میرزافتحعلی آخوندزاده
زندگینامه و معرفی کتابهای میرزا فتحعلی آخوندزاده
میرزا فتحعلی آخوندزاده (Mirza Fatali Akhundov) نمایشنامهنویس، مترجم، شاعر و منتقد اجتماعی بود. خواستهی پدر او این بود که فتحعلی آخوند شود؛ اما سرنوشت این مرد آن بود که نویسنده و کارمند دولتی ترجمه باشد. او اولین نویسندهی کمدین با اسلوبهای غربی بود.
بیوگرافی میرزا فتحعلی آخوندزاده
چنانکه خود در زندگینامهاش گفته است پدرش «میرزا محمدتقی بن حاجی احمد» که اجدادش از طوایف «فرس» (فارس) بود، در اوایل جوانی کدخدای قصبهی خامنه از توابع ارونق و انزاب در تبریز بود. به دلیل ستمی که دولتیان در حقش روا داشتند، خانه و زن و فرزند را گذاشت و برای تجارت به شهر نوخا در ولایت شکی رفت.
میرزا محمدتقی در نوخا با زنی به نام اختر که خواهر آخوند «حاجی علیاصغر»، یکی از علمای شهر بود ازدواج کرد. میرزا فتحعلی حاصل این ازدواج بود و در همین شهر به دنیا آمد. بعد از مرگ حاکم ولایت شکی که ایرانیان مهاجر را تحت حمایت خود داشت، خانوادهی میرزا فتحعلی به خامنه برگشتند؛ اما چون همسر جدید با همسر سابق سازگار نبود طلاق گرفت و میرزا فتحعلی به همراه مادرش نزد «ملا علیاصغر» بازگشت.
فلسفهی نام آخوندزاده
او نزد آخوند علیاصغر تعلیم و تربیت یافت و بهنوعی فرزندخواندهی او شد. فامیلی آخوندزاده از این رو بود. او قرآن و مقدمات فارسی و عربی را آموخت و اطلاعاتی نیز دربارهی علوم اسلامی به دست آورد. مدتی بعد، ملا علیاصغر با خانواده به گنجه رفت تا در وضعیت بهتری میرزا فتحعلی را برای رسیدن به مقامات روحانی آماده کند؛ اما آن سالها جنگهای ایران و روسیه در جریان بود و شهر گنجه ویران شد. ملا علیاصغر به علت وضع بد مالی دوباره به زادگاه خود بازگشت و میرزا فتحعلی تحصیلات خود را در همانجا ادامه داد. مدتی بعد که ملا علیاصغر عازم سفر مکه شد چون قصد داشت پسرخواندهاش را در سلک روحانیها درآورد او را بار دیگر به گنجه نزد یکی از دوستان خود به نام «ملا حسین» فرستاد تا صرف و نحو و منطق و فقه بیاموزد.
آشنایی با میرزا شفیع
میرزا فتحعلی در آنجا با «میرزا شفیع»، حکیم و شاعر گنجوی آشنا شد. او یکی از ایرانیان ساکن گنجه بود و میرزا فتحعلی نزد او خط نستعلیق آموخت. میرزا شفیع را ملایان آن زمان متهم به الحاد کرده بودند و آزار را میدادند. او هم اشعار طنزآمیزی علیه آنها میسرود. چنانکه گفتهاند ترجمهی روسی اشعار میرزا شفیع در ۱۸۸۰ منتشر شد و «تولستوی» آن را اثری ارزنده شناخته بود.
این آشنایی و ارشادهای میرزا شفیع بود که باعث شد میرزا فتحعلی از اندیشهی روحانی شدن منصرف شود و به فکر ورود به خدمات دولتی و آموختن علوم و تمدن جدید بیفتد. وقتی ملا علیاصغر از سفر مکه بازگشت او را از گنجه به نوخا برگرداند و در دبستانی دولتی به فراگرفتن زبان روسی نشاند. میرزا فتحعلی بیش از یک سال آنجا نماند و در ۱۲۵۰ قمری/ ۱۸۳۲ میلادی به تفلیس رفت. با آشناییهایی که آنجا پیدا کرد خود را به «بارن روزن»، فرمانروای امپراتوری روسیه در گرجستان معرفی کرد و به سمت مترجمی زبانهای شرقی وارد خدمات دولتی شد. در آن زمان ۲۳ سال داشت. او تا پایان عمر در این سمت ماند و به سبب شایستگی در انجام وظایف به درجهی سرهنگی و نشانهای متعدد رسید.
مترجمی
آخوندزاده در هیئتهای اعزامی مختلف در مذاکرات دیپلماتیک، در پذیراییها و محاکمات شرکت میکرد. در ۱۸۳۷ به سمت مترجمی جزء هیئت اعزامی به ریاست ژنرال روزن برای تعیین حدود ساحلی دریای سیاه به آبخازستان رفت. در ۱۸۴۰ در کمیسیون تعیین مرزهای روسیه و عثمانی سمت مترجمی «نمیرویچ دانچنکو»، کاپیتان ستاد کل را داشت. در ۱۸۴۸ مترجم هیئتی به ریاست «ژنرال شیلینگ» از دربار تزار شد و برای تبریک تاجگذاری ناصرالدین شاه به تهران رفت. در اردوکشی ۱۸۵۵ به عثمانی و در کمیسیون ادارات دولتی و ولایتی ایروان و کارهای بسیار دیگر شرکت و عضویت داشت.
آخوندزاده ۲۵ صفر ۱۲۹۵/ ۲۸ فوریه ۱۸۷۸ در ۶۷ سالگی درگذشت و در گورستان مسلمانان تفلیس به خاک سپرده شد. پس از انقلاب اکتبر شوروی در نوشتهها و پژوهشهای نویسندگان روسی و قفقازی به میرزا فتحعلی عنوان «آخوندوف» یا «آخونداوف» اطلاق گردید که نادرست است؛ زیرا خود او در زیر تمامی نوشتههایش اعم از فارسی، ترکی، عربی و روسی، «میرزا فتحعلی آخوندزاده» و گاهی «آخوندزاده» مینوشت و امضا میکرد.
نویسندگی؛ اندیشه و آثار میرزا فتحعلی آخوندزاده
در آن زمان تفلیس مرکز قفقاز و به لحاظ فرهنگ و ادب سرآمد شهرهای آن منطقه بود. اقامت در این شهر در حیات ادبی و فرهنگی آخوندزاده نقش مهمی داشت. در آنجا با تاریخ و ادبیات ایران آشنا شد، زبان و ادبیات روسی را کامل فرا گرفت، از راه زبان و ادبیات روسی با ادبیات و فلسفهی غرب آشنا شد و کتابهای نویسندگان قرن هجدهم چون «دیدرو»، «ولتر»، «هلباخ» و غیره را مطالعه کرد و با آزادیخواهان عصر خود آشنا شد. در ۱۸۳۷ که «پوشکین»، نویسنده و شاعر مشهور روسی در دوئل کشته شد، میرزا فتحعلی که با آو آشنایی داشت و در آن زمان نیز با تخلص «صبوحی» شعر میگفت در رثای او قصیدهای سرود.
آخوندزاده پیش از رفتن به تفلیس از هنر نمایش بیاطلاع بود. نخستین آشنایی او در سالهای دههی پنجم قرن نوزدهم صورت گرفت. در آن زمان سالنهای شاهزادگان ثروتمند گرجستان محل برگزاری کنسرت بود و قطعههای کوتاهی از نوشتههای نویسندگان روسی و گرجی به اجرا درمیآمد. بعد از آنکه تماشاخانهی بزرگ تفلیس را بنیان گذاشتند، نمایش «بورژوای اصلزاده» اثر مولیر و «آفت عقل» گریبایدوف به نمایش درآمدند که آخوندزاده برای تماشای آنها رفته بود. او رفتهرفته با نمایشنامهنویسان مهم و معتبر آن زمان مثل «گوگول» و «آستروفسکی» آشنا شد و الهام گرفتن از «شکسپیر» و «مولیر» را شروع کرد. این مجموعهی الهام درنهایت او را واداشت تا خود نوشتن نمایشنامه را شروع کند.
او از ۱۸۵۰ تا ۱۸۵۶ نوشتههایی دربارهی معیشت مردم آذربایجان نوشت و ابعاد تاریک آن را به باد انتقاد گرفت. هدف اصلیاش از نگارش بیشتر آثارش تلنگر اخلاقی و پرورش افکار بود و چنانکه خودش میگفت آرزویی جز ترقی و تعالی ایران نداشت. آخوندزاده دلمشغول عقبماندگی ایرانیان بود و بیخبری آنها از پدیدههای نو تمدن و فرهنگ غرب را سبب این عقبماندگی میدانست. همین تعصب به زادگاهش و آرزوی خوشبختی ایرانیان که در نوشتههایش منعکس است باعث شده او را «اندیشهورز ناسیونالیسم ایرانی» بدانند. آخوندزاده در معرفی خودش گفته است: «اگرچه علیالظاهر ترکم، اما نژادم از پارسیان است... آرزوی من این است که... ایرانیان بدانند که ما فرزند پارسیانیم و وطن ما ایران است... ما را شایسته آن است که اسناد شرافت بر خاک وطن مینونشان خود بدهیم.» او یکی از ایدهپردازان و طرفداران مُصر تغییر الفبا بود. عقیده داشت كه الفبای مرسوم عربی، با آن سختیها و نقايصی كه دارد، يكی از علل بزرگ نادانی و عقبماندگی ملتهای اسلامی است و با این عقیده درصدد برآمد كه الفبای عربی را اصلاح و آن را برای احتياجات مردم ترکیزبان و فارسیزبان مناسب سازد. این کتابچه را در ۱۸۶۳ نوشت و برای ارائه به عثمانی برد. اهل دولت عثمانی او را به گرمی پذیرفتند؛ اما از این ابتکار استقبال نکردند. آخوندزاده از پیشگامان دفاع از حقوق و آزادی زنان هم بود.
مضمون آثار
مجموع نوشتههای میرزا فتحعلی آخوندزاده نکوهش شدیدالحن و مبارزه با عناصر ارتجاعی، خرافه و استبداد بود. او یکی از نوآوران نقد اجتماعی در زمان خودش بود. نوشتههایش با اسلوب ساده، ماهیت اصلاحی و انتقادی داشتند.
حکایت یوسف شاه یا ستارگان فریبخورده
آخوندزاده تنها رمان خود را با نام «حکایت یوسف شاه یا ستارگان فریبخورده» در ۱۸۵۷/ ۱۲۷۳ قمری نوشت. زمان این نمایشنامه مقارن با پادشاهی شاه عباس بزرگ صفوی و با اقتباس از واقعهای است دربارهی مردی زینساز که موقتاً به مقام شاهی میرسد. در این نمایش و در سال هفتم پادشاهی شاه عباس ستارهی دنبالهداری در آسمان پدید میآید و منجمان پیشگویی میکنند که ظهور این ستاره نشانهی تغییری بزرگ یا مرگ پادشاه زمان است. منجمباشی شاه چنین چاره میاندیشد که شاه چند روزی از سلطنت کناره گیرد و کسی را که محکوم به مرگ است به جای خود بنشاند. کسی به نام یوسف ترکشدوز را که پیرو یکی از «طوایف ضاله» به نام نقطویه است انتخاب میکنند. بر تنش لباس شاهی میپوشانند و روی سرش تاج میگذارند. شاه سه روز در برابر او خدمت میکند و بعد از آن او را به دار میآویزند و شاه به سلطنت بازمیگردد.
آخوندزاده در این داستان به ظلم و استبداد شاه و نادانی و چاپلوسی وزیران، روحانیها و رجال اشاره میکند و میگوید باعث ویرانی ایران پرشکوه و خاری دولت علیه، اهل دولت و وزیران آن هستند که با نادانی و چاپلوسی و اعمال پست و ابلهانه، کارهای خود را خدمات شایسته جلوه میدهند.
مسیو ژوردان حکیم نباتات و درویش مستعلی شاه جادوگر
«مسیو ژوردان حکیم نباتات و درویش مستعلی شاه جادوگر» نمایشنامهای تمثیلی است و دنیای تاریک شرق و جهان روشن غرب را مقایسه کرده است. مستعلی شاه جادوگر، شیادی عوامفریب و ملایی ریاکار است که از جهل مردم سود میبرد. مسیو ژوردان گیاهشناسی است که از ایدهئالهای مترقی تمدن غرب پیروی میکند.
حکایت ملا ابراهیم خلیل کیمیاگر
نمایشنامهی «حکایت ملا ابراهیم خلیل کیمیاگر» دربارهی مردی شیاد به همین نام و اهالی طماع شهر نوخا است که فریب این مرد را میخورند. در میان آنها تنها حاجی نوری شاعر است که مردم را از فریب این مردم دغلباز برحذر میدارد و آنها را نصیحت میکند که اکسیر را باید در هنر و توانایی انسان جست.
سرگذشت مرد خسیس
این اثر قویترین و مشهورترین نمایشنامهی آخوندزاده است؛ زیرا نخستین ایرانی بود که دستبهکار نوشتن کمدی آن هم به تقلید از اسلوب کمدیهای مولیر با فضا و خلقوخوی شخصیتهای ایرانی شد.
تمثیلات
مجموعهی نمایشنامههای تمثیلی میرزا فتحعلی آخوندزاده با عنوان «تمثیلات» در یک مجلد چاپ شدهاند و مشتمل بر شش نمایشنامه و یک داستان هستند که آنها را در سالهای ۱۸۴۹ تا ۱۸۵۶ نوشت. این کتاب اولین بار به زبان ترکی آذربایجانی نوشته شد، به زبان روسی نیز ترجمه و در زمان خود او و با نظارتش به همت میرزا جعفر قراچهداغی به فارسی برگردانده شد.
مکتوبات
کتاب «مکتوبات» او شامل سه مکتوب از شاهزاده کمالالدوله هندی به شاهزاده جلالالدوله ایرانی و پاسخ وی به آنهاست. این کتاب را در ۱۲۸۰ تا ۱۲۸۱ قمری به زبان ترکی آمیخته به اشعار فارسی و آیات و احادیث و امثال عربی نوشت. خود آخوندزاده آن را به فارسی برگرداند. او در این کتاب عقاید سیاسی و فلسفی خود را طرح کرده و از ظلم و استبداد حکام شرقی و ماهیت ارتجاعی حکمرانیشان گفته است. اوضاع و احوال بد ایران و ایرانی را به دلیل حملهی اعراب مسلمان به ایران دورهی ساسانی دانسته و فردوسی را تنها شاعر خودآگاه ایرانی معرفی کرده است. او نامهی رستم فرخزاد به برادرش را که در شاهنامه آمده است، سرگذشت ایران پس از اسلام میداند. مکتوب اول کمالالدوله با شرح قانوننامهی قدیم ایران در عهد جمشید و گشتاسب آغاز شده و پس از آن از اوضاع آشفتهی کشور ایران در زمان مؤلف همچون خرابی راهها، بیآبی زمینها، ویرانی شهرها، ناپاکی حمامها، هرجومرج مالی، خرافات، نادانی عامه، چاپلوسی درباریان و بیعدالتی محاکم گفته است.