دانلود و خرید کتاب صوتی با هم قلعه می‌سازیم

با هم قلعه می‌‌سازیم نام اثری از استوارت جی. مورفی است. 

این داستان در مجموعه‌ای با عنوان تامی الاغه و دوستانش قرار دارد. سینا امینی این داستان‌ها را به فارسی برگردانده است. 

نشر نردبان (واحد کودک و نوجوان انتشارات فنی ایران) این مجموعه را به چاپ رسانده است.

درباره‌ی کتاب «با هم قلعه‌ می‌سازیم»

کامیل دوست دارد که قلعه‌ی شنی بزرگی بسازد. اما او به تنهایی نمی‌تواند از پس ساختن یک قلعه‌ی شنی بزرگ بر بیاید. کم کم دوستان کامیل هم سر می‌رسند و هر کدام تصمیم می‌گیرند تا قلعه‌ی شنی بزرگی برای خودشان بسازند. اما آن‌ها هم مثل کامیل نمی‌توانند قلعه‌های بزرگ، آن طوری که دلشان می‌خواهد بسازند. بعد ناگهان فکری به سر تامی می‌زند! اگر همگی تلاش کنند تا با کمک همدیگر یک قلعه‌ی بزرگ بسازند چطور؟

استوارت جی. مورفی در داستان با هم قلعه می‌سازیم به یکی از مهم‌ترین مهارت‌های زندگی، یعنی کار گروهی پرداخته است. چرا که آموزش دادن چنین مسائل مهمی به کودکان، جز از طریق قصه و درگیر شدن با ماجراهای مشابه داستان، امکان‌پذیر نیست. به سادگی می‌توان دریافت که اگر کودکان داستانی بخوانند که در آن ماجراهایی شبیه به آنچه که در زندگی واقعی خودشان تجربه می‌کنند، اتفاق بیفتد، می‌توانند با کتاب ارتباط برقرار کنند. نتیجه‌ی برقراری این ارتباط حل شدن بسیاری از مسائلی است که والدین و مربیان برای رفع آن، تلاش می‌کنند. 

کتاب «با هم قلعه می‌سازیم» را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

والدین، مربیان و فعالان حوزه‌ی کودک می‌توانند داستان با هم قلعه می‌سازیم را برای کودکان بخوانند. پیرامون آن گفتگو کنند و چالش‌هایشان را حل کنند. 

درباره‌ی استوارت جی. مورفی

استوارت جی. مورفی نویسنده‌ی کتاب با هم قلعه می‌سازیم، مجموعه‌ای یازده جلدی با نام «تامی الاغه و دوستانش» تالیف کرده است. او در این مجموعه کوشیده تا مهارت‌های مهم زندگی را در قالب نمادهای تصویری به کودکان آموزش دهد. موضوعات این مجموعه مهارت‌های اجتماعی، احساسی، بهداشتی، ایمنی و شناختی، قلدری،کارگروهی و شیوه‌ی انجام و مدیریت آن، شناخت همسایگان و هم محلی‌ها و… است.

جملاتی از کتاب «با هم قلعه می‌سازیم»

کامیل و مادرش با همدیگر به ساحل رفتند. او دوست داشت روی موج‌ها بالا و پایین بپرد. صدف جمع کند. بیشتر از همه دوست داشت توی ساحل قلعه‌های شنی درست کند.

خیلی زود کارلوس هم از راه رسید. 

«سلام کامیل. داری چیکار می‌کنی؟ داری چی درست می‌کنی؟» 

کامیل گفت: « یه قلعه‌ی شنی خیلی بزرگ!»

کارلوس گفت: « منم می‌خوام یه قلعه‌ی بزرگ درست کنم.»

سارا گفت: «منم می‌خوام یک قلعه‌ی بزرگ بسازم. قلعه‌ی من از قلعه‌ی شما دو نفر بزرگ‌تر می‌شه!»