بیل کلینتون
زندگینامه و معرفی کتابهای بیل کلینتون
بیل کلینتون با نام کامل ویلیام جفرسون کلینتون (William Jefferson Clinton) یکی از شخصیتهای مهم سیاسی آمریکا و چهل و دومین رئیسجمهور این کشور است. او با اقدامات سیاسی و اجتماعی خود تأثیر گستردهای بر آمریکا گذاشت و سیاستهای داخلی و خارجی کشور را دچار تحول کرد. بیل کلینتون در کنار فعالیتهای سیاسی به دنیای ادبیات نیز علاقهمند است و تاکنون چند کتاب روانهی بازار کرده است.
بیوگرافی بیل کلینتون
بیل کلینتون در ۱۹ آگوست سال ۱۹۴۶ در شهر کوچک هوپ، آرکانزاس به دنیا آمد. خانوادهی او درآمد چندان بالایی نداشت و پدرش چند ماه پیش از تولد او در یک حادثه جان خود را از دست داده و از دنیا رفته بود. بیل کلینتون سالهای اولیهی زندگیاش را تحت مراقبت دو زن جسور و مستقل، یعنی مادر و مادربزرگش گذراند. مادرش اکثر اوقات خانه نبود، چراکه تلاش میکرد بهتنهایی خرج زندگیشان را دربیاورد و بیل بیشتر روزهای خود را در کنار مادربزرگش و باقی فامیلهایشان میگذراند. مادربزرگ او نقش پررنگی در شکلگیری شخصیتش داشت و اولین کسی بود که عشق به خواندن را در قلب بیل پرورش داد. بیل از سوی دیگر اعضای خانواده نیز همیشه مهر و محبت دریافت میکرد و تحت حمایت آنها قرار داشت. درس مهمی که بیل کلینتون از پدربزرگ و مادربزرگش یاد گرفته بود این بود که همیشه به دیگران احترام بگذارد. در آن زمان با افراد رنگینپوست و بهخصوص با مردم سیاهپوست بهدرستی رفتار نمیشد و بااینحال، پدربزرگ و مادربزرگ او در مغازهی خود با همهی افراد اعم از رنگ پوستشان با احترام و بهدرستی رفتار میکردند. بیل کلینتون از همان سن کم یاد گرفت که تمامی مردم با یکدیگر برابر هستند و این درس ارزشمند همیشه در گوشهای از ذهنش باقی ماند.
در سال ۱۹۵۰، مادرش با مردی ازدواج کرد که دلال ماشین بود و به دلیل اعتیاد به الکل اغلب رفتارهای خشونتآمیز از خود نشان میداد. آنها پس از ازدواج مادرش به هات اسپرینگز نقلمکان کردند. محیط جدید زندگی بیل برخلاف محیط زندگی قبلیاش از آرامش و محبت چندانی برخوردار نبود. او تقریباً هر روز مجبور بود تا بحث و مشاجرهی مادر و ناپدریاش را تحمل کند و با وجود این اوضاع، همیشه درسهایش را خوب میخواند و در مدرسه نمرات بسیار خوبی میگرفت. از همان کودکی به سیاست علاقه داشت و بلد بود که ساکسیفون بنوازد. او حتی مدتی به این فکر افتاده بود که موسیقی را ادامه دهد و بیشتر در این مسیر پیشرفت کند؛ ولی هرچه بیشتر میگذشت بیشتر متوجه میشد که توانایی واقعیاش در رهبری و انجام کارهای اجتماعی است.
در سال ۱۹۶۳، یکی از مهمترین رویدادهای زندگی بیل کلینتون رقم خورد. او در آن سال در حال گذراندن سال آخر دبیرستانش بود و ازآنجاییکه همیشه دانشآموز خوب و منظمی بود، مدیر مدرسه تصمیم گرفت تا او را به همراه تعداد دیگری از دانشآموزان به واشنگتن بفرستد. بیل کلینتون در آنجا برای شرکت در یک کنفرانس دانشآموزی به کاخ سفید رفت و با رئیسجمهور، جان اف کندی دیدار کرد. گاهی اوقات از همان ابتدا مشخص است که سرنوشت برای یک نفر چه آیندهای معین کرده است، بیل کلینتون از اولین کسانی بود که در رز گاردن کاخ سفید با کندی دست داد. بعد از این اتفاق، تحولی در شخصیت بیل کلینتون به وجود آمد و او مصمم شد که در آینده رئیسجمهور شود تا بتواند با اقدامات خود به مردم کمک کند و زندگی آنها را تغییر دهد. اتفاق مهم دیگری که در همان سال برای بیل کلینتون رخ داد، تماشای سخنرانی معروف مارتین لوتر کینگ جونیور با نام «رویایی دارم» بود. او بهقدری تحتتأثیر این سخنرانی قرار گرفت که با تماشای آن به گریه افتاد و مدتی بعد خطبهخط آن را حفظ کرد. مارتین لوتر کینگ تبدیل به یکی از بزرگترین قهرمانان کلینتون شد و او تصمیم گرفت تا فعالیتهای خیرخواهانهی بیشتری انجام دهد. در تمام این مدت کلینتون عشق به خواندن را از یاد نبرده بود و همیشه در اوقات فراغت خود سرش را با خواندن کتابهای محبوبش گرم میکرد.
دانشگاه و فعالیتهای سیاسی
رفتن به دانشگاه خرج زیادی بر روی دست بیل کلینتون میگذاشت؛ ولی او میدانست که برای رسیدن به اهداف بزرگش راه دیگری جز ادامهتحصیل و بالابردن سطح اطلاعات و دانش خود ندارد. خوشبختانه، ازآنجاییکه دانشآموز بسیار ممتازی بود موفق شد تا از بسیاری از دانشگاهها بورسیهی تحصیلی دریافت کند. او به دانشگاه جورج تاون رفت و مدرک کارشناسی خود را در رشتهی امور خارجه دریافت کرد. او در حین تحصیل مدتی در دفتر سناتور جیمز ویلیام فولبرایت کار کرد و آنجا اطلاعات بیشتری دربارهی سازوکار حکومت به دست آورد و روحیهی سیاسیاش تقویت شد. بیل کلینتون بهشدت با جنگ ویتنام مخالف بود و از همین رو در سال ۱۹۶۹ در تظاهرات مخالف جنگ شرکت داشت و به سازماندهی آنها کمک میکرد.
پس از اتمام دانشگاه در سال ۱۹۶۸، او موفق به دریافت بورسیهی رودز برای تحصیل در دانشگاه آکسفورد شد و بنابراین، به انگلستان رفت. پس از بازگشت به آمریکا برای تحصیل در رشتهی حقوق به دانشگاه ییل رفت و همزمان به فعالیتهای سیاسی نیز میپرداخت. در همین دانشگاه بود که بیل کلینتون با هیلاری رودهام آشنا شد. آن دو در سال ۱۹۷۵ با یکدیگر ازدواج کردند. پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه ییل، بیل کلینتون به آرکانزاس بازگشت و در دانشگاه آنجا بهعنوان استاد حقوق استخدام شد. او تصمیم گرفت تا فعالیتهای سیاسی خود را با جدیت بیشتری دنبال کند و نتیجهی این جدیت و تلاش این بود که در سال ۱۹۷۸، بیل کلینتون بهعنوان فرماندار آرکانزاس انتخاب شد. او در آن زمان تنها ۳۲ سال سن داشت و یکی از جوانترین فرمانداران تاریخ آرکانزاس به شمار میرفت. وی در انتخابات سال ۱۹۸۰ موفق نشد تا برندهی انتخابات شود، اما دو سال بعد دوباره بهعنوان فرماندار انتخاب شد. بیشترین چیزی که او برای بهبود آن تلاش میکرد اقتصاد و سیستم آموزشی ایالت بود. او حقوق معلمان را افزایش داد و همچنین برای تمامی کودکان آرکانزاس، فارغ از وضع مالی، رنگ پوست و جنسیتشان، حق تحصیل فراهم کرد. طولی نکشید که او در میان دموکراتها به شهرت بالایی دست پیدا کرد.
در سال ۱۹۹۱، بیل کلینتون تصمیم گرفت که در انتخابات ریاستجمهوری شرکت کند. او احساس میکرد که به اندازهی کافی تجربه کسب کرده است و توانایی این را دارد که تغییری در کشور آمریکا ایجاد کند. بزرگترین اهداف او بهبود سیستم درمان، افزایش کیفیت آموزشوپرورش، کمک به اقتصاد و ایجاد مشاغل جدید بودند. او جلسات مختلفی برای صحبتکردن با مردم برگزار میکرد و به حرفهای آنها گوش میداد و با افراد مختلف به گفتوگو میپرداخت. قصد او این بود که خواستههای مردم را بشنود و تلاش کند تا همهی آنها را به واقعیت تبدیل کند.
در سال ۱۹۹۲، بیل کلینتون نتیجهی عشق و خیرخواهیای که نسبت به مردم داشت را به چشم دید. او موفق شد تا رقیب خود یعنی جورج بوش را شکست دهد و مقام چهل و دومین رئیسجمهور آمریکا را به دست آورد. او در دوران ریاستجمهوریاش موفق شد تا اقتصادی پایدار ایجاد کند و نرخ بیکاری را کاهش داد. او همچنین با امضای توافقنامهی NAFTA به تجارت بین آمریکا، کانادا و مکزیک کمک کرد. بیل کلینتون نقش مهمی در روند صلح اسرائیل و فلسطین و همچنین صلح ایرلند شمالی داشت.
بیل کلینتون در دورهی دوم ریاستجمهوری خود استیضاح و البته تبرئه شد. دلیل این استیضاح، دروغگویی در برابر هیئت منصفه و رسواییهایی بود که به دلیل رابطه جنجالیاش با مونیکا لوینسکی به وجود آمده بود.
معرفی کتابهای بیل کلینتون
بیل کلینتون، زندگینامهی خود را با عنوان «زندگی من» در سال ۲۰۰۴ منتشر کرد. او در این کتاب از دوران کودکی، نوجوانی و جوانی خود صحبت میکند و از چالشهایی میگوید که در طول زندگی خود از سر گذرانده است. این کتاب از سوی بسیاری از مجلات معتبر نظرات مثبتی دریافت کرد.
او در سال ۲۰۱۸ کتاب «رئیسجمهور گم شده است» را با همکاری جیمز پترسون نوشت و به انتشار رساند. داستان این کتاب دربارهی رئیسجمهور ایالات متحده است که ناگهان یک روز ناپدید میشود، آن هم درست در زمانی که کشور درگیر بحران بزرگی است و بیش از هر زمان دیگری نیاز به یک رهبر دارد. این کتاب در زمان انتشار فروش بالایی به دست آورد و بهسرعت در فهرست کتابهای پرفروش نیویورک تایمز قرار گرفت.