روز تولد حضرت علی(ع) روز پدر، همه جمع شده بودیم خانه بابابزرگ. البته به خاطر بیماری کرونا باید فاصلهها را رعایت میکردیم و به قول زندایی، دستوپایمان کمی بسته بود ولی بگو و بخند برقرار بود. هر کس چیزی میگفت. زندایی گفت: «سالی یکبار مردها برایمان هدیه میگیرند، به یک ماه نشده باید هدیههایشان را پس بدهیم! بیا آقا، این هدیه من.»
دایی هدیه را باز نکرده، گفت: «بله روز زن به شما خانمها کفش و چادر و طلا هدیه میدهیم، یکماه بعدش روز مرد جوراب از شما میگیریم؛ واقعاً خسته نباشید!»
بعد جعبه کادوپیچی شده را سبک، سنگین کرد و گفت: «عجب جوراب سنگینی!»
کادو را باز کرد، یک ادکلن توی یک جعبه شیک و …