیری که روشنفکران و دولتمردان و تکنوکراتها و آکادمیسینهای مادر نزدیک به دو قرن اخیر برای ما برگزیدهاند، همین مسیر شبه مدرنیته عقیم بالذّات بیمار بوده است که سالهاست مبتلا و گرفتار آن هستیم.
علی دائمی
واقعیت تاریخی فرهنگی «غرب» ابتدائاً در یونان باستان پدید آمد، اما تدریجاً گسترش یافت و فراگیر شد، به گونهای که امروزه در سیاره زمین تقریباً هیچ جایی نیست که به نحوی ظهورات غربی و یا غربزده در آن به خودنمایی نپردازد.
علی دائمی
«گرگوارسامسا» قهرمان داستان «مَسخ» اثر «کافکا» در واقع توسط همین بوروکراسی مدرن است که اینچنین مسخ شده و به یک حشره بدل گردیده است. آری بوروکراسی مدرن به دلیل روح توتالیتاریستی آن، آدمیان را به حشرات تبدیل مینماید. توتالیتاریسم بوروکراتیک پدیدهای نیست که مختص جوامع سوسیالیستی سابق بوده باشد، بلکه نظامهای دموکراسی لیبرال و اساساً کلیت دولت مدرن، نمودهای توتالیتاریسم بوروکراتیک هستند.
علی دائمی
وقوع انقلاب اسلامی ایران نیز اتفاق بزرگ و سترگی است که حکایت از چشماندازی معنوی در آینده بشر دارد. هرچند که انقلاب اسلامی در دو دهه و اندی از عمر خود به صورت یک حرکت فراگیر جهانی در نیامده و حتی داخل محدوده جغرافیایی خود در مقابل تهاجم امواج لیبرالیسم و تکنوکراتیسم تا حدودی دستخوش انفعال گردید اما تأثیر جهانی و تاریخی آن به عنوان یک نقطه آغاز و سر فصل در سمتگیری نوین تاریخ جهانی به سوی معنویت و عدالت دینی به هیچ روی انکارپذیر نیست.
سید حمید رضا تفتی
مدرنیته به طور ظاهری امکانات مادی و رفاهی را افزایش داده است اما چون ذات آن بر فزونطلبی، حرص و آز و سودجویی روزافزون نهاده شده است و نیز به دلیل توزیع ناعادلانه درآمدها و ثروتها، در واقع آدمی (به هر قشر و طبقه اجتماعیای که تعلق داشته باشد و به ویژه طبقات متوسط و فرودست جامعه) دائماً در تلاش برای ارضاء نیاز بیمارگونه به مصرف و تنوع وحشتناک مصرفزدگی، در عین احساس ناکامی مداوم است.
n.jahangard
در واقع دموکراسی، نظام مبتنی بر ارضای اهواء نفسانی بشر است، گاه در هیأت اصالت دادن به اهواء جمعی (مثل نظامهای جمعگرای سوسیالیستی یا ناسیونالیستی و فاشیستی) و گاه در هیأت اصالت بخشیدن به اهواء نفسانی فردی بشر همچون رژیمهای دموکراسی لیبرال.
دموکراسیهای مدرن (هر صورتی که داشته باشند: لیبرال، سوسیالیستی یا فاشیستی) به هر حال بر پایه مفهوم مدرن «قدرت» سامان یافتهاند و در جوهر این مفهوم، توتالیتاریسم نهفته است. مفهوم مدرن قدرت، تصرفگرا، استیلاجو و سرکوبگر است و میل به فراگیر شدن و تمرکز دارد؛ زیرا نفسانیتمدار است. آنچه که قدرت را از تمرکز مفسدانه حفظ میکند، حدود شرعی و نیز شهود قُدسی تزکیه فرد صاحب قدرت است.
حسام
اگرچه به لحاظ حقوقی، لیبرالیسم یک ایدئولوژی اتمیستی و فردگرا است، بهگونهای که اساساً «جامعه» را مفهومی اعتباری و فاقد اصالت میداند. اما در واقع، در مدل سلطه لیبرالیستی، فرد از طریق نهادهایی چون «افکار عمومی»، «ژورنالیسم بورژوایی»، «ادبیات رسانهای»، شوق به مصرفگرایی و تنوعطلبی و توتالیتاریسم اجتماعی نهفته در ذات لیبرالیسم، آنچنان کنترل میگردد که به هیچ روی فردیت معنوی و شخصیت ویژهای هر فرد که ریشه در «نقش وجودی» و حکمت خلقت او دارد به طور تام و تمام امکان تحقق نمییابد و قابلیتهای خاص و روحانی و فطری افراد غالباً به صورتی فعلیت نیافته و معطل باقی میمانند.
حسام
واقعیت تاریخی فرهنگی «غرب» ابتدائاً در یونان باستان پدید آمد، اما تدریجاً گسترش یافت و فراگیر شد، به گونهای که امروزه در سیاره زمین تقریباً هیچ جایی نیست که به نحوی ظهورات غربی و یا غربزده در آن به خودنمایی نپردازد.
علی دائمی
اومانیسم بیانگر نسبت مابین آدم و عالم بر پایه این تصور است که بشر شأن مخلوقیت خود را آگاهانه یا ناآگاهانه کمتر مورد توجه قرار داده و خود را مالکالرقاب عالم و فرمانروای طبیعت و دائرمدار فرض نماید. در این تلقی، آدمی حتی اگر به دین و آئینهای معنوی معتقد باشد، آن را به گونهای ذیل نفسانیت خود تعریف میکند.
علی دائمی
تکنولوژی، انبوه ثروت برای بوروژواها آفریده است، اما نصیب طبقات متوسط و تودههای فرودست فقط «زندگی قسطی» و «میل دائمی به مصرف دیوانهوار و آرزوهای دور و دراز توأم با سرخوردگی همیشگی» و در یک عبارت «فقر مدرن» است.
n.jahangard
در غرب یونانی، نحوی خودبنیادی یا انسانمحوری پنهان نهفته بوده است که در دوره غرب مسیحی تحت لوای تفسیرها و تأویلهای بعضاً بشرانگارانه همچنان مستور است و در عصر جدید (مدرنیته) به وجه غالب و آشکار تفکر غربی بدل میگردد.
علی دائمی
اومانیسم، روح مدرنیته است و نیهلیسم صفت ذات این روح است.
Ali Ali
تکنولوژی، انبوه ثروت برای بوروژواها آفریده است، اما نصیب طبقات متوسط و تودههای فرودست فقط «زندگی قسطی» و «میل دائمی به مصرف دیوانهوار و آرزوهای دور و دراز توأم با سرخوردگی همیشگی» و در یک عبارت «فقر مدرن» است.
n.jahangard
اومانیسم، روح مدرنیته است و نیهلیسم صفت ذات این روح است.
Ali Ali
مارکس، کار از خودبیگانه و استثمار بیرحمانه و بیعدالتی طبقاتی و انباشت فقر و سرمایه در قطبهای مختلف جامعه را به شدت محکوم میکرد، اما مارکس درنمییافت که فقر و بیعدالتی و از خودبیگانگی و انباشت سرمایه از لوازم ذاتی تمدن مدرن است و ریشه در نسبت اومانیستی بشر با خود و عالم دارد و راه رهایی از آنها عبور از قلمرو تفکر اومانیستی و ساحت مدرنیته است و لا غیر.
سید حمید رضا تفتی
دو مفهوم شرق و غرب را میتوان به اشکال و اقسامی تقسیمبندی کرد:
۱. از منظر طلوع و غروب حقیقت؛ شرق را مشرق انوار و مطلع نور حقیقت دانست و «غرب» را معادل غروب حقیقت فرض کرد. این تعبیری عرفانی از شرق و غرب است و اساس تمثیل آن همانا طلوع و غروب خورشید در مشرق و مغرب است.
shariaty
۴. غرب قرون وسطی به هیچ روی دینی نبوده، بلکه حاصل پیوند مابین میراث متافیزیک یونانی با مسیحیت مسخ شده شبه دینی بوده است.
zeinab610
حجم
۱۶۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱۶۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
قیمت:
۳۵,۰۰۰
۱۷,۵۰۰۵۰%
تومان