کتاب نگاهم کن مادر که به چاپ دوم رسیده است، داستانی نوشته‌ی مریم چراغی است. نگاهم کن مادر، رابطه‌ی سرد و بی‌روح دختری به نام آوا با مادرش را نشان می‌دهد که دلایلی عجیب و باورنکردنی دارد.

درباره‌ی کتاب نگاهم کن مادر

مریم چراغی در کتاب نگاهم کن مادر سرگذشت دختری به نام آوا را نوشته است که به خاطر چشمان آبی رنگش به طور کامل از سوی مادر و تا حدودی از سوی پدرش طرد شد. پدر و مادر آوا بسیار به آوا بی‌توجهی می‌کردند. به خصوص مادرش! مادر آوا به دلیلی که در ابتدای داستان معلوم نیست، از رنگ آبی تنفر دارد. عجیب‌تر اینکه در این خانواده، تنها آوا است که چشمانی آبی‌رنگ دارند. فقط خواهر کوچک‌تر آوا که سارا نام دارد، با آوا رابطه خوبی دارد. یک روز در مدرسه اتفاقی برای آوا می‌افتد که می‌تواند زندگی‌اش را تغییر دهد و مسیرش را کامل عوض کند... .در کتاب نگاهم کن مادر جزئیات زندگی آوا به صورت بسیار زیبا ارائه شده است. داستانی که خواننده‌ی خود را مخکوب می‌کند و کاری می‌کند که او خودش را در زمان رخدادها تجسم کند.

کتاب نگاهم کن مادر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر از رمان‌ها و داستان‌های نویسندگان ایرانی لذت می‌برید، کتاب نگاهم کن مادر را بخوانید.

بخشی از کتاب نگاهم کن مادر

خانم‌ر حیمی ‌دستم‌ را‌ گرفت‌ و ‌به ‌صورتم‌ نگاه ‌کرد ‌و ‌آرام ‌گفت: «چشمات...‌ حامد ‌به ‌من‌ گفته ‌که ‌عاشق ‌چشم‌های ‌آبی ‌آوا ‌شدم. ‌راستش‌ حق‌ با ‌اونه، چشمای‌ تو‌ واقعا ‌زیباست!‌ وقتی ‌نگاه ‌می‌کنم انگار ‌یه ‌آسمون ‌آبی ‌توی ‌چشماته!» با ‌شنیدن‌ حرفاش‌ شوکه‌ شدم‌ و ‌با ‌حالت‌ اضطراب و تشویش ‌گفتم: «خواهش‌ می‌کنم از ‌اینجا‌ برید!» دوباره ‌بغض ‌راه ‌گلویم‌ را ‌بست. بلند ‌شدم و ‌رفتم‌ و خانم ‌رحیمی ‌را ‌تنها‌ گذاشتم. در ‌واقع، از ‌دستش ‌فرار ‌کردم. دستم ‌را ‌روی ‌قلبم ‌گذاشتم، خیلی‌

احساس ‌درد ‌می‌کردم که ‌خانم ‌رحیمی ‌با ‌صدای ‌گریان ‌گفت: «آوا، تو ‌را ‌به ‌جان‌ مادرت ‌قسم ‌میدم‌ نرو ‌و به حرفام‌ گوش‌ بده!» با ‌شنیدن ‌قسمش‌ سرجایم‌ ایستادم،‌ نمی‌دانم چرا؛ اما ‌نمی‌توانستم‌ تکان ‌بخورم. مادرم ‌برای ‌من ‌خیلی‌ عزیز‌ بود‌ و‌ او را‌ از ‌ته ‌قلبم ‌دوست‌ می‌داشتم،‌اما ‌چرا ‌باید ‌مادرم، بهترین ‌یار ‌زندگی‌ام، به ‌خاطر‌ چشم‌های‌ آبی‌ام ‌از ‌من‌ متنفر‌ باشد! درصورتیکه همین ‌چشم‌های‌ آبی باعث‌ علاقۀ پسری‌ به ‌من ‌شده. اشک ‌در ‌چشمانم‌ حلقه ‌زده ‌بود.

فهرست

مهر مادری
دلهره
سردرگمی
چه کسی می‌داند؟
کشف حقیقت زندگی من
امید دوبارۀ زندگی من
ترس‌ها و انتخاب
دوراهی
خط پایان
فریاد بی‌صدا
رها شدن
لمس احساس
سفر برفی
دلدادگی
گذشته، چراغ راه آینده
از رؤیا تا واقعیت
نگاهم کرد مادر