لودویگ ویتگنشتاین | بیوگرافی، معرفی آثار و دانلود کتاب های او

لودویگ ویتگنشتاین

زندگینامه و معرفی کتاب‌های لودویگ ویتگنشتاین

لودویگ یوزف یوهان ویتگنشتاین «Ludwig Josef Johann Wittgenstein» فیلسوفی اتریشی‌تبار است که در قرن بیستم زندگی می‌کرد. او توانست مکتب جدیدی از فلسفه را به وجود بیاورد. نوشته‌های لودویگ ویتگنشتاین نظریه‌های جذابی را درباره‌ی فلسفه‌ی ذهن، فلسفه‌ی زبان و فلسفه‌ی ریاضی بیان می‌کند. تمامی آثار لودویگ به موضوعی مشترک یعنی «فلسفه‌ی زبان» اشاره می‌کند. «رساله‌ی منطقی‌فلسفی» و «پژوهش‌های فلسفی» مهم‌ترین آثار این فیلسوف است. او همه‌ی عمر معتقد بود که حتی شاگردهایش هم عقایدش را با سوء تفاهم درک کرده‌اند و آن را تحریف می‌کنند. او فکر می‌کرد در نهایت برای مردمی با شیوه‌ی فکری متفاوت در زمان و مکانی متفاوت می‌نویسد.

بیوگرافی و کودکی لودویگ ویتگنشتاین

لودویگ ویتگنشتاین زاده‌ی ۲۶ آوریل ۱۸۸۹ (۶ اردیبهشت ۱۲۶۸) در وین اتریش است. او در خانواده‌ای ثروتمند به دنیا آمد. پدر او، «کارل اتو کلمنس ویتگنشتاین» یکی از سرمایه‌دارهای صنعتی اتریش بود. مادر لودویگ، «لئوپولدین ماریا جوزفا کالموس»، برخلاف شوهر مستبد و کمال‌گرایش، شخصیتی آرام داشت. او نوازنده‌ای حاذق بود و پیانو را به‌خوبی می‌نواخت.

لودویگ ویتگنشتاین در خانواده‌ای پرجمعیت زندگی می‌کرد. او کوچک‌ترین فرد خانواده بود و ۸ خواهر و برادر داشت. «دورا»، یکی از خواهرهایش، در دوران نوزادی از دنیا رفت. «هرمین»، «مارگارت (گرتل)» و «هلن» سه خواهر دیگر او بودند. چهار برادر او، «وهانس (هانس)»، «کورت»، «رودولف (رودی)» و «پل» نام داشتند. پل در بزرگ‌سالی راه مادرش را ادامه داد و پیانیستی معروف شد؛ اما سه برادر دیگر، خودکشی کردند و از دنیا رفتند.

لودویگ، کودکی پرفرازونشیبی داشت. او بسیار باهوش بود و از انجام کارهای مکانیکی لذت می‌برد. لودویگ توانست در ۱۰سالگی چرخ خیاطی بسازد. خانه‌ی کارل ویتگنشتاین در آن زمان، مرکز فرهنگی وین بود. آن‌ها همیشه پذیرای روشن‌فکرهای معروفی مثل «کارل کراوس»، «گوستاو کلیمت»، «اسکار کوکوشکا» و «زیگموند فروید» بودند.

نوجوانی

لودویگ ویتگنشتاین مثل دیگر برادرهایش اجازه‌ی رفتن به مدرسه نداشت و تا ۱۴سالگی در خانه و به کمک از معلم‌های خصوصی درس می‌آموخت؛ اما بعد از خودکشی برادرهایش در سال ۱۹۰۳، پدرش تصمیم گرفت تا لودویگ را در «Realschule» در لینز ثبت نام کند.

تحصیلات دانشگاه

لودویگ ویتگنشتاین سه سال در «Realschule» درس خواند و مهارت‌هایش را در زمینه‌ی فناوری افزایش داد. علاقه‌ی او به مکانیک، باعث شد تا در آنجا رشته‌ی مهندسی را انتخاب کند. سازگاری با فضای جدید، برای لودویگ کمی سخت بود. او در خانواده‌ای ثروتمند و روشن‌فکر زندگی می‌کرد؛ اما هم‌کلاسی‌هایش از قشرهای مرفه جامعه نبودند و مدل پوشش و صحبت او را مسخره می‌کردند. لودویگ در محیط دانشگاه خجالتی بود و حتی با لکنت صحبت می‌کرد.

او در ۱۹۰۶ بعد از پایان تحصیلات به برلین رفت. لودویگ تصمیم گرفت مهندسی مکانیک را در Technische Hochschule در شارلوتنبورگ ادامه بدهد. تحصیل در این رشته باعث شد تا به هوانوردی هم علاقه‌مند شود. لودویگ ویتگنشتاین بعد از دریافت دیپلم در ۵ می ۱۹۰۸ به انگلستان رفت. او مقطع دکترا را در دانشگاه ویکتوریا منچستر گذراند.

دانشگاه ویکتوریا، نقطه‌ی پایانی تحصیلات لودویگ نبود. او در اکتبر ۱۹۱۱ به کالج «ترینیتی کمبریج»، رفت تا در رشته‌ی ریاضیات کاربردی، زیر نظر «برتراند راسل»، ریاضی‌دان قرن بیستم، تحصیل کند. او با اشتیاق در سخنرانی‌های راسل شرکت می‌کرد. بحث با راسل درباره‌ی فلسفه ریاضی از دیگر علاقه‌مندی‌های لودویک بود. یک سال بعد، راسل با دیدن اشتیاق لودویگ، به او پیشنهاد داد تا روی فلسفه‌ی ریاضی متمرکز شود. در این دوران لودویگ دچار افسردگی شد و حتی تلاش کرد خودکشی کند؛ اما راسل همیشه ناجی او بود و از او حمایت می‌کرد.

«رفتار بادبادک‌ها در سطح بالایی جو»، اولین پروژه‌ی لودویگ در منچستر بود. او در پروژه‌ی بعدی روی پروانه‌ای کار می‌کرد که در انتهای هر تیغه‌اش موتور جت کوچکی وجود داشت. لودویگ ویتگنشتاین مدلی برای این پروژه ساخت؛ اما نتیجه‌ی کار، در سطح انتظاراتش نبود. او در سال ۱۹۱۲ توانست اولین مقاله‌‌اش را با اسم « فلسفه چیست»، به انجمن فلسفه‌ی کمبریج ارائه دهد.

تنهایی در نروژ

در ۱۹۱۳ راسل اعلام کرد که لودویگ ویتگنشتاین در زمینه‌ی فلسفه‌ی ریاضی همه‌چیز را آموخته است. با وجود مخالفت راسل، لودویگ تصمیم گرفت که به نروژ برود و در اسکیولدن زندگی کند. او با میراث خانوادگی‌اش کار شخصی‌اش را آغاز کرد. زبان نروژی و دانمارکی یاد می‌گرفت و با افراد زیادی رفت‌وآمد نمی‌کرد. او یادداشت‌هایی درباره‌ی منطق نوشته بود که بعدها مقدمه‌ای برای «Tractatus» رساله‌ی منطقی‌فلسفی شد.

جنگ جهانی اول

با شروع جنگ جهانی اول در ۱۹۱۴، لودویگ به ارتش اتریش‌مجارستان رفت. او مدتی را روی کشتی فعالیت می‌کرد. بعد از آن در مغازه‌ای در توپخانه مشغول شد و مدتی بعد به جبهه روسیه رفت. لودویگ بیشترین زمانش را برای نوشتن و تکمیل رساله‌ی منطقی‌فلسفی صرف می‌کرد. او در سال ۱۹۱۸ توانست نوشتن این اثر را به پایان برساند و آن را برای چاپ بفرستد. بعد از انجام این کار دوباره به ارتش بازگشت و به جبهه‌ی ایتالیا ملحق شد. لودویگ حدود ۹ ماه در اردوگاه ایتالیایی‌ها، اسیر بود و توانست در ۲۵ آگوست ۱۹۱۹ به وین برگردد. بازگشت او به وین، هم‌زمان با رهاکردن دنیای فلسفه بود. او معتقد بود که همه‌ی افکارش را روی کاغذ آورده است.

تدریس در مدرسه‌ی ابتدایی

سال‌های پس از جنگ برای لودویگ، با آموزش‌دیدن در کالج تربیت معلم شروع شد. او قصد داشت برای تدریس در مقطع دبستان آماده شود. او هم‌زمان با آموزش در کالج، باغبان صومعه بود. در سال ۱۹۲۰ معلم دبستان مدرسه‌ای در ترانباخ شد. کار در فضای مدرسه برای لودویگ آسان نبود و رابطه‌ی نزدیک و دوستانه‌ای با همکارهایش نداشت. او در این دوران بارها قصد داشت تا دست به خودکشی بزند؛ اما فکرکردن به شاگردهایش که او را خالصانه دوست داشتند، مانعش شد.

در ۱۹۲۱، Tractatus که محبوبیت زیادی بین افراد داشت، برای اولین‌بار به آلمانی و به اسم Logisch-Philosophische Abhandlung منتشر شد. کتاب لودویگ توجه دو گروه از فیلسوف‌ها را جلب کرد که در وین و کمبریج فعالیت می‌کردند. تعدادی از این فیلسوف‌ها تلاش کردند تا با لودویگ همکاری کنند. بعد از تماس‌های پی‌درپی، او تصمیم گرفت تا بار دیگر فعالیت‌هایش را در زمینه‌ی فلسفه شروع کند؛ البته کار تدریس را رها نکرد و کتابی در زمینه فرهنگ تلفظ و املاء به اسم «Wörterbuch für Volksschulen» برای کودکان نوشت.

بازگشت به کمبریج

۱۹۲۹، سال برگشت لودویگ به دانشگاه بود. او به کمبریج رفت و مقطع دکترا را در آنجا گذراند. همچنین «رساله منطقی‌فلسفی» را برای موضوع پایان‌نامه دکترا انتخاب کرد. یک سال بعد، او به گروه تحقیقاتی کالج ترینیتی ملحق شد و شش سال در آنجا فعالیت کرد. او هم‌زمان در دانشگاه علوم اخلاق تدریس می‌کرد.

لودویگ در سال ۱۹۳۹ توانست در جایگاه استاد فلسفه در نایتبریج تدریس کند؛ اما با شروع جنگ جهانی دوم بار دیگر داوطلبانه به ارتش رفت. او بعد از جنگ، حدود سه سال در کمبریج پژوهش‌هایش را ادامه داد. لودویگ ویتگنشتاین در سال‌های آخر زندگی‌اش به سفرهای متعددی رفت و ایرلند و آمریکا را گشت. او در زمان بازگشت از آمریکا به سرطان مبتلا شد و در ۲۹ آوریل ۱۹۵۱ در کمبریج درگذشت.

نگاهی به آثار لودویگ ویتگنشتاین

به‌طور کلی آثار ویتگنشتاین به دو دوره‌ی متفاوت از عقاید او برمی‌گردد که به «فلسفه‌ی ‌اول» و «فلسفه‌ی دوم» معروف است؛ اما او در هر دو دوره، بر فهم ساختار زبان تأکید دارد.

رساله‌ی منطقی‌فلسفی

Tractatus Theologico-Politicus یا کتاب رساله‌ی منطقی‌فلسفی، مهم‌ترین اثر لودویگ ویتگنشتاین است. این کتاب یکی از تأثیرگذارترین اثر فلسفی در قرن بیستم بود و عقاید لودویگ را در دوره‌ی فلسفه اول بیان می‌کند. رساله‌ی منطقی‌فلسفی، به رابطه‌ی بین زبان، تفکر و واقعیت اشاره می‌کند. نویسنده معتقد است که «اندیشه و زبان» و «اندیشه و واقعیت» با همدیگر در تقابل هستند. او در این کتاب، درباره‌ی ساختار منطقی زبان و چگونگی نمایش واقعیت با آن، توضیح می‌دهد. لودویگ ویتگنشتاین باور دارد که زبان فقط می‌تواند واقعیت‌هایی را بازگو کند که دیده می‌شوند. همچنین می‌گوید مسائل اخلاقی، متافیزیک و مذهبی فراتر از زبان هستند. خیلی از فیلسوف‌ها، رساله‌ی منطقی‌فلسفی را نقطه‌ی عطفی در تاریخ فلسفه می‌دانند.

تحقیقات (پژوهش‌های) فلسفی

از دیگر آثار مهم ویتگنشتاین می‌شود به کتاب «تحقیقات فلسفی» اشاره کرد که در سال ۱۹۵۳ و بعد از مرگ لودویگ منتشر شد. این کتاب تحولی را در تفکر فلسفه روایت می‌کند و به موضوع‌های مختلفی مثل منطق، معناشناسی، فلسفه‌ی ذهن و... اشاره می‌کند. تحقیقات فلسفی مربوط به دوره‌ی «فلسفه‌ی دوم» است. دیدگاه متفاوت لودویگ درباره‌ی مسائل زبان و معنا، این کتاب را خواندنی و جذاب می‌کند. تحقیقات فلسفی اثری بنیادی در فلسفه‌ی معاصر است. نوشته‌های این کتاب بر مفاهیم فلسفه‌ی زبان، فلسفه‌ی ذهن و نظریه‌های معنا تأثیر زیادی گذاشت.

کتاب‌های آبی و قهوه‌ای

«کتاب آبی» و «کتاب قهوه‌ای» مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها و یادداشت‌های ویتگنشتاین است. «راش ریز»، فیلسوف آمریکایی، تصمیم گرفت این یادداشت‌ها را بعد از مرگ نویسنده جمع‌آوری کند. او یکی از دانشجوهای ویتگنشتاین بود و رابطه‌ی دوستانه‌ای با او داشت. «راش ریز» «کتاب آبی» را در اوایل دهه‌ی ۱۹۳۰ نوشت. نویسنده در «کتاب آبی»، بررسی زبان، معنا، مفهوم بازی‌های زبانی و کاربرد زبان در زندگی را از نگاه لودویگ روایت می‌کند.

جمع‌آوری و نوشتن «کتاب قهوه‌ای» به اوایل دهه‌ی ۱۹۴۰ برمی‌گردد. خواننده در «کتاب قهوه‌ای» با مباحث عمیق‌تر و پیچیده‌تری روبه‌رو می‌شود. ویتگنشتاین در این کتاب از مسائل بیشتری درباره‌ی زبان، تفکر و شناخت صحبت می‌کند.

نوشته‌های هر دو کتاب مربوط به زمانی است که نگرش لودویگ به زبان و فلسفه تغییر کرده بود. به‌همین‌خاطر با خواندن آن‌ها می‌شود فلسفه‌ی ویتگنشتاین را بهتر درک کرد. این دو مجموعه بر فلسفه‌ی معاصر، زبان‌شناسی، فلسفه‌ی ذهن و نظریه‌های معنا تأثیر مهمی گذاشتند.

رنگ‌ها

لودویگ در این کتاب مفاهیمی درباره‌ی زبان رنگ‌ها را به میان می‌آورد. او درباره‌ی واژه‌های رنگی و تأثیر آن بر درک ما توضیح می‌دهد. حرف‌های ویتگنشتاین در این کتاب، خواننده را مجذوب می‌کند و باعث می‌شود تا درباره‌ی زبان، معنا و تجربه‌های انسانی فکر کند.

درباره‌ی اخلاق و دین

کتاب «درباره‌ی اخلاق و دین» اثری عمیق و خواندنی در زمینه‌ی فلسفه‌ی اخلاق و فلسفه‌ی دین است. ویتگنشتاین در این کتاب رابطه‌ی زبان، اخلاق و دین را بررسی می‌کند. نویسنده معتقد است که زبان نقش مهمی در شکل‌دهی به تفکر اخلاقی انسان‌ها بازی می‌کند. براساس عقیده‌ی او، بسیاری از ارزش‌های اخلاقی از اعتقادات دینی نشأت می‌گیرند؛ اما در عین حال اخلاق می‌تواند از دین مستقل باشد.

فرهنگ و ارزش‌ها

این کتاب مجموعه‌ای از افکار و یادداشت‌ها و احساسات لودویگ، درباره‌ی مسائل فلسفی و انسانی است. ویتگنشتاین در این کتاب، مفاهیم کلیدی فرهنگ و ارزش انسانی را به‌طور عمیق بررسی می‌کند. «فرهنگ و ارزش‌ها» نسبت به دیگر کتاب‌های لودویگ، درک‌شدنی‌تر است. این سبک از نوشته به خواننده اجازه می‌دهد تا با افکار نویسنده ارتباط بیشتری برقرار کند.

برگه‌ها

«برگه‌ها» از دیگر آثاری است که بعد از مرگ ویتگنشتاین منتشر شد. این کتاب بخشی از دست‌نوشته‌های لودویگ است که دو تن از دانشجوهای او جمع‌آوری کرده‌اند. به‌همین‌خاطر بین بخش‌های مختلف آن یکپارچگی وجود ندارد. این کتاب مباحثی مثل منطق، زبان، معرفت‌شناسی، ریاضیات، اخلاق و معنا را از نگاه ویتگنشتاین روایت می‌کند. همچنین دیدگاه‌های او را در دوره‌ی دوم زندگی نشان می‌دهد.

ویتگنشتاین از منظر دیگران

برتراند راسل، ویتگنشتاین را کامل‌ترین الگویی می‌دانست که برای نبوغ وجود دارد.

«دانکن جی. ریشتر» (Duncan J. Richter) که در آکادمی ویرجینیا، واژه‌نامه‌ی اینترنتی فلسفی می‌نویسد، ویتگنشتاین را یکی از تأثیرگذارترین فیلسوفان قرن بیستم معرفی می‌کند. بعضی‌ها حتی لودویک را در رتبه‌ای بعد از امانوئل کانت قرار می‌دهند.

«پیتر هکر» (Peter Hacker) تأثیر ویتگنشتاین بر فلسفه‌ی قرن بیستم را تأثیر اولیه‌ی او بر «حلقه‌ی وین» و تأثیر بعدی او بر مکتب «زبان معمول» آکسفورد و فیلسوفان کمبریج می‌داند.

«ماریو بونگه» (Mario Bunge)، فیلسوف آرژانتینی‌کانادایی دلیل محبوبیت ویتگنشتاین را «پیش پا افتادگی» آن بیان می‌کند.

کتاب‌هایی برای شناخت لودویک ویتگنشتاین و نظریاتش

کتاب‌های زیادی درباره‌ی این فیلسوف وجود دارد؛ مثلاً کتاب «ویتگنشتاین، مختصر و مفید» نوشته‌ی «والتر تْسیگلِر»، کتاب «لودویگ ویتگنشتاین» نوشته‌ی «احمد علامه فلسفی»، کتاب «فلسفه لودویگ ویتگنشتاین» نوشته‌ی «عباس محمدی اصل»، کتاب «A Very Short Introduction» نوشته‌ی «ای سی گریلینگ» و... .

جوایز و افتخارات لودویگ ویتگنشتاین

در نظرسنجی بین کالج‌ها و دانشگاه‌های آمریکایی، دانشگاهیان کتاب تحقیقات را مهم‌ترین کتاب فلسفه‌ی قرن بیستم دانستند. این کتاب حتی در فهرست تأثیرگذارترین آثار فلسفی قرن بیستم که آن را دانشگاه مینه‌سوتا منتشر کرد، در بیشتر زمینه‌ها رتبه‌ی پنجاه و چهارم را داشت.

در سال ۲۰۰۷، انجمنی به اسم این فیلسوف بزرگ در بریتانیا تشکل شد. این انجمن تلاش می‌کند تا از فلسفه‌ی ویتگنشتاین در قرن بیست‌ویکم استفاده کند.

بورسیه‌های متفاوتی برای ترویج فکر ویتگنشتاین یا با نام او در جهان وجود دارد.