اینها را کی نوشته است؟
درستکار: آقای جمال امید در فرهنگ فیلمهای سینمای ایران.
جل الخالق!
صلحجو: البته خلاصه داستانها در این فرهنگ، گاهی حیرتانگیز است.
خب کسی که این کار را میکند باید اطلاعات دقیقی درباره فیلمها داشته باشد، در حالی که خلاصه داستانی که شما خواندید خودش یک معماست!
عقیقی: این که چیزی نیست. در مورد خلاصه داستان فیلم معروفی مثل گوزنها در چاپ اولاش این طور نوشته است: «قدرت که بعد از دزدی تحت تعقیب است برای مخفی شدن نزد دوست زمان تحصیلیاش سید میرود. سید، زمانی در مدرسه قدرتی داشته ولی حالا سخت معتاد است. سید با زنی به نام فاطی که در تأتر کار میکند زندگی مشترکی دارد. قدرت نمیتواند سید را از اعتیاد برهاند و کوششهای سید نیز برای نجات او نتیجه نمیدهد. آن دو که پس از سالها یکدیگر را یافتهاند میبینند که همه چیز تغییر کرده و حالا هر دو حسرت گذشتهها را میخورند!»
واقعاً عجیب است. این جور فرهنگها حکم سند را دارند و از نظر خلاصه داستان نباید نقص داشته باشند.
شهرام صفاری زاده
در گرمای نیمه مرداد ۱۳۷۸، در روزی که هوای شرجی شمال، سبزی و طراوات را از چشم میانداخت، به اعتبار «نویسنده» بودن و شناختن یکی از کودکان سرزمین بهشت، اتفاقی نشانی فریدون گُله را یافتم. کوچک مردی که با افتخار نام او را بر زبان راند، فریدون قاسممدار همسایه او بود: «آقا گُله، نویسنده است، در همسایگی ما...». ساعتی بعد، غریبگی و دوری و بیگانگی، به صمیمت و سلام و نگاهی آشنا، رنگ باخت.
Hami moqaddam