عبدالرحمن بدوی
زندگینامه و معرفی کتابهای عبدالرحمن بدوی
عبدالرحمن بدوی (Abdel Rahman Badawi) در ۱۹۱۷ به دنیا آمد. او را نخستین فیلسوف اگزیستانسیالیست در جهان عرب میدانند. بدوی در یک خانوادهی ثروتمند روستایی در روستای شریاص در استان دمیاط به دنیا آمد. پس از پایان تحصیلات متوسطه به دانشکدهی هنر دانشگاه مصر رفت. زیر نظر استادان مشهور فرانسوی در آن زمان مانند آندره لالاند و پل کراوس تحصیل کرد. طی آشنایی با آثار خاورشناسان، متوجه موضوع تأثیر میراث یونانی بر جهان اسلام شد.
بیوگرافی عبدالرحمن بدوی
در ۱۵ اکتبر ۱۹۳۸ به عنوان دستیار تدریس پروفسور لالاند در گروه فلسفهی دانشکدهی هنر دانشگاه مصر برای دانشجویان کارشناسی، دربارهی روششناسی تحقیق و متافیزیک سخنرانی میکرد. از ژانویهی ۱۹۳۹، به تدریس تاریخ فلسفهی یونان و تفسیر متون فلسفهی فرانسوی برای دانشجویان گروه فلسفه مشغول شد. بدوی مدرک کارشناسی ارشد خود را با پایاننامهای که به زبان فرانسوی زیر نظر لالاند و سپس الکساندر کوره، با عنوان «مشکل مرگ در اگزیستانسیالیسم» نوشت، به دست آورد. این پایاننامه در ۱۹۶۴ به زبان فرانسوی در چاپخانهی مؤسسهی فرانسوی باستانشناسی شرق در قاهره چاپ شد. در ۲۹ مه ۱۹۴۴ با رسالهای تحت عنوان «زمان اگزیستانسیالیستی» (الزمان الوجودی) دکترای خود را در رشتهی فلسفه در دانشگاه فؤاد اول گرفت. بعد از نوشتن این رساله، طه حسین او را اولین فیلسوف مصری در مصر و جهان عرب در دوران معاصر معرفی کرد. این رساله نیز در ۱۹۴۵ چاپ شد.
بدوی در ۱۹۵۰ بعد از آنکه به درجهی استادیاری ارتقا یافت به دانشکدهی هنر دانشگاه ابراهیم پاشا (عین شمس فعلی) رفت و دپارتمان فلسفه را در آنجا تأسیس کرد و ریاست آن را بر عهده گرفت. او به مدت دو سال از مارس ۱۹۵۶ تا نوامبر ۱۹۵۸ به عنوان رایزن فرهنگی و رئیس هیئت آموزشی مصر در برن سوئیس کار کرد و از فوریه تا اکتبر ۱۹۶۷ استاد مدعو در گروه فلسفه و مؤسسهی مطالعات اسلامی در دانشکدهی هنر سوربن بود. شش سال یعنی از ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۳ استاد منطق و فلسفهی مدرن در دانشگاه بنغازی در لیبی بود. مدتی هم در دانشکدهی الهیات و علوم اسلامی دانشگاه تهران مشغول به کار شد. در ۱۹۷۴ به عنوان استاد فلسفه، منطق، اخلاق و سفسطه در دانشکدهی هنر دانشگاه کویت تدریس کرد.
بدوی علاوه بر تدریس، فعالیت سیاسی نیز میکرد. او از اعضای حزب مصر جوان (۱۹۴۰ - ۱۹۳۸) و سپس عضو کمیتهی عالی حزب نوملی (۱۹۵۲ - ۱۹۴۴) بود. در ژانویه ۱۹۵۳، یکی از اعضای کمیتهی قانون اساسی بود که برای تهیهی قانون اساسی جدید در مصر تشکیل شد. بدوی در این کمیته بر موضع لیبرالدمکراسی پافشاری میکرد؛ اما در نهایت سندی که تهیه کردند توسط رژیم جدید رد شد. بدوی در مورد جمال عبدالناصر گفت که او آزمایش لیبرالدمکراسی در مصر را که میتوانست به دمکراسی کامل بینجامد، سقط کرد. در ۱۹۶۶ مصر را ترک کرد و در پایان عمر به آن بازگشت. حضورش در لیبی، تهران، کویت و بعد از آن، پاریس ناشی از این تبعید بود. در ۱۹۵۲ نیز که ناصر سلطنت را سرنگون کرد و اصلاحات ارضی را به اجرا گذاشت، بدوی داراییهای خود را از دست داده بود؛ اما زمانی این اتفاق افتاد که او بهعنوان استاد دانشگاه موقعیتش تثبیت شده بود. او در لیبی برای مدت کوتاهی به دلیل صحبت با دانشجویانش دربارهی دمکراسی به زندان افتاد که با درخواست انور سادات از معمر قذافی آزاد شد. آخرین مقصد مهاجرت بدوی پاریس بود و از ۱۹۷۵ در هتلی در آن شهر اقامت داشت. او در پایان عمر به مصر بازگشت و در ۲۰۰۲ و در سن ۸۵ سالگی در قاهره درگذشت.
اندیشهی عبدالرحمن بدوی و معرفی کتابهای او
شکلگیری اندیشهی بدوی در زمانهای بود که جنبش احیای فلسفی با گرایشهای مارکسیستی و اگزیستانسیالیستی در حال بالیدن بود. این تکاپوی فلسفی در غرب به دلیل پیوندهای تاریخی مصر و فرانسه، این کشور و محیط دانشگاهیاش را از آن مصون نگذاشت. بدوی در اندیشهها و آثار خود، تحت تأثیر نیچه و هایدگر بود. با توجه به اینکه اگزیستانسیالیسم سارتر هنوز موضوعی جدید بود، شاید اجتنابناپذیر بود که بدوی را در سراسر جهان عرب به عنوان مشعلدار این تفکر بشناسند. او تلاش کرد ایدهی اگزیستانسیالیسم را در فرهنگ خود ریشهیابی کند که در کتاب «اومانیسم و اگزیستانسیالیسم در اندیشه عرب» (۱۹۴۷) نمود دارد. در این کتاب چگونگی تجلی دو اندیشهی مهم و بنیادین در پدیدآمدن و دگرگونی تمدن مدرن غرب، یعنی اومانیسم و اگزیستانسیالیسم را توضیح میدهد. او تأکید بر اگزیستانسیالیسم، خصوصاً «اگزیستانسیالیسم عربی» را اینطور تبیین میکرد که ملتها نباید مقدرات خود را محتوم بدانند و آن را به دست هیچ معماری جز آنکه مانند خودشان درد را زیسته باشد وامگذارند؛ چراکه اگزیستانسیالیسم خواهان وصال به هستیشناسی عمیق و بازیابی خویشتن است.
بدوی به زبانهای مهم اروپایی مسلط بود و بیش از ۱۲۰ کتاب منتشر کرد. اعتقاد او بر این بود که غرب و اسلام حلقههای مکمل و سازگار در یک زنجیرهی مشترک هستند. ترویج این ایده اما در تضاد با عقاید اسلامگرایان مدرن بود. او همچنین دربارهی بدهی فرهنگی اروپا به اعراب نوشت. این اندیشه در کتابهای اصلی او «میراث یونانی در تمدن اسلامی» (۱۹۴۰) و «ارسطو در میان اعراب» دیده میشود. بخشی از نوشتههای بدوی به دفاع از قرآن و پیامبر اسلام در برابر حملهی خاورشناسان به اسلام بود.
کتاب «در باب تاریخ الحاد در اسلام» (۱۹۴۶) و «دفاع از قرآن در برابر منتقدانش» (۱۹۸۸) در همین راستا بودند. کتاب «تاریخ تصوف اسلامی» عرفان و تصوف را از ابتدا تا پایان قرن دوم هجری بررسی میکند. کتاب «دائرةالمعارف مستشرقان» نیز شرح احوال و مهمترین آثار حدود دویست تن از خاورشناسان است. یکی از ترجمههای او به عربی، مجموعهی دیوان غربی-شرقی گوته بود.