نظرات کاربران درباره کتاب صوتی شب های روشن

سلام طاقچه نازنینم.... خیلی مشتاقم که اکثرا کتابا را مطالعه داشته باشم ولی افسوس و هزار افسوس، خواه و ناخواه ما تابع شرایط مالی هستیم... تشکر از شما که همواره گوشه ی چشمی به امثال بنده دارین .. با آرزوی موفقیت

داستانی در باب مقدم دانستن خواسته معشوق بر خواسته خود،که اگرچه منتقدان مطرح آن را ناشی از مازوخیست(خودآزارگر) بودن راوی میدانند اما برای ما دور از انتظار و واقعیت نیست. نکات مثبت این اثر: ✅انتخاب موسیقی بسیار با حال و هوای کتاب منطبق ✅داشتن گویندگان متفاوت برای کاراکتر های مختلف ✅روان بودن ترجمه و به تبع آن قابل فهم بودن خط داستان به طور کلی : شنیدن این اثر از داستایوفسکی بزرگ رو پیشنهاد میکنم.

من نسخه ی چاپی این کتابو خوندم .حتی فیلم اونو با بازی مهدی احمدی و هانیه توسلی دیدم یه داستان خاص برای خاص پسندان و خیلی جالب بود .

داستایوفسکی استاد این هست که چطور به راحتی و با فضایی که می‌سازه به روحت نفوذ کنه. این داستان برخلاف داستان‌هایی که بیشتر رویدادها در بیرون اتفاق میوفته ماجراها درون شخصیت و کاراکتر رخ میده و بنظرم خیلی‌ها میتونن اینو یه تجربه شخصی قلمداد کنن و داستان رو یه سفر درونی خودشون بدونن. بهرحال موضوعی که داره برای ما بیگانه نیست همه ما یجایی ناستنکایی داشتیم، از تنهایی رنج کشیدیم یا تکلیفمون رو با دل و زندگیمون نمیدونستیم. گویندگی‌ بینظیر هست و انتخاب موسیقی فوق‌العاده بوده که کاملن به متن چسبیده و با اون یکی شده. البته اینو فراموش نکنید که درام و تراژدی داستان گزنده است.

فقط داستان زندگی دختره و مادربزرگش کمی مجذوبم کرد عشقی که تو این قصه بود رو اصلا دوست نداشتم هیچ اصالت و پایبندی توش نیس اصلا پخته نیس انگار...هوس کودکانه هست از سر تنهایی....شاید هم داستایوفسکی کلا نمیخاست درمورد یک عشق ناب و اصیل بنویسه و صرفا هدفش این بود که درباره عشق و علاقه زودگذر دوره نوجوانی حرف بزنه

نکته مثبت این کتاب صوتی 💎استفاده از گویندگان متفاوت برای شخصیت ها بود وگرنه من از تم داستان که مقدم دانستن خواست معشوق بر عاشق است،خوشم نیومد. برای این،کتاب رو خوندم که خواستم با کتابهای کم‌حجم،خواندن قلم داستایوفسکی رو شروع کنم🙃

کتاب قشنگیه ولی اصلا به پای سایر آثار داستایوفسکی چه از لحاظ پختگی و چه از لحاظ داستان پردازی نمیرسه... گویندگیش هم خوب بود ممنون از طاقچه🙏🏻📖

شب های روشن از داستایوفسکی رو خیلی دوست دارم. وقتی این کتابو شنیدم، تو دنیای داستان فرو رفتم و خودمو توی دوران جوونیم پیدا کردم، دیگه چه حرفی! نویسنده واقعاً عمق و واقعیت زندگی رو تو هر شخصیتی که ساخته، نشون داده بود. توصیفات واقعاً عالی بودن و احساسات رو برام جان دادن. همینطور که داستانو می‌شنیدم، یه ارتباط عمیق باهاش برقرار کردم و احساساتمو دیدم. - گویندگی آقای سلطانزاده و خانم محبوب، با حس و حالی فوق العاده انجام شده. با تلفظ درست کلمات و استفاده از لحنی شیوا، به شنونده اجازه می‌ده تا داستان را به واقعیت تجربه کنه. هر بار که صدای ایشان رو می‌شنوم، همچنان همان احساسات هیجان‌انگیزی که اولین بار از شنیدن کتاب تجربه کرده‌ام رو تجدید می‌کنم. از این عزیزان قدردانی میکنم. - راستی این کتاب جز ده تا کتاب برتر زندگی من جا داره! ❤️

گویندگی و موسیقی گزاری این اثر زیبا به شیوه ی عالی انجام شده. بسیار زیبا.. سپاس

همیشه ماندگار در یادها. عاشقانه‌ای برای دل‌هایی که تنهایند. برای عشق‌هایی که هیچ‌گاه، قدر دانسته نشدند.

باور کردنی نیست اینکه بعد از صد و خورده ای سال و اونهم در یک کشوری که فرهنگش با کشور نویسنده بسیار متفاوته بشه با شنیدنش حس کنی این قصه زندگی و رنج های توست. این جز جادوی داستایوسکی چی میتونه باشه . شنیدن این شاهکار، بسیار بسیار توصیه میشود بخصوص برای انسانهای شکست خورده از عشق ؛ مثل من

اونجاش ک بعد سلام احوالپرسی یهو خیلی عاشق هم شدن و قربون صدقه هم میرن خیلی تخیلی بود😐 در کل بد نبود😊 تهشم درام تموم شد

یک داستان عاشقانه درام با گویندگی فوق العاده 🌱

این داستان، برای من پر از خاطرات، حسهای خالص، عجیب، قشنگ و وصف نشدنیه… صدای گوینده ها به شدت دلنشینه

تنهایی مرد جوانی را به تصویر میکشه. و رنجی که ازین تنهایی میکشه و با روبرو شدن با اولین شخص میخواد ازین تنهایی فرار کنه، بدون توجه به اینکه ممکنه با احساسش بازی بشه و تنهاتر از قبل بشه! اینقدر این درد تنهایی به زیبایی تفسیر شده که در طول داستان با تمام وجود میتونی اونو احساس کنی و همراه با شخصیت داستان رنج بکشی و خودتو جای اون بذاری.

یک دقیقهٔ تمام شادکامی! آیا این نعمت برای سراسر زندگی یک انسان کافی نیست؟ شب های روشن داستان عاشقانه ی غم باری است.داستان تنهایی و خیال بافی؛روایتی کوتاه اما کامل از موهبت و رنج عشق. هنگام نوشتن نظر درباره ی شب های روشن یاد شعر کوتاهی افتادم که مدت ها پیش خوانده بودم: "به شانه هایم زدی تا تنهاییم را تکانده باشی؛ به چه دل خوش کردی؟ تکاندن برف از شانه های آدم برفی؟" شب های روشن روایت تکاندن یرف از شانه های آدم برفی است،مردی تنها که به تنهایی اش خو گرفته و به قول خودش حتی کاری نکرده که حسرتش را بخورد،چند شبی را از دریاچه ی خیال به دنیای واقعی پا میگذارد و عشق را تجربه میکند. و مگر همین نعمت برای زندگی یک انسان کافی نیست؟ مگر چند تن از ما فرصت این را دارد که عشق حقیقی را حتی برای همان یک لحظه تجربه کند؟ آیا این یک دقیقه ی شادکامی که داستایفسکی از آن سخن میگوید همان یک لحظه ای که نیچه در بیان عود ابدی مطرح میسازد نیست؟همان یک لحظه ای که انسان برای تجربه ی دوباره ی آن حاضر به زندگی دوباره و چند باره ی هستی میشود؟ و کدام یک از ما این لحظه ی فوق العاده را تجربه کرده ایم که حاضر باشیم سراسر رنج هستی را دوباره به دوش بکشیم تا آن را دوباره زندگی کنیم.. شب های روشن جز آثار اولیه داستایفسکی است و قابل قیاس با شاهکارهای او نیست،اما با این حال داستان کوتاه کاملی است که هر شخص با توجه به تجربیات و احساسات خویش،ممکن است احساس متفاوتی راجع به آن داشته باشد.من با داستان کتاب و قهرمان آن ارتباط برقرار کردم و دوستش داشتم،به خصوص نسخه ی صوتی با صدای حامد فعال و صدا گذاری مناسب بسیار روی متن نشسته. به گمانم داستایفسکی در شب های روشن میکوشد که بگوید که بله به تکاندن برف از شانه های آدم برفی باید دل خوش کرد..

جالب و جذاب و کوتاه ارزش یک بار خوندن یا شنیدن رو حتما داره

غم بزرگی که همراه شیرینی عشق هست ،ناشی از نقصی است که کم کم دروجود معشوق نمایان میشه(وقتی عقلت میگه لایق عشق تو نیست و قلبت نمیخواد بشنوه) هر دوشخصیت داستان این غم را به گونه ای تجربه کردند. ●ناستنکا خطاب به عاشق خود:ای کاش معشوق من همچون شما بود داستایوسکی در خلق این اثر جادو کرده....👏🏻

کتاب جالبی بود گویندگان خیلی روان و جذاب متن را خواندند

خلاصه داستانی که خود طاقچه قرار داده رو در نظر داشته باشید همراه با پرش های ذهنی نویسنده که انگار چندین و چند ایده داستانی که سر و تهش رو نتونسته جمع کنه رو از طریق شخصیت مرد داستان مطرح میکنه. بخصوص در قسمت های اول و دوم و تا حدودی سوم انگار نویسنده یک سری جملات فلسفی و افکار عمیق داشته که جایی نتوانسته خرج کنه، تو این کتاب همه رو بی ربط به هم ربط داده و از زبان مرد مطرح کرده. از فصل سوم به بعد تقریبا بهتر میشه ولی در کل ادبیات روسیه سلیقه عام نیست. در کل اگر این کتاب بصورت صوتی نبود مطمئن هستم که همون اوایل کتاب رها می کردم. در مورد فایل صوتی هم فکر کنم تو رودربایستی قرار گرفتم :/ ولی استفاده از دو دوبلور در روایت داستان رو پسندیدم. ممنون از گویندگان محترم پرصاد

سلیقه من نبود.

داستان عالی،گویندگی عالی

دوستی میتواند همین قدر زیبا باشد....

کتاب عاشقانه ای است که بسیار غمگین تمام میشود داسایوفسکی در این کتابش اسم نقش اول اثرش رو تا آخر کتاب بیان نمیکند از شنیدن این اثر لذت بردم و به دیگران توصیه میکنم همچنین صدای خواننده گان بسیار دلنشین بود .

به نظرم گوینده حق مطلب رو خوب ادا کرد

فضای عمیق و قابل تامل داستان والبته گویندگی خوبش باعث شد یک روزه تمومش کنم. داستایوفسکی فضای بسیار زیبایی رو به تصویر کشیده بود هم از خیالات و هم از عشق. کسانی که عشق رو به گونه ای دنیایی و جسمی تعبیر میکنن نه عمق این اثر رو خواهند فهمید و نه لذتی ازش خواهند برد. البته با این همه این داستان مناسب هرکسی نیست. باید شهودی(نه حسی) باشی تا باهاش ارتباط برقرار کنی. این به معنای احساساتی بودن نیست من خودم اصلا احساسی نیستم و خیلی هم عاشقانه نمیخونم. اما این داستان یه عاشقانه ناب بود از جنس عرفانی های حافظ

کتاب توصیفات قشنگی داشت البته اولین کتابی بود که از داستایوفسکی میخوندم و توقعم خیلی بیشتر بود گویندگی آقای فعال و خانم محبوب هم خیلی خوب بود

اگر که علاقه‌مند به رمان نودهتشیا بودین ممکنه این اثر رو دوست داشته باشین. من کتاب زبان اصلی رو نخوندم و ترجمه و گویندگی عالی بود، ولی محتوا؟ خیر.

سلام من برای انتخاب اینکه کدوم کتاب رو بخونم تقریبا وقت زیادی میذارم اما این کتاب رو برای وقت آزادم گوش کردم و زیاد جستجویی دربارش نکردم و رو حساب اینکه نویسنده اش داستایوفسکیه کتاب رو شنیدم و باعث شد تا آخر شب یه حال بدی پیدا کنم! 🙂 به نظرم داستانش سلیقه ایه و سلیقه من نبود تا جایی که از بخش سوم چهارم میخواستم نخونده رهاش کنم که به صحبت های ناستنکا در مورد زندگیش رسید و این قسمت برام جذاب تر بود اما داستان در پایان هم با غافلگیری جور دیگه ای که انتظار نمیره تموم میشه و به نظرم پایانش اصلا جالب نبود!😕 در کل مفهوم خاص و نکته آموزنده ای نداشت و اگر می خواین این کتاب رو گوش بدین حتما نمونه اش و نظرات رو مطالعه کنید که اگه با سلیقه تون جور بود گوش بدین

اصلا نپسندیدم🙁

روشنی چشمان تو له من شب های روشنی داد افسوس که روشنی هایت دنبال دیگری بود...

داستان عاشقانه کلیشه ای ولی گویندگی به شدت قوی و جذاب بود

گویندگی خوب بود ، داستان خیلی مسخره بود. یعنی از نظر من افتضاح بود! معنای مفهوم خاصی هم نداشت . درکل سلیقه ایه

نایس✌🏻✨️

شخصیت پردازی متوسط داستان متوسط و کلیشه ای در کل از داستایوسکی انتظار بیشتری داشتم چیزی ک من از این کتاب برداشتم،توانایی حرف زدن با هم و...اصن بزارید با ی تیکه از کتاب منظورمو منتقل کنم: چرا حتی بهترین انسان ها هم همیشه چیزی برای پنهان کردن دارند؟چرا درباره آنچه در دل دارند با هم گفت و گو نمی‌کنند؟آن زمان که می‌دانند حرف هایشان به راستی شنیده می‌شود،چرا چیزی نمی‌گویند؟ظاهر همه به گونه ایست که انگار تلخ تر از خودشان هستند!انگار واهمه دارند اگر رک حرف بزنند،احساساتشان لگدمال شود

کتاب جالبی است کاملا بستگی به علاقه شما دارد که این نوع کتاب رو می پسندید یا نه ولی درکل بسیار جذاب است

خیلی خوب بود دوسش داشتم ❤

به نظر من اگر می خواهید برای اولین بار از داستایوفسکی کتابی بخونید این کتاب مناسب است ، این اثر فضای احساسی و مکالمه میان دو نفر را نشان میدهد که زمانی شروع میکنید نا خوداگاه همراه این دونفر سفری اغاز میکنید و همراشون احساسات مختلفی مثل غم و شادی وهیجان را تجربه میکنید این کتاب پیشنهاد میدهم. ولی اگر اثرهای معروف داستایوفسکی مثل جنایات و مکافات یا برادران کارامازوف و... اینا رو از قبل مطالعه کردید این کتاب برای شما تا جایی خسته کننده و بدون عمق است و باید صبور باشید و ادامه دهید چون از خوندش پشیمون نمیشید.

مانند دیگر کتاب های این نویسنده، این کتاب هم از نظر نوع نگارش ادبی است و بسیار جذاب مانند یک نمایشنامه می توان تمامی صحنه ها را تجسم کرد. اما به طور کلی جذابیتی در داستانی که روایت شده وجود ندارد. داستانی بسیار کوتاه و بی مغز است.

آخ که چقدر من این داستان رو دوست دارم. بارها خوندم، شنیدم و حتی فیلمشو دیدم و هنوز خسته نشدم و دلم میخواد بارها و بارها تجربش کنم🫂

سخت میشه باهاش همزاد پنداری کرد ، داستان درام و عاشقانه ای که اگر به قلم داستایوسکی نبود انتخاب من نمیبود گویندگی عالی و متن روانی داشت

کتاب زیبایی بود و گویندگی نیز خوب بود. داستان عشق و عشق ورزیدن به عاشقی و تردید و ظرافت های نویسندگی.

داستان قشنگی داره

واقعاً خودم رو در شخصیت اصلی دیدم انگار هر دو یک نفر بودیم خیلی عالی بود

امروز برای چندمین بار کتاب شب های روشن رو خوندم و هر بار به این جمله می رسم خدای من، یک دقیقهٔ تمام شادکامی! آیا این نعمت برای سراسر زندگی یک انسان کافی نیست؟ از خودم میپرسم آیا یک لحظه خوشبختی برای یک عمر کافیه؟

فقط در یک کلمه باید گفت یک شاهکار

دوسش داشتم داستان خاص و دلنشینی بود برام. با گوینده ها هم خیلی خوب تونستم ارتباط بگیرم.

خیلی سخت میشه در رابطه با این کتاب چیزی نوشت. به نظرم برداشت هر کس بر میگرده به تجربیات مشابهی که داشته. اما من آنچنان که باید با شخصیت های کتاب ارتباط برقرار نکردم. نوشتن کتاب کوتاه و شخصیت پردازی کار به شدت سختیه.

در پانتئون خدایان کتابخوان و بر صندلی زئوس صدا دهندگان به ادبیات ، بی شک و شبهه آقای فعال نشسته اند. با اینکه ایشون خیلی هم فعال نیستند اما شاهکارشان یعنی کتابخوانی مرشد و مارگریتا ، موبی دیک و دو سه کار دیگر برای صدر نشینی ایشان کافی است. خوشحالم که شبهای روشن را با صدای ایشان و یک کتابخوان زبردست و توانای دیگر، خانم محجوب گوش دادم. خانم محجوب هم چند شاهکار در کارنامه شون دارند. به ویژه کارهای ویرجینیا ولف ؛ زیرا بعد از آن نتوانستم آثار ولف را با صدای هیچ کتابخوان دیگری تحمل کنم. حتی وقتی خودم کتابی از ولف را می خونم در ذهنم با صدای ایشان آن را می شنوم. چون لازم نبود در باره داستایوفسکی حرف بزنم. لازم دیدم از این دو عزیز تقدیر کنم.

کتاب مورد علاقه من نبود