نظرات کاربران درباره کتاب صوتی سین سوگ، عین عشق

برای حال این روزهای من که پسرم رو از دست دادم بسیار مناسب بود

متاسفانه فرهنگ سوگ و سوگواری بین مردم ما ضعیفه و خیلی از ما نمیدونیم در مواجهه با فرد سوگوار چه رفتاری باید نشون بدیم. این کتاب از نظر من راهنمای جامعی راجع به این موضوع بود.

سلام! من امشب برنامه آنساید رو دیدم و غزاله مهمونشون بود. بدون معطلی کتاب رو خریدم و الان سه فصلش رو گوش دادم. طی سه سال اخیر، پدر و مادرم رو به فاصله اندکی، از دست دادم. تجربه من اینه که هر چه گذشت، شدت درد و رنج من بیشتر شد. خدا کنه بتونم از این روزهای سیاه عمرم عبور کنم و طیف های مختلف شادی رو تو بقیه زندگیم ببینم.

این کتاب در مورد سوگواری هستش.اینکه وقتی سوگوار شدیم و یا با شخص سوگوار روبرو شدیم چطور رفتار کنیم،چقدر بعضی از رسومات و رفتارهای اشتباه ما شخص سوگوار رو آزار میده.من این کتاب رو هم خوندم ممنون از غزاله جان صدر که این کتاب رو نوشتن و بعد نسخه صوتیش رو گوش دادم ممنون از سوگل خلیق عزیزبا خوانش زیبا و روان این کتاب.خوشحالم که در جشن امضا این کتاب شرکت کردم و صحبتهای غزاله جان و سوگل جان رو شنیدم.

سلام. همین الان کتاب صوتی سین سوگ، عین عشق رو تموم کردم و از قلم هوشمندانه غزاله جان صدر و صدای دلنشین سوگل جان خلیق به شدت لذت بردم✨ من این کتاب رو تقریبا زمانی شروع کردم که کمتر از یک ماه از رفتن ناگهانی پدر عزیزم می‌گذشت. از همون روزهای اول دخالت ها و حرف های اطرافیان شروع شد که نه تنها دردی رو کم نمی‌کرد، بلکه خنجری بود وسط قلب تکه تکه شده ی ما. و این کتاب شد مرهم زخم های من، گوش شنوای درد دل های من و دست نوازشگری بر روح و قلب من. با اینکه شیوه از دست دادن پدرامون یکی نبود، ولی غزاله جان صدر به شدت با سخنان مهربانش روحم رو نوازش کرد. کاش کاش کاش بستری فراهم بشه که «همه» این کتاب رو بخونن و چه برای خودشون چه برای اطرافیانشون استفاده کنن. این کتاب خیلی کمکم کرد که با احساساتی که تجربه میکنم مهربان‌تر باشم، مطیع نظرات اطرافیان و جامعه نباشم وقتی همسو با نظرم نیستند و... . ای کاش زودتر با این کتاب آشنا می‌شدم تا از همان روزهای اول می‌دونستم چجوری با رنجم و اطرافیانم برخورد کنم. خیلی ممنونم که همچین اثری رو خلق کردید🤍 روح همه عزیزان از دست رفته در آرامش🪽

بی نهایت نزدیک به داستان من و مواجه با تومور مغزی پدرم و فوتش ب دنبال این بیماری بود ،ذره ذره کتاب رو زندگی کردم و اشک ریختم ...یک نفر گویا تمام حرفای دلم رو به زبون اورد

آماده‌م کرد برای رویارویی با واقعیت های زندگی...