نظرات کاربران درباره کتاب صوتی بازار گورخر خال خالی

سلام 🌱 کتاب جالب و پر کششی بود. داستان در مورد "بازیل" و مغازه جالب ولی عجیب غریب او با نام "بازار گورخر خال خالی" است. بازیل از بچگی خاص بود، و همیشه دلش می‌خواست بزرگتر یا به شیوه جالبتر فکر کند و دیگران را هم با خود همراه کند‌. همین باعث می‌شود سعی کند اقلام جالبی که خودش با شیوه خاص خودش اختراع می کند را در ویترین بازار قرار دهد. در این میان آشنایی‌های جالب و جدیدی نیز شکل می‌گیرند. نکته اصلی رمان در مورد فعال سازی هر دو نیم‌کره راست و چپ مغز و سعی در متعادل سازی استفاده از هر دو می‌باشد. و توضیح داستانی می‌دهد که چقدر می‌تواند تغییر در شیوه زندگی و کار ایجاد کند. به طور کلی کتاب جالبی بود. خوانش هم معمولی ولی خوب بود.

■○■ با نگاه اول به اسم کتاب ، اگه کمی عجول باشید ، ازش رد میشید، منتها در نگاه دوم کمی نظرتون رو جلب میکنه. کتاب که شروع میشه کمی در ارتباط برقرار کردن باهاش شاید به مشکل بخورید، پس پیشنهاد میکنم صبر کنید. نویسنده به شوه‌ای بسیار منحصر بفرد تمام ابعاد زندگی رو تشریح میکنه و این تشریح در دنیای واقعی هست. تکنولوژی، مدرنته، سنت گرایی، مذهب، تعصب، غرور،قضاوت،ترس،نفرت، مسئولیت، بها، ارزش ها، تقابل خرافه گویی و علم و از همه زیباتر و عمیق تر ، عشق را ، لذت دوس داشتن و دوست داشته شدن را .... در پس یک داستان و یک اتفاق ساده ، هزاران اندیشه و تفکر در نبرد هستند، نبردی میان واقعیت و حقیقت ، نبردی که برد و باخت در آن بی معناست ، جنگی که معنای جنگ را در خود ندارد، جنگی که باخت در آن به معنای کاشت بذر قضاوت و اندیشه های پوچ در زمینی وسیع و پر محصول با کشاورزانی فارق از ذره ای تامل. زمینی که برای کاشت به چیزی جز حماقت ، تعصب، بت پرستی و تقلیدگرایی نیاز ندارد، و برای برداشت به ابزاری جلادانه و به‌دور از هر اندیشه ای نیاز دارد. ■○■ در آخر هم تشکر ویژه دارم از جناب آقای تایماز رضوانی که علاوه بر صدای زیبا و تکنیک های منحصر بفرد خود ، واژه ها را طوری بیان می‌کنند که در قلب و روح شنونده، با تمام تفسیر ها، طعنه ها، کنایه ها، طنز ها ، زخم ها و درد ها که نمی‌توان بیان کرد ، می‌نشیند . ■○■ از سرکار خانم راضیه هاشمی مدیر مجموعه ماه آوا ، تشکر میکنم که با وجود تمام محدودیت ها و چالش های مسیر پر پیچ و خم ، تلاشی بسیار گرانبها در جهت رشد فکری فردی و جمعی دارند و آرزوی هموار تر شدن این مسیر را برای ایشان دارم. ■○■ به نقل از جناب آقای فرازند عزیر ( کتابفروشی فرازمند رشت) ، که می‌گفت: "بیایید هر روز کتابی بخوانیم، شاید که این یک تبر باشد برای دریای یخ بسته درون ما" ■○■ بدرود ■○■ بیست و پنجم آبان ماه هزار و چهارصد و چهار شمسی، شانزدهم نوامبر دوهزار بیست و پنج میلادی حسین حقیقی