بیل ویلسون
بیل ویلسون در ۲۸ نوامبر ۱۸۹۵ در شهرک دورست، ورمانت امریکا متولد و در ۲۴ ژانویه ۱۹۷۱ فوت شد. سرنوشت او بسیار متفاوتتر از یک نویسنده عادی بود. نویسندگانی که به طور معمول عاشق حرفه خود بودند، در اوایل نوجوانی طبع نویسندگی و شاعری داشتند و بالاخره یک روز شکوفا شدند.
زندگی ویلسون زیر سایه مشروبات الکلی تیره و تار بود. اعتیاد به این نوشیدنی باعث شده بود زندگی او به کل مختل شود. او چندین بار به علت مصرف بیش از حد الکل، در بیمارستان بستری شد. ولی بعد از ترخیص، باز هم شروع به نوشیدن میکرد.
بیل، کودکی سختی را پشت سر گذاشت. زندگی را بدون داشتن پدر و مادر سپری کرد. پدرش یک روز به سفری ظاهراً کاری رفت و هرگز برنگشت. مادرش هم ورمونت را ترک کرد تا در رشته پزشکی تحصیل کند. بیل و خواهرش با پدربزرگ و مادربزرگ مادری خود زندگی کردند. بیل علاقهای به مدرسه نداشت و ترجیح میداد بومرنگی درست کند و با آن به پرندگان و هر جانوری که میدید آسیب برساند. در نوجوانی طعم تلخ از دست دادن و مرگ عشق اول خود را تجربه کرد و همین باعث شد افسردگی شدید به سراغش بیاید. او با این ضربههای روحی بزرگ شد.
بیل ویلسون به سالهایی از زندگی رسید که زمان تشکیل خانواده و داشتن شغلی ثابت بود. شاید همه چیز میتوانست خوب پیش رود اگر سر و کله الکل در زندگی او پیدا نمیشد. مهمانی که روزی خودش دعوتش کرد، اما دیگر نمیتوانست از زندگی بیرونش کند.
الکل تا سالها رفیق گرمابه و گلستان بیل بود. دکتر سیلک ورث، یکی از پزشکان معروف آن زمان که به دلیل روشهای درمانی ابتکاری برای معتادان به الکل مشهور بود، روزی به بیل گفت: «اعتیاد به الکل نوعی بیماری است و افرادی که به آن مبتلا میشوند انسانهای بیاراده یا بیاخلاقی نیستند. آنها به دلیل مبتلا شدن به اعتیاد، دچار وسوسه و ویار میشوند و پس از نوشیدن اولین لیوان مشروب، دیگر قادر به کنترل مصرف خود نیستند.»
این اولین جرقه در ذهن بیل ویلسون بود. نگاه او به خود تغییر کرد. اما هنوز برای رسیدن به نتیجه، راه درازی در پیش داشت. دومین جرقه زمانی رخ داد که یکی از دوستان دائمالخمر خود به نام تاچر را دید که به کل مصرف الکل را کنار گذاشته و به زندگی عادی بازگشته بود. او برای بیل دلیلی بر توانستن بود. نمادی از موفقیت بزرگ که به گفته تاچر از درک مذهب و خدا به دست آمده بود.
ویلسون باز هم زمان نیاز داشت تا به خودباوری برسد. پس از مدتی در اوج درماندگی، گوشهای از بیمارستان اتفاق عجیبی برایش افتاد. نامش را گذاشت «بیداری روحانی». از خداوند کمک گرفت و تلاش کرد که برای همیشه با الکل خداحافظی کند.
انجمن معتادان گمنام
بیل ویلسون پس از بهبودی تصمیم گرفت با افرادی از جنس خود صحبت کند. از تجربیات روزهای سخت هم بگویند و یکدیگر را درک کنند. او با پزشکی به نام باب اسمیت آشنا شد. دکتر اسمیت در ابتدا نیازی به همصحبتی با بیل احساس نمیکرد. تصور میکرد او هم از طرف دوستان خانوادگی آمده تا نگاهی از بالا به پایین داشته باشد، افسوس و آهی از ته دل بکشد و نصیحت کردن را شروع کند. گوش دکتر از جملات کلیشهای و تکراری پر بود. حوصله صدای جدید با موضوعات تکراری را نداشت. اما وقتی متوجه شد بیل با بقیه متفاوت است و او هم یکی از جنس خودش بوده، قبول کرد از مشکلاتش بگوید. همصحبتی و دوستی ادامه داشت تا اینکه او هم موفق شد با کمک بیل پس از مدتی اعتیاد به الکل را کنار بگذارد. دکتر اسمیت اولین نفری بود که توانست با استفاده از راهنماییهای یک معتاد به الکل سابق، دوباره به زندگی عادی بازگردد.
بیل و دکتر با کمک هم توانستند برنامههایی برای کمک به سایر معتادان تهیه کنند. گروهی را در شهر آکسفورد یافتند که آنها هم در تلاش برای کمک به معتادان الکلی بودند. اینجا بود که انجمن الکلیهای گمنام شکل گرفت. دوازده گام معروف بیل ویلسون نوشته شد و به معتادان بسیار کمک کرد تا زندگی خود را دوباره بسازند.
به تبعیت از حرکت بیل ویلسون و دوازده قدم او، انجمن معتادان گمنام به مواد افیونی نیز تشکیل شد. این انجمن در ۱۷۰ کشور دنیا تشکیل شد و هنوز هم برقرار است. بانی این انجمن یکی از اعضای الکلیهای گمنام به نام «جیمی کی» بود که علاوه بر اعتیاد به الکل، با مواد مخدر نیز آشنا بود.
کتاب الکلیهای گمنام
بیل ویلسون دوازده قدم معروف خود را به صورت کتابی نوشت تا در اختیار عموم مردم قرار دهد. این کتاب میتواند به افراد بسیاری کمک کند. هر فردی که با مشکل اعتیاد به الکل دست و پنجه نرم میکرد. دوست و آشنایی داشت که درگیر این مشکل بود. کتاب الکلیهای گمنام یا الکلیهای ناشناس که به عنوان «کتاب بزرگ» هم شناخته میشود، اولین بار در سال ۱۹۳۹ منتشر شد. این کتاب مورد توجه بسیاری از مردم دنیا قرار گرفت و اکنون به بیش از ۷۰ زبان زنده دنیا ترجمه شده است. ویلسون در این کتاب سعی کرده به معتادان الکلی کمک کند تا هوشیار شوند، قدم به قدم با آنها پیش میرود تا به بیداری برسند، خود را از دام اعتیاد به الکل نجات دهند و به رهایی برسند. ویلسون میگوید: «هدف اصلی این کتاب نشان دادن دقیق نحوه بهبودی به سایر الکلیهاست.»
کتاب الکلی های گمنام دستورالعملهایی برای هوشیار شدن دارد. دستورهایی که از تجربیات واقعی آمدهاند. از زبان کسی نوشته شدهاند که خودش زمانی گرفتار اعتیاد به الکل بود. همین مسأله باعث شده تأثیر بیشتری بر مخاطب بگذارد و معتادان به الکل را امیدوارتر کند تا قدم به قدم پیش روند و در قدم دوازدهم خود را بهبود یافته ببینند.